غفور محمدزاده (پژوهشگر و خواننده موسیقی تربت‌جام) می‌گوید: من پژوهشگر برای پرداختن به موضوع مهمی چون موسیقی زنان خراسان و تربت‌جام باید به سراغ مناطق و افرادی بروم که هنوز درگیر زندگی شهری نشده‌اند. قاعدتا برای رفتن به مناطق و روستاهای بکر و دور از زندگی شهری باید دشواری‌های مسیرهای دور و صعب‌العبور را هم بپذیریم

به گزارش جارچی اخبار به نقل از ایلنا، گستره کشورمان ایران و تنوع اقلیمی و فرهنگی این قسمت از کره خاکی دشواری‌های بیشتری را پیش روی فعالان فرهنگی و هنری قرار داده است. بعضی استان‌ها به دلیل گستردگی جغرافیایی و وجود روستاهای دور، نزدیک و صعب الاعبور هنوز مورد تحلیل و بازیابی‌های قاعده‌مند قرار نگرفته‌اند. به طور مثال موسیقی لالایی که کمتر درباره آن‌ها گفته‌ و نوشته‌ شده است. بی‌راه نیست اگر بگوییم بانوان لالایی‌خوان که سواد مکتبی داشتند و صدها بیت شعر حفظ بودند، حال چهره در نقاب خاک کشیده‌اند؛ بی‌آنکه نام و آثارشان جایی ثبت شود. برخی سازها و نوازندگان آن‌ها هم با چنین چالشی مواجهند.

یک پژوهشگر موسیقی برای فعالیت‌های جدی باید از نظر مای تامین و بی‌دغدغه باشد. این فرد گاه باید از قدرت بدنی بالایی هم برخوردار باشد تا برای تحقیقات میدانی و واکاوی‌های منطقه‌ای با پای پیاده مسیرهای دور و دشوار را طی کند. چنین فردی اگر در طول مسیرهای طول و دراز هم آسیبی ببیند، مقصر خودش است و هیچ فرد و نهادی آسیب‌های ایجاد شده را گردن نخواهد گرفت!

غفور محمدزاده (پژوهشگر و نوازنده خطه خراسان و تربت‌جام) از آن دسته افرادی است که در زمینه تحقیق به فعالیت‌های میدانی اعتقاد دارد. او سال‌هاست به پژوهش درباره موسیقی خراسان مشغول است و تا به حال چندین جلد کتاب را تالیف و به مرحله نشر رسانده است.

محمدزاده که طی آخرین فعالیت‌هایش در پانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی گرگان به عنوان پژوهشگر حضور یافت، درباره فعالیت‌های خود و دشواری‌های مقوله پژوهش در ایران با ایلنا گفتگو کرد.

آخرین فعالیت شما حضور در پانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی گرگان بود که در نشست‌های پژوهشی مربوط به آن هم حضور داشتید. و اینکه تا به حال چند اثر مکتوب پژوهشی هم منتشر کرده‌اید. از ادامه فعالیت‌های پژوهشی‌تان بگویید.

موضوعی که سال‌هاست ذهنم را درگیر کرده و همیشه منتظر فرصتی بودم که به آن بپردازم، کتابی مستقل در خصوص موسیقی زنان منطقه و شهر خودمان تربت جام است. قصد دارم به مقولات مهم موسیقی خراسان و تربت جام بپردازم. از لالایی‌ها گرفته تا آوازهایی که در نشست تخصصی جشنواره موسیقی نواحی هم درباره‌شان توضیح دادم. تنها منبعی که نامی از مقولات مذکور برده و از موسیقی زنان گفته فصل سیزدهم کتاب «فرهنگ‌نامه موسیقی تربت‌جام» بوده که تالیف خودم است. در کتاب «چاربیتی‌های سرزمین جام» هم در بحث دوبیتی‌ها به صورت گذرا موضوع را مطرح کرده‌ام.

