قزوینی‌ها همواره آداب‌ورسوم خاصی داشتند که برخی از این آداب درگذر زمان به فراموشی سپرده شده‌اند، در برخی موارد حساسیت‌های خاصی در حوزه زنان وجود داشت و همین باعث می‌شد که آداب خاصی برای زنان اجرا شود در ادامه آداب مربوط به خواستگاری تا ازدواج را بیان می‌کنیم.

رسم خواستگاری در قزوین قدیم
به گزارش جارچی اخباربه نقل از ایسنا: وقتی خواستگاری برای دختری می‌رفت، دختر برای پذیرایی تنها آب خوردن برای آن‌ها می‌برد. بار دوم هم با آب از آن‌ها پذیرایی می‌شد. اگر دختر موردپسند خواستگار واقع می‌شد و داماد را نیز اولیای عروس می‌پسندیدند، دفعه سوم دختر با بردن شیرینی از خواستگار پذیرایی می‌کرد.

عقد کردی برو خانه فامیل!

قزوینی‌ها، پس از اجرای مراسم عقدکنان، اجازه نمی‌دهند دخترشان، آن شب را در خانه خودشان بماند و یکی از بستگان نزدیک، او را به همراه یکی از محارم به‌عنوان میهمان به خانه خودش می‌برد .

نفس این رسم به باور قزوینیان این است که اگر چنانچه این اتفاق بیفتد و دخترشان شب روزی که عقد شده است در خانه خودشان بماند؛ این وصلت دیرپا نخواهد بود و او خیلی زود به خانه پدری بازخواهد گشت!

آستانه بوسان

صبح روزی که در شب آن مراسم عروسی انجام خواهد شد، داماد به همراه دو ساقدوش به خانه عروس رفته، در می‌زند ولی وارد خانه نمی‌شود. پدر و مادر عروس گوسفندی را که از پیش آماده کرده‌اند، جلوی در خانه، در برابر پای داماد خود قربانی می‌کنند و داماد هم چهارچوب در را می‌بوسد، درگذشته مرسوم بوده که داماد آستانه در خانه عروس را ببوسد و خانواده عروس هم با انواع غذاها همچون عدسی، حلیم، کله‌پاچه از آن‌ها پذیرایی می‌کردند و در زمان بازگشت نیز ساک و وسایل و هدایایی از طرف خانواده عروس به داماد و خانواده‌اش اهدا می‌شد.

عروس‌بران

در الموت، ازجمله معلم کلایه، مراسم عروس‌بران با آیین خاصی همراه است. به‌محض خروج عروس از منزل خود، پدرش قرآنی را بر روی سر او نگه می‌دارد سپس دست عروس را برادر و پدر عروس می‌گیرند و در پنج قدمی خانه، داماد دست عروس را از آن‌ها می‌گیرد و عروس را به منزل خود می‌برد. عروس و داماد در میان عروسی حق نشستن ندارند و پس از اجازه گرفتن، عروس تا مبلغی از خانواده داماد نگیرد، نمی‌نشیند. داماد نیز با اجازه پدرش می‌نشیند .

مراقبت خاص از عروس خانم!

قزوینی‌ها درگذشته بر این باور بودند که اگر عروس به هنگام ورود به خانه داماد، انگشتش را به داخل کُلانه در (قفل چوبی درهای قدیمی) ببرد، مادر داماد پس از یک ماه خواهد مُرد! بر اساس همین باور بود که شب عروسی، عده‌ای را مأمور می‌کردند که مراقب باشند تا عروس چنین کاری را انجام ندهد.

ربودن کلاه داماد!

در سالیان گذشته در تاکستان رسم بود هنگامی‌که عصر روز عروسی، داماد را با تشریفاتی خاص به‌سوی حمام می‌بردند در طرفین داماد دو «ساقدوش» که به زبان تاتی به آن‌ها «زومابرا» یا «برادر داماد» می‌گفتند، قرار می‌گرفتند و پشت سر داماد نیز فردی به نام «بابا» به راه می‌افتاد. این سه نفر وظیفه داشتند تا از کلاه داماد محافظت کنند تا کسی آن‌را نرباید. اگر کسی می‌توانست کلاه را برباید، داماد را جریمه می‌کردند و داماد باید به او ذیل پیچ (پا پیچ) بال پیچ (دست بند) یا علق چین (کلاه عرقچین) بدهد.

