یادداشتی از دکتر حسن نجف وند – مدیر مسئول روزنامه مواجهه اقتصادی

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسبق ایران چند سالی است که مشی متفاوتی را در پیش گرفته است ، او نه خود را در جرگه اصولگرایانی می داند که به با حفظ اصول و ایدئولوژی خاص خودشان دنبال همسویی با وضع فعلی هستند و نه در سایز و سطح اصلاح طلبانی حرکت می کنند ،  او که روزگاری با شعارهای انقلابی ولقب رجایی دوم در یک انتخابات پرحرف و حدیث و دوگانه فقر و غنا به پیروزی رسید و چهار سال بعد هم در یک انتخابات سخت و بسیار پرحاشیه تر برای عبور از رقیب سرسختی بنام میرحسین موسوی بر همه تاخت و شورید و حمایت شد ،وباعث شد که  بخش هایی از سرمایه های انسانی  از قطار انقلاب پیاده شده و یک جریان سیاسی از صفحه سیاست ورزی جمهوری اسلامی کنار زده شود ، احمدی نژاد و اصولگرایانی که ازاو دل خوشی نداشتند ، تیرماه سال ۸۸احمدی نژاد اسفندیار مشایی را بعنوان معاون اول خود منصوب کرد که در واکنش به این اقدام، مقام معظم رهبری در نامه‌ای به رییس‌جمهور دستور عزل وی را صادر کردند واحمدی نژاد خلاف نظر رهبری است اقدام به برکناری مشایی نکردو مشایی چند روز بعد استعفا داد

احمدی نژاد در ۲۷ فروردین سال ۹۰ اقدام به عزل حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت کرد  ، برخی می گفتند افشای عملیات شنود علیه رئیس دفتر احمدی‌نژاد دلیل اخراج وزیر اطلاعات بوده است ،و  برخی  اختلاف نظر احمدی‌نژاد و مصلحی بر سر عزل یا ابقای دو معاون وزیر اطلاعات دلیل عزل  ذکر کردند اما در ۲۹ فروردین سال ۹۰ رهبر انقلاب به صورت کاملا صریح با برکناری مصلحی مخالفت کرده و رسانه ها اعلام کردند   پذیرفتن استعفای وزیر اطلاعات با دستور مقام معظم رهبری کاَن لم یکن شده و مصلحی هم چنان وزیر خواهد ماند.احمدی نژاد که نمی خواست به  نظر رهبری تمکین کند باعث غیبت ۱۱روزه و تعطیلی تمامی فعالیت‌ها و برنامه‌هایش شد

برخی از چهره های شاخص نظام برای پایان قهر رئیس جمهور و بازگشت او به کار به دیدار احمدی نژاد می روند ، او سه شرط مطرح می کند ، سمت معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی ، برکناری حیدر مصلحی و معرفی وزیر جدید و عزل جلیلی از دبیری شورای عالی امنیت ملی .

دو سال بعد در اردیبهشت سال ۹۲ و همزمان با ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری برای انتخابات دوره یازدهم محمود احمدی نژاد دست در دست اسفندیار مشایی او را در اقدامی بی سابقه برای ثبت نام در وزارت کشور همراهی کرد.مشایی رد شد اما این رد صلاحیت زیر سایه سنگین رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی گم شد و احمدی نژاد نیز سکوت اختیار کرد .

احمدی نژاد درسال۹۶برای انتخابات ثبت نام کرد ودر جمع خبرنگاران با بیان اینکه مقام معظم رهبری به من سفارش کردند که در انتخابات به عنوان کاندیدا شرکت نکنم گفت : ” سفارش رهبری به معنای نهی نبود و توصیه ایشان بود و توصیه ایشان مانع حضورم نمی‌شد و علیرغم اینکه فشار گسترده‌ای از سوی مردم برای حضور در میدان دارم به قول اخلاقی خود پایبندم و ثبت‌نام در انتخابات صرفاً برای حمایت از برادر عزیزم آقای بقایی است . اما مانندسال ۱۴۰۰  که در انتخابات ثبت نام کرد رد صلاحیت شد که با واکنش تندتر  مواجهه وگفته بود : نه انتخابات را قبول دارد و نه در آن شرکت خواهد کرد.  ودر اظهاراتی عجیب، انتقادات تند و تیزی علیه حاکمیت بیان کرد و گفت  : ” دلش برای کسانی که انتخابات را حماسه می‌نامند می‌سوزد. ”

