سیاست‌های اشتغال زنان در ایران با مسائلی در سطح گفتمانی مواجهند که جریانی از رویکردهای متفاوت و گاه متناقض در امر سیاستگذاری اشتغال را ایجاد می‌کنند.

به گزارش جارچی اخبار،  کار و اشتغال به عنوان شالوده تامین درآمد و مایحتاج روزمره و بستر بروز خلاقیت‌ و توانمندی‌های انسانی در طول تاریخ، فارغ از حصارهای جنسیتی، سنی و طبقاتی نبوده است. محدوده نفوذ حصارهای اجتماعی را گفتمان غالب بر هر دوره مشخص کرده است. در این میان، جنسیت با مشارکت و حضور زنان در عرصه کار و اشتغال، عاملی مهم در سیر تاریخی این گفتمان‌ها تلقی می‌شود؛ به عبارتی مبنای اصلی این گفتمان‌ها، ضرورت یا عدم ضرورت و بایدها و نبایدهای اشتغال زنان در جامعه بوده است و حیات زن ایرانی از تحولات اجتماعی و سیاسی دوره‌های مختلف تاریخی متاثر و دگرگون شده است.

این دگرگونی‌ها هم در سطح خرد یعنی روابط زناشویی و هم در سطح میانی، یعنی روابط بین خانواده‌ها و نهادهای دیگر و هم سطح کلان اجتماعی نمود یافته است.

در خصوص تحولات نقش زنان در بستر گفتمان‌ها می‌توان به پژوهشی تحت عنوان «سیر تاریخی اشتغال زنان در بستر گفتمان‌های قبل و بعد از انقلاب اسلامی» که فاطمه غنی‌پور خندابی و همکارانش در سال ۱۴۰۱ به نگارش درآورده‌اند، اشاره کرد. آن‌ها در این مطالعه به نقش گفتمان‌های مختلف موافق و مخالف در رابطه با اشتغال زنان در جامعه پرداخته‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود:

گفتمان سنتی؛ غلبه مردسالاری و نابرابری ذاتی زن با مرد

تاریخ اشتغال زنان تجربیات متفاوتی را سپری کرده است. نقاط عطف تاریخ کهن اشتغال زنان، پایان دوره کهن سنگی، عصر نوسنگی و آغاز عصر «مادرشاهی» است. آغاز تقسیم جنسیتی کار در پایان دوره کهن سنگی رقم خورده است که در آن مردان به شکار و زنان و کودکان به جمع‌آوری میوه‌ها و گیاهان می‌پرداختند. در عصر نوسنگی زن حتی به مقام روحانیت می‌رسد. در دوره مادر شاهی، واحد خانواده به طایفه مادر تعلق داشت. شوهر وارد خانواده زن می‌شد و در صورت ناتوانی و داشتن معایب دیگر، زن می‌توانست او را طرد کند. علاوه بر آنکه طبیعت، بچه داری را بر عهده زنان نهاده بود، اداره کنندگان امور خانه و سازمان دهندگان امر تولید نیز زنان بودند. دفاع از قبیله در برابر دشمنان تنها وظیفه مردان بود که با همه اهمیتش در برابر زنان برجستگی لازم را نداشت.

اما میراث بازمانده از تاریخ در قالب سنت‌ها، با این دوره‌ها مطابقت چندانی ندارد، بلکه سنت‌ها بیشتر بازمانده دوره «پدرشاهی» هستند. در این دوره مرد، با قدرت جسمانی بیشتر خود و حیوانات بارکش را به کار گرفت و به تدریج عهده‌دار کارهای تولیدی شد و زن که همه کاره بود، از آن پس در خانه ماند و به خانه‌داری پرداخت. نظام مردسالاری که ظاهرا جهانی و عمومی تلقی می‌شود، از سویی ناشی از رشد فرهنگی و اقتصادی جامعه و از سوی دیگر تحت تاثیر عوامل فطری و ساختار طبیعی و زیست شناختی زن بوده است.

گفتمان مردسالاری در دوره‌های مختلف تاریخی ایران هر چند نوساناتی را سپری کرده و فرصت‌هایی برای زنان در مشاغل خاص به ویژه در دوره ساسانیان ایجاد کرده، ولی همچنان استیلا و غلبه خود را تداوم بخشیده است. به طور کلی در دوره‌های قبل و بعد از اسلام تا نیمه قرن دوازدهم در کل جامعه، زن صرفا در زمینه خانواده نقش اول را داشته و فعالیت‌هایش عمدتا محدود به کارهای داخل خانه می‌شده و حتی نقش او در خارج از خانه در واقع ادامه نقش او در داخل خانه بوده است.