یکی از چالش‌ها درباره موسیقی بانوان نواحی ایران، یافتن منابع موثق است. به عنوان یک پژوهشگر با این چالش چه می‌کنید؟

انجام چنین کاری و در نهایت یافتن منابع معتبر و موثق به تحقیقات میدانی نیاز دارد وگرنه میسر نخواهد بود. طی این روند جدا از اینکه باید به سراغ اساتید برویم باید از بومیان منطقه هم سراغ گیریم. موضوع این است که پژوهشگر برای پرداختن به موضوع مهمی چون موسیقی زنان خراسان و تربت‌جام باید به سراغ مناطق و افرادی برود که هنوز درگیر زندگی شهری نشده‌اند. این کار قطعا با مشکلاتی همراه است. قاعدتا برای رفتن به مناطق و روستاهای بکر و به دور از زندگی شهری باید دشواری‌های مسیرهای دور و صعب‌العبور را هم بپذیریم. ضمن اینکه برخی از راویان حاضر نیستند بخوانند یا صدایشان را کسی بشنود.

آیا می‌توان گفت زنان بخش مهمی از موسیقی خراسان و تربت‌جام را به دوش کشیده‌اند؟

زمانی که ما در موسیقی‌مان سبکی آوازی داریم که مختص زنان است این خودش گواهی بر صحبت شماست. ما سبکی داریم که «پا دایره‌ای» نام دارد و مختص زنان است. «پا دایره‌ای» اسمش با خودش است؛ یعنی با نوای دایره آواز خواندن.

این دایره نواختن و خواندن در موسیقی‌های مناطق دیگر هم وجود دارد. جالب اینکه هیچ‌کدام از بانوان لالایی‌خوان و آوازخوان گذشته سواد خواندن و نوشتن نداشته‌اند اما با این حال چند ده و حتی چندصد شعر و ترانه را از بر هستند.

همینطور است. اصلا اینطور نبوده که یاد گرفتن موسیقی‌ها به سواد نیاز داشته باشد و یادگیری آن‌ها سینه به سینه بوده است. مثلا مادر خودم سواد ندارد، اما دوبیتی‌ها و پا دایره‌ای‌ها را همه از حفظ می‌خواند. موضوع جالبی که لازم می‌دانم بیانش کنم، مربوطه به اواخر تحصیلم در مقطع کارشناسی ارشد است. من سال گذشته از پایان‌نامه ارشدم دفاع کردم موضوع آن هم افسانه‌های محلی و قصه ها و روایت‌هایی بوده که پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در شب‌نشینی‌ها برای خانواده‌ها و نوه‌های‌شان تعریف می‌کرده‌اند.

 در دانشگاه موسیقی خوانده‌اید؟

خیر موسیقی نخوانده‌ام چون شرایطش برایم مهیا نبود. رشته تحصیلی من ادبیات فارسی بوده است. پایان نامه‌ای هم که ارائه کردم موضوعش افسانه‌های محلی بود و راوی آن نیز مادرم بود. با وجود اینکه سواد ندارد، اما حافظه‌اش بسیار قوی است. این را چون از سوادِ خواندن و نوشتن گفتید، بیان کردم. کلا اغلب زنان راوی افسانه‌ها و روایات همینطور بوده‌اند و هستند.

آیا لالایی در قالب آثار کهن گذشته در دنیای امروز مورد توجه است؟

خیر الان می‌بینیم که نسل‌های جدید لالایی را نمی‌شناسند. مادرهای الان لالایی‌های گذشته را بلد نیستند. مدتی قبل با آقای هوشنگ جاوید صحبت می‌کردم و ایشان هم بر این موضوع تاکید داشتند که مادران امروزی لالایی نمی‌دانند. آن‌ها اگر یکبار صدایشان را بلند کنند بچه جای اینکه بخوابد، بدخواب می‌شود!