سربندان

صبح روز بعد از عروسی، خانواده داماد برای صرف صبحانه و دادن رونما به اتاق عروس و داماد می‌رفتند. صبح روز بعد از عروسی، عروس با چای و شیرینی از خانواده داماد پذیرایی می‌کرد و آن‌ها پولی را به‌عنوان رونما به عروس می‌دادند.

پاتختی

در قزوین قدیم، روز بعد از عروسی که به «پاتختی» معروف بود، از داخل صندوقی متعلق به عروس، شیرینی، نان‌روغنی (قاق) و مربا بیرون می‌آوردند و در داخل سینی‌ها می‌چیدند و سینی‌ها را داخل ایوان می‌گذاشتند، سپس عروس برای پدر و مادر شوهر جانماز پهن می‌کرد و همه حاضران نماز می‌خواندند. سپس عروس به مهمانان با گل آب‌پاش، گلاب تعارف می‌کرد و از هر یک رونما می‌گرفت و پس‌ازآن مهمانان به خوردن شیرینی و قاق و مربا می‌پرداختند.

این جشن در خانه داماد برپا می‌شد که فقط خانم‌های فامیل حضور داشتند و به رقص و شادی آن روز را می‌گذراندند و عروس و داماد هم در بین حاضران می‌نشستند که ساقدوشان نیز خنچه‌ای هدیه برای داماد می‌آوردند.

این رسم البته همچنان برقرار است ولی دچار تحریفات و تجملات زیادی شده است.

در آرزوی فرزند پسر

در برخی از مناطق روستایی قزوین ازجمله روستاهای الموت، اهالی بر اساس یک باور دیرینه، شب عروسی به‌محض ورود عروس به داخل خانه داماد، پسربچه‌ای را در بغلش می‌گذارند تا اولین بچه‌اش پسر شود.

نشانه‌های جنسیت جنین در نزد قزوینیان!

اگر چهره زن حامله در ایام نزدیک به زایمان رو به تیرگی بگذارد و یا از زیبایی‌اش کاسته شده و به‌اصطلاح زشت شود؛ فرزندش دختر است و اگر زیباتر گردد و صورتش گل بیندازد، نشانه پسر بودن فرزند است.

زن حامله اگر تنبلی نشان دهد، بچه‌اش دختر است و اگر چست و چالاک باشد، فرزندش پسر است.

اگر بانوی حامله، هنگام برخاستن، دست چپش را زمین بگذارد، می‌گویند بچه‌اش دختر است و اگر چنانچه با تکیه‌بر دست راست برخیزد، نشان از پسر بودن فرزند دارد.

اگر زن حامله‌ای به خوردن ترشی علاقه نشان دهد؛ فرزندش دختر است و اگر این علاقه به شیرینی معطوف شود، فرزند او پسر خواهد بود.

دیگ سیاه و زائو!

قزوینی‌ها، زائو را هیچ‌وقت تنها نمی‌گذاشتند، بایستی یک نفر مرد پهلوی زائو باشد یا دیگ سیاهی را وارونه بر زمین می‌گذاشتند، یا سوزنی به یقه زائو می‌زدند، یا کاردی را به پیاز می‌زدند و بالای سر زائو می‌گذاشتند که از آسیب آل در امان باشد.

همچنین معتقد بودند که اگر یکی از این‌ها نباشد آل، جگر زن را می‌کند و می‌برد و تا جگر را به آب نداده است؛ زائو زنده است و همین‌که به آب داد، زائو می‌میرد!

آل یا زائو ترسان موجودی خیالی-افسانه‌ای است. در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و به او آزار یا آسیب می‌رساند.

این باور هنوز در میان قزوینی‌ها به قوت خود باقی است و زائو را به‌هیچ‌وجه به‌ویژه در ۱۰ روز اول پس از زایمان تنها نمی‌گذارند.

از میان برداشتن هوو!

قزوینی‌ها در قدیم معتقد بودند اگر زنی هوو داشته باشد برای از میان برداشتن او، چنانچه کف دستش را زردچوبه بمالد و لباس زرد پوشیده و روز عید برود کف دستش را به هوویش نشان دهد، یک ماه نخواهد کشید که هوویش خواهد مُرد!

به گزارش ایسنا، این آداب و فولکلورها دیگر به فراموشی سپرده‌شده است و بسیاری از جوانان قزوینی حتی با این آداب آشنایی ندارند، این گزارش صرفاً یادآوری برخی از آدابی است که به همت انجمن عالی‌قاپو استان قزوین گردآوری‌شده است.