مفصل بندی گفتمان سنتی درباره اشتغال زنان حول نشانه مرکزی «نابرابری ذاتی زن با مرد» موجب می‌شود نظام معنایی ویژه‌ای شکل بگیرد که بر اساس آن بر نقش خانوادگی زن و انحصار کار زن در خانه و مزرعه پدری یا شوهری تاکید شود. با چنین دیدگاه پدرسالارانه (سلسله مراتب قدرت خانوادگی) اشتغال زن در محیط اجتماعی مخالفت با هنجارهای عرفی و اجتماعی تلقی می‌شود. در این گفتمان جایگاه اصلی زن اندرون و یا سپهر خصوصی و جایگاه مرد بیرون یا سپهر عمومی است. بر این اساس گفتمان سنتی به شدت بر رویکرد تمایز محور جنسیتی استوار است.

گفتمان صنعت وارداتی و امتیازی؛ اشتغال منطقه‌ای زنان با دستمزد ناچیز

گفتمان سنتی اشتغال زنان در نتیجه صنعت وابسته و امتیازی که حاصل ارتباط کشورهای غربی با ساختار سنتی –مذهبی ایران از نیمه قرن دوازدهم تا قرن چهاردهم ه.ش بود، به چالش کشیده شد. گفتمان صنعت وارداتی و امتیازی در نتیجه این ارتباط، در ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه و زندگی و موقعیت اجتماعی زنان پایتخت و شهرهای بزرگ دگرگونی ایجاد کرد، اما نتوانست در موقعیت بیشتر زنان روستایی و زنان ایل‌نشین تغییر عمده‌ای ایجاد کند.

مفصل بندی گفتمان صنعت وارداتی و امتیازی حول نشانه مرکزی اقتصاد و صنعت وارداتی و امتیازی موجب تشکیل نظام معنایی متفاوتی شد. در این ساختار گفتمانی دال‌های گسترش صنایع وارداتی و تحت امتیاز کشورهای اروپایی، بهره گیری از نابرابری‌های طبقاتی و جنسیتی، اشتغال منطقه‌ای زنان در بستر روابط امتیازی با کشورهای اروپایی حضور داشتند.

اشتغال زنان در گفتمان صنعت وارداتی و وابسته با بهره گیری یا سوء استفاده از سه وجه نابرابری‌های اجتماعی در جامعه توسعه یافت: نابرابری‌های طبقاتی، نابرابری‌های جنسیتی و نابرابری‌های سنی. در نتیجه زنان و کودکان اقشار پایین جامعه فرصت داشتند در این صنایع مشغول کار شوند، اما دستمزد آنها همواره از مردان کمتر بود. اما این گفتمان بنا به دلایلی رو به افول رفت که از جمله آن‌ها می‌توان به رقابت کشورهای اروپایی با یکدیگر در ایران، ظهور ملی گرایی و مخالفت‌های مذهبی و با به چالش کشیده شدن نابرابری‌های اجتماعی با جلوه‌های آموزشی و فرهنگی مدرنیته اشاره کرد. از طرف دیگر با ظهور گفتمان مدرنیته در ایران که بر تحصیل دختران در مدرسه تاکید داشت و شکل دیگری از حضور زنان را در جامعه به ویژه تقویت خانواده هسته‌ای متصور بود، اشتغال زنان در بستر گفتمان صنعت وارداتی و امتیازی نمی‌توانست چندان دوامی داشته باشد.

گفتمان مدرنیته؛ طرد تدریجی عرف و دین و رویت‌پذیری جسمانی

در مفصل‌بندی گفتمان مدرنیته با دال مرکزی «پوزیتیویسم تجربی» نظام معنایی از دال‌های «تساوی جنسیتی»، «خانواده هسته‌ای»، «دولت محوری» و «طرد تدریجی عرف و دین» شکل گرفته است.

همچنین باید گفت این گفتمان تاثیری عمیق بر اشتغال زنان به ویژه در مشاغل اداری و صنعتی گذاشت که نتیجه عملی آن افزایش سطح انتظارات و مطالبات زنان در راستای تحقق برابری جنسیتی بود، اما این تاثیرات به علت آنکه اشتغال زنان به عنوان ابزاری در جهت طرد تدریجی عرف و دین و رویت پذیری جسمانی آنها در جامعه به کار می‌رفت، کمرنگ می‌شد.

این استفاده ابزاری از اشتغال زنان سبب شد اهداف واقعی اشتغال زنان در جهت شکوفایی استعدادها و بکارگیری توانمندی آنها به نحو مطلوب محقق نشود. همچنین استیلای گفتمان مدرنیته در صحنه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به شکاف سرمایه اجتماعی و فرهنگی زنان طبقات اجتماعی ایران منتهی شد و ساختار عمومی اشتغال زنان را دچار تحول کرد. در حالی که در روند مدرنیزاسیون نسبت کل مشاغل تولیدی در شهرهای کشور افزایش یافت، نسبت فعالیت‌های تولیدی در کل اشتغال زنان حدود یک سوم کاهش یافت و این به معنای آن بود که در پایان این دوره، حضور زنان در کارگاه‌های تولیدی صنعتی و صنایع خانگی کمتر از آغاز آن بوده است.

در خصوص افول این گفتمان باید گفت با وجود تلاش‌های بسیار در ایجاد فرصت‌ فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی به علت اجرای سیاست‌های توسعه نامتوازن در عمل ساختار مردسالار جامعه در قالب نوین تثبیت شد.