برای تحقیقات میدانی و جمع آوری اطلاعات به چه مناطقی سفر کرده‌اید؟

من طی چند سال گذشته به نوعی درگیر پروژه‌های قبلی‌ام بوده‌ام، بنابراین موضوع موسیقی و زنان منطقه را به طور ضمنی در کنار دیگر فعالیت‌هایم پیش برده‌ام. طی این مدت داده‌هایی را جمع آوری کرده‌ام، اما برای تکمیل و انجام بهتر کارها، باید خودم کار میدانی را شروع کنم. قصدم دارم این کار را شروع کنم، اما باید زمان آن میسر شود چون پروژه‌ای معمولی و کوچک نیست، بلکه بسیار مهم، حساس و جدی است.

پرداختن به چنین موضوعاتی که به هویت و تاریخ و اصالت ارتباط دارد؛ پروژه‌ای یک نفره و شخصی نیست؛ لذا مسئولان باید برای انجام چنین کاری حمایت‌هایی را در دستور کار قرار دهند.

بله درست است، اما به هرحال زمان مشخص و معینی هم باید برای چنین کاری در نظر گرفته شود. در حال حاضر علاوه بر کارهای روزمره به انجام کارهای دیگری هم مشغول هستم. لازم می‌دانم بگویم اغلب کارهایی که من انجام داده‌ام فاقد مباحث حمایتی بوده‌اند و از سوی شخص یا نهادی حمایت نشده‌اند.

حداقل حمایت این است که نهادهای دولتی یا خصوصی اقدام به پخش اثر کنند.

تنها اتفاقی که در این راستا برای من و آثارم رخ داده در ارتباط با کتاب «چاربیتی‌های سرزمین جام» بوده است. درباره این اثر با اداره کل ارشاد خراسان رضوی صحبت کردم و آن‌ها چند جلد کتاب را از انتشارات «آرون» گرفتند. چنین کاری هم به راحتی انجام نمی‌شود و شما باید با چند نفر و چندین بار درباره اهمیت کتاب و موضوع آن صحبت کنید. به همین خاطر اصطلاحا ما را به خیر اینها امیدی نیست.

کمی درباره ماهیت موسیقی تربت جام توضیح دهید. زمانی که صحبت از موسیقی خراسان و تربت جام می‌شود مخاطب عرفان و معنویت را به یاد می‌آورد. آیا کلیت موسیقی منطقه شما صرفا عرفانی است؟

من اصلا با این موضوع و این نظریه موافق نیستم. موسیقی تربت جام گستره جغرافیایی شرق و جنوب منطقه را دربرمی‌گیرد؛ یعنی از فریمان و تربت جام و تایباد و سرخس گرفته تا بیرجند قائن و خراسان جنوبی. ما با خط‌کشی‌های روی نقشه که شمال و جنوب را جدا کرده، کاری نداریم و مقوله پژوهش فارغ از این داستان‌هاست. ما خراسانی را در نظر داریم که قبل از سال ۱۳۸۳ هنوز تفکیک نشده بود. وقتی می‌گوییم تربت جام تنها از موسیقی یک شهر حرف نمی‌زنیم و صحبت از گستره‌ای موسیقایی در منطقه‌ای مشخص و با قدمت است. این موضوع باعث شده موسیقی تربت جام هم دارای تنوع باشد. موسیقی تربت جام صرفا عرفانی نیست.

چرا برخی بر عرفانی بودن موسیقی تربت جام تاکید دارند؟

شاید چنین افرادی تصورشان این است که اگر موسیقی تربت جام را عرفانی یا مذهبی ندانند تشخص آنها را زیر سوال برده‌اند. البته در راستای همان تقسیم‌بندی‌هایی که درباره‌اش صحبت کردیم باید بگویم مشخصا موسیقی عرفانی و مذهبی هم داریم. ما مناجات‌خوانی‌ها را داریم. نعت خوانی و منقبت خوانی و شاهد خوانی را هم داریم. اما در کنار اینها موسیقی عاشقانه هم داریم که اهمیت دارد و آثار و اشعارش هم بسیار متعدد است. عاشقانه‌های ما چه در قالب «دوبیت خوانی»، «منظومه خوانی» یا «شاهد خوانی» همه زیبا هستند و چرا نباید از آن‌ها بگوییم و عنوانشان کنیم؟

می‌توانیم بگوییم بخشی از موسیقی تربت جام عرفانی است نه همه آن.