بسیار واضح و آشکار بود که مقصود احمدی نژاد کیست و این سخنان خطاب به چه فردی بیان شده است ، در همان ایام برخی اینگونه عنوان می کردند که هدف او این است از مجمع تشخیص مصلحت نظام اخراج شده و یا محبوس شود تا در جایگاه اپوزیسیون نظام فعالیت های خود را از سر گیرد ، او شاید انتظار نداشت از سوی نظام رانده شود ، رئیس جمهور اسبق با خود پنداشته بود که بواسطه رفتارش محبوب مردم است و نظام نیز ناچار خواهد بود او را یکبار دیگر به کرسی ریاست جمهوری بازگرداند ، او در کوران رقابت های سال ۸۴ و در روزهای که کمتر کسی او را می شناخت با طرح شعارهایی خاص خود را عرضه کرد ، از سوی هسته سخت قدرت حمایت شد و نهایتا در یک دوگانه فقر و غنا هاشمی را پشت سرگذاشت ، او در آن سال هاشمی را رقیب خود می دانست ودر یک تیزهوشی نیز در سال ۸۸ میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محسن رضایی را زیرمجموعه هاشمی رفسنجانی معرفی می‌کرد تا این دوقطبی را تقویت کند؛ با درگذشت هاشمی رفسنجانی این دوقطبی با خاندان لاریجانی‌ها شکل گرفت  ، او در جریان استیضاح وزیر کار دولتش در یکشنبه سیاه با لاریجانی و برادرانش تسویه حساب کرد و بر آنها شورید ، این مبارزه تا رد صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ادامه داشت تا اینکه او نقد‌هایش را به حاکمیت و راس حاکمیت کشاند .

احمدی نژاد از برخی مسائل در دوران حضورش در ریاست جمهوری پرده برداشت و در سخنانی صریح به نقش برخی امنیتی ها در آتش زدن اموال عمومی در سال ۸۸ اشاره کرده و گفت : سال ۸۸ اراذل و اوباش سازمان یافته توسط گروه امنیتی جوری جلوه می‌دادند که انگار کل ایران در التهاب است ، از کارهای معمول باندهای رخنه کرده در نهادهای امنیتی سازماندهی و مسلح کردن اراذل و اوباش است تا در زمان اعتراض معقول مردم ، زمینه برخورد با مردم را فراهم کننداین اظهارات و این سبک رفتاری از هر شخصیت دیگری جز احمدی نژاد مطرح و صورت می گرفتند کمتر برخورد با او همان برخوردی بود که با کروبی و میرحسین موسوی می شد اما او در این فقره نیز نشان داده است که خاص است .

برخی از اصولی ها برحسب ظاهر از آقای احمدی‌نژاد عبور کردند یا به صورت علنی و آشکارا با او مخالفت کردند؛ اما تعداد آنان زیاد نبوده و اکثریت کسانی که با او بودند، امروز نیز در کنار او هستند اما این شهامت را ندارند که او را رسما تایید کنند ، اما نباید غافل شد که  و برخی احمدی نژادی ها یکه شمارشان هم کم نیست  هم وارد دولت رئیسی شده و این دولت شعبه دومی از دولت اواست .بنابراین می‌توان گفت که بخش قابل‌توجهی از هدف احمدی‌نژاد از حضور در سیاست در دولت رئیسی تحقق پیدا کرده است ، او دولت سایه تشکیل نداده و اما دولتمردان او در دولتی حضور دارند که تقریبا سایه احمدی نژاد بر آن سنگینی می کند.

احمدی نژاد در پی دیده شدن و اپوزیسیون شدن است ، او شاید خودی محسوب نشود اما در دایره خودی ها همچنان حضور دارد ، بر نظام می شورد اما برای تشخیص مصلحتش نظر می دهدودر این ایام برخلاف رویه قبلی که شلوغی و دیپلماسی رسانه ای سرلوحه کار خود میدانست سکوت اختیار کرده است سکوتی که آینده معنای آن روشن خواهد شد