گفتمان اشتغال انقلاب اسلامی

در ارزیابی تاثیرات گفتمان انقلاب اسلامی بر اشتغال زنان ایرانی به چند نکته باید اشاره کرد:

۱-در این گفتمان با انتقاد از استفاده ابزاری از مقوله اشتغال زنان در جهت طرد تدریجی عرف و دین و رویت‌پذیر جسمانی آنها در جامعه، به اهداف واقعی اشتغال زنان در جهت شکوفایی استعدادها و بکارگیری توانمندی آنها تاکید شد.

۲- گفتمان انقلاب اسلامی برای ایجاد امنیت جنسیتی در مشاغل بر اساس دال تفکیک جنسیتی برای مشاغل زنانه نوعی حریم خصوصی قائل شد. به این معنا که فضای خصوصی در نزد سیاستگذار در شریطی که زنان در آن شاغل نیز باشند، فاقد نفوذ از طرف بازرسان و منافع رسمی و کنترل وضعیت شاغلان است.

۳-گفتمان انقلاب اسلامی برای افزایش امنیت حضور زنان و توجه به نیازهای عاطفی و جسمانی خاص آنها به دسته‌بندی مشاغل و تفکیک جنسیتی در برخی مکان‌های شغلی مبادرت کرد.

۴-گفتمان انقلاب اسلامی سبب شد شکاف سرمایه اجتماعی و فرهنگی زنان طبقات اجتماعی ایران که نتیجه سیاست‌های اشتغالی دوره پهلوی بود، کاهش یابد.

۵- از دیگر آثار گفتمان انقلاب اسلامی اولویت توجه به نهاد خانواده در کنار حضور اجتماعی به ویژه اشتغال زنان بود.

۶-از دیگر آثار گفتمان انقلاب اسلامی اولویت توجه به نهاد خانواده در کنار حضور اجتماعی به ویژه اشتغال زنان بود. امام خمینی آثار اشتغال زنان بدون توجه به خانواده را در دوره پهلوی آسیب شناسی کرد . بر این اساس از دیدگاه امام، نقش و جایگاه دیگر ی که برای زنان ترسیم می‌شود، انسان سازی و تربیت افراد جامعه است.

۷-اعتقاد به حق اشتغال زنان در گفتمان انقلاب اسلامی بر اصل تساوی حقوق زن و مرد و عدم شباهت حقوق آنها استوار است اعتقاد به حق اشتغال زنان در گفتمان انقلاب اسلامی بر اصل تساوی حقوق زن و مرد و عدم شباهت حقوق آنها استوار است. امام در بستر همین گفتمان معتقد بودند در مواردی که به مسائل اخلاقی و معنوی و به اساس انسانیت انسان مربوط می‌شود، دیگر تفاوتی بین زن و مرد نیست. امام در عین دفاع از تساوی زن و مرد از نظر حقوق انسانی تاکید می‌کند، که در بعضی موارد تفاوت‌هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد، بلکه مربوط به طبیعت آنان است و به همین خاطر هر کدام احکام خاص خود را نیز دارند.

اما گفتنی است که با وجود افزایش امنیت زنان و کاهش شکاف طبقاتی در تصاحب فرصت‌های شغلی در بستر گفتمان انقلاب اسلامی، سخت‌گیری در متناسب سازی محیط‌های شغلی با ارزش‌های انقلابی و عدم توجه به ابعاد دیگر، از جمله ابعاد مدنی، تعارض فرهنگی موجود در جامعه را عمیق‌تر کرد و بر واکنش‌های تدافعی زنان شاغل و روی آوردن زنان به فعالیت‌های غیر رسمی دامن زد. این سیاست‌ها در واقع میزان اشتغال زنان را کاهش نداد، بلکه موجب شد اشتغال زنان متناسب با نیازهای جدید خانوارها افزایش نیابد.

نتیجه گیری

با توجه به این موارد باید گفت سیاست‌های اشتغال زنان در ایران با مسائلی در سطح گفتمانی مواجه هستند که جریانی از رویکردهای متفاوت و گاه متناقض در امر سیاستگذاری اشتغال را ایجاد می‌کنند. وجود نهادهای مختلف با رویکردهای متفاوت نسبت به اشتغال زنان طیف‌هایی از توافق و حمایت تا مخالفت و عدم حمایت را در بر می‌گیرند که در نتیجه آن مجموعه‎ای از سردرگمی‌ها و تناقض‌ها در سیاست‌ها قابل مشاهده است و دستیابی به وفاق در سطح گفتمانی در این حوزه با توجه به تغییرات جامعه و اهمیت اشتغال زنان لازم به نظر می‌رسد.

منبع:

فاطمه غنی‌پور خندابی و دیگران، «سیر تاریخی اشتغال زنان در بستر گفتمان‌های قبل و بعد از انقلاب اسلامی»، مجله زن در توسعه و سیاست، سال ۱۴۰۱، دوره ۲۰، شماره۱: ۲۳-۴۴