بله. ما در موسیقی تربت جام عشق و عرفان را کنار هم می‌بینیم. موسیقی عاشقانه در کنار مضامین الهی و عرفانی. مثلا در بحث منظومه‌های عاشقانه، داستان‌های لیلی و مجنون را داریم. داستان‌های دیگری داریم که هم عاشقانه هستند و هم حماسی هستند.

تربت جام «شاهنامه‌خوانی» مورد توجهی دارد.

بله. ما موسیقی حماسی هم داریم که در قالب «شاهنامه‌خوانی» یا «جنگ‌نامه‌خوانی» مطرح می‌شود. مثلا داستان‌های «فلک ناز و خورشید آفرین» و … که همگی حماسی‌اند. موسیقی سوگ و موسیقی «آیین پیوند» را هم داریم. در مقابل موسیقی عرفانی و عاشقانه هم داریم. حتی ما در چاربیتی‌های‌مان قسمتی داریم که خودم به آن‌ها پرداخته‌ام و چاربیتی‌های کنایی نامیده می‌شوند. مثلا می‌گوید «اگر دلبر به من یک رنگ باشد صدای من به مثل زنگ باشد/ سر دلبر به روی زانوی من، سر دشمن به زیر سنگ باشد!» راوی در این اثر در قالب کنایه حرف دل خودش را می‌زند.

دلیل این جذابیت‌های ادبی و شنیداری درام و قصه است. قصه و کشمش‌های دراماتیک در ادبیات و موسیقی نواحی مختلف ایران جایگاه ویژه‌ای دارد و برای مخاطب دارای جذابیت‌های بسیار است.

همینطور است. یا مثلا در جای دیگر داریم؛ «اگر یار منی بشنو صدا را / هنوز خوبی نمی‌فهمی وفا را/ هنوز دندون هفت‌سالَر نکندی/ نشانه می‌روی مرغای هوا را». منظور این است که عشق ورزی هنوز برای تو زود است اما دل بسیاری را برده‌ای.

دلیل مهم دیگر ارتباط با عاشقانه‌ها همه فهم بودن و عامیانه بودن آن‌هاست. حتی می‌توان گفت موسیقی‌های عاشقانه با وجود آنکه به زبان و گویش محلی سروده و روایت شده‌اند، اما برای افراد غیر بومی و اقوام دیگر هم جذاب هستند. فردی که اهل تهران است معنی و مفهوم عاشقانه‌های موسیقی مناطق مختلف ایران را درک می‌کند. زیرا ریشه کل موسیقی‌های ما در کل یک فرهنگ واحد است.

با شما موافقم. مثال دیگری می‌زنم. شعری داریم که از زبان یک جوان روایت می‌شود؛ جوانی که از مال دنیا خیلی نصیبی نبرده است. «دختردارا مرا آزار می‌دن/ مرا کند و کشال بسیار می‌دن»؛ یعنی مرا خیلی سر می‌دوانند. «به خوبان زن نمی‌دن که گدایند»؛ یعنی به من که پسر خوبی هستم، زن نمی‌دهند چون از مال دنیا چیزی ندارم. در ادامه آمده است: «به خلوکای دولت دار می‌دن»؛ خلوک اصطلاحا به معنای فردی است که دماغش آویزان است! اینها چاربیتی ‌های کنایی ما هستند.

آیا آثاری چنین عاشقانه در محافل و آیین‌ها و مناسک موسیقایی امروز جایی دارند و قابل ارائه هستند؟

ببینید من نوعی که خوانندگی هم انجام می‌دهم، بسته به مکان و محفلی که در آن به اجرا می‌پردازم، انتخاب‌های متفاوتی خواهم داشت. شاید چنین آثاری را نتوان هر جایی خواند، اما به هرحال قابل خواندن و قابل اجرا هستند. ما می‌توانیم در جای خودش به معرفی چنین آثاری بپردازیم و آن‌ها را حذف نکنیم.

از دیگر گونه‌ها و موسیقی‌های منطقه‌تان بگویید.

موسیقی ما متنوع است مثلا اینکه موسیقی چوپانی داریم که مبحث خیلی گسترده‌ای است. من در کتاب «چاربیتی‌های سرزمین جام» به این مقوله هم پرداخته‌ام و مخاطب وقتی این بخش را می‌ خواند، خیلی موارد دستش می‌آید و با موارد جزیی‌تر در این رابطه آشنا خواهد شد. اصطلاحاتی هست که آن‌ها را در کتابم آورده‌ام و مخاطب با مطالعه‌شان آن‌ها را یاد می‌گیرد. از آنجا که این بخش از موسیقی مربوط به چوپانی است شاید خواننده بگوید این اشعار در سطح و درشان من نیست! این رفتارها را درست نمی‌دانم. به هرحال زمانی که من خواننده شده‌ام یعنی سفیر فرهنگی منطقه خراسان و شهر تربت جام هستم. من به عنوان یکی از خوانندگان و اهالی موسیقی خراسان باید موسیقی این بخش از ایران را معرفی کنم. موسیقی چوپانی و دیگر موارد هم بخشی از موسیقی ماست و نباید نادیده گرفته شود.

اصلا دلیل اینکه شما خواننده هم شده‌اید، چیست؟

من اگر الان می‌خوانم اینطور نیست که بگوییم من خواننده‌ای هستم با چند دانگ صدا. من اگر آمده‌ام و کتاب «فرهنگنامه موسیقی تربت جام» را چاپ کرده‌ام یا «چاربیتی‌های سرزمین جام» را منتشر کرده‌ام، می‌خواهم در رابطه با آن‌ها و شناساندشان مرجعی صوتی داشته باشم؛ لذا باید آن‌ها را بخوانم. من ادعای خوانندگی ندارم تا به این واسطه بخواهم ادعا کنم و خودم را خواننده بدانم. یا مبارز بطلبم و خودم را در این زمینه حرفه‌ای بدانم اما براساس آنچه از اساتید منطقه آموخته‌ام سعی می‌کنم درست بخوانم و منبع مورد وثوقی برای معرفی میراث موسیقیایی منطقه باشم.

این اتفاق گاه در مناطق دیگر هم رخ می‌دهد. اینکه موزیسین‌ها با اشراف و دانش کامل به روایت درست قطعات و مقام‌ها بپردازند، کار به جایی است.

من می‌گویم کتابی نوشته‌ام که هشت، نه سال پیش چاپ شده و حدود هفتصد صفحه است. مثلا ممکن است در این اثر بیش از پانصد شعر در خصوص سبک‌های مختلف موسیقی تربت جام و توابع آن باشد. یا اینکه شاید در کتاب «دوبیتی‌های سرزمین جام» حدود هزار بیت شعر را مکتوب کرده‌ام. شخصی چون من که این کاره است باید از آن ششصد، هفتصد شعر لااقل سیصد شعر و از آن هزار بیت شعر دیگر، حداقل پانصدتا را بخوانم. هوشنگ جاوید حدود سال‌های هشتاد و چهار یا هشتاد و پنج حرف قشنگی به من زد. ایشان گفت آیا می‌دانی کی می‌توان تو را استاد خطاب کرد؟ پاسخ دادم نه! ایشان پس از اینکه کتاب «فرهنگنامه موسیقی تربت جام» را دید و پس از آنکه ویرایش‌ها انجام شد به من گفت زمانی می‌توان تو را استاد خطاب کرد که حداقل نصف اشعار کتاب‌هایت را بخوانی. یادم هست در آن مقطع کتاب را به انتشارات حوزه هنری مشهد داده بودم و آن‌ها کتاب را به سوره مهر داده بودند. آن زمان آقای جاوید در سوره مهر بود و باید کتاب را تایید می‌کرد که این اتفاق افتاد.

الان پس از چند سال اتفاقی که هوشنگ جاوید انتظارش را داشته، رخ داده است.

بله حالا من با بسیاری از اشعار موسیقی تربت جام عجین هستم. من حین نگارش آثار و ویرایش‌ها و دیگر موارد با اشعار و ترانه‌های کتاب زندگی کرده‌ام. متاسفانه کسی به این موارد توجهی ندارد و انگار این مقولات مهم بی‌اهمیت هستند. مثلا می‌بینیم که در سایت انجمن موسیقی ایران بخشی هست با عنوان بانک اطلاعاتی هنرمندان. من در این سایت نام و رزومه و فعالیت‌های خودم را به ثبت رسانده‌ام و از آثار چاپ شده‌ام نام برده‌ام، اما چه اتفاقی افتاده است؟ هیچ. طی این سال‌ها یک نفر نیامده بگوید فلانی تو که هفت کتاب پژوهشی را منتشر کرده‌ای، چگونه این اتفاق را رقم زده‌ای و ما از تو حمایت می‌کنیم! با این وجود من هر اتفاقی را رقم می‌زنم آن را در سایت و در بخش بانک اطلاعاتی هنرمندان ثبت کرده و رزومه‌ام را بروز رسانی می‌کنم.

اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش صحبت کنید؟

موضوعی که لازم می‌دانم درباره‌اش توضیح دهم مربوط به چاپ مجدد آثارم است که تاکنون هم نتیجه‌ای نداشته است. من با انتشارات «سوره مهر» تماس گرفته‌ام و گفته‌ام کتاب من در بازار موجود نیست و تقاضای تجدید چاپ داشته ام. متاسفانه مسئولان مربوطه مرابه یکدیگر پاس می‌دهند. رویه اینگونه است که تولید مرا به انبار و انبار مرا به تولید ارجاع می‌دهد. طی چند ماه گذشته به طور جدی پیگیر ماجرا بوده‌ام اما رویه مذکور تکرار شده و به نتیجه‌ای نرسیده‌ام. اگر مسئولان وقت انتشارات «سوره مهر» واقع در حوزه هنری تهران با تجدید چاپ موافقت کنند دو هزار و پانصد نسخه از اثر پس از انجام کارهای مربوطه روانه بازار خواهد شد که امیدوارم این اتفاق رخ دهد. انتشارات «سوره مهر» نزد مخاطبان و هنرمندان معتبر است اما نمی‌دانم چرا با مقوله موسیقی چنین رفتاری دارند. شاید تعجب کنید اما خودم فقط یک جلد از «فرهنگنامه موسیقی تربت جام» را دارم و آن را چسب کاری کرده‌ام چون از چند جا پاره شده است. خیلی زشت است که نویسنده کتاب خودش اثرش را نداشته باشد! اینکه به علاقمندان بگویم بروید و نسخه الکترونیکی اثر را بخرید و از نسخه مکتوب آن چشم پوشی کنید اتفاق خوبی نیست. صفای کتاب خواندن این است که مخاطب نسخه کاغذی و فیزیکی آن را در دست بگیرد و بخواند.

در حال حاضر به چه فعالیت‌هایی مشغول هستید؟

من به طور معمول همواره در حال کار هستم و الان هم در ادامه پروژه‌های قبلی خود مشغول فعالیت هستم. تلاش می‌کنم کارهای نیمه تمامم را به پایان برسانم. موسیقی زنان و لالایی‌های تربت جام هم یکی از مواردی است که قصد دارم به طورجدی آن را دنبال کرده و به نتیجه برسانم.