ابوالفضل شکیبا با اشاره به اینکه جنگ بین طالبان و نیروهای جبهه مقاومت ارتباطی به اختلافات مذهبی ندارد، تاکید کرد: جبهه مقاومت برای حفظ فرهنگ و عقبه تاریخی این کشور میجنگد.
مستند «با مقاومت در هندوکش» به کارگردانی ابوالفضل شکیبا با موضوع زندگی نیروهایی تحت عنوان جبهه مقاومت ملی افغانستان در دل کوههای هندوکش به تازگی از پلتفرم هاشور عرضه شده است.
به گزارش جارچی اخبار، ابوالفضل شکیبا با حضور در کنار نیروهای مقاومت افغانستان، به زندگی این افراد و تلاششان برای مقاومت در برابر نیروهای طالبان پرداخته است و در بخشهای مختلف فیلم؛ گفتگوهایی با افراد حاضر در این نیروها دارد. به بهانه عرضه آنلاین «با مقاومت در هندوکش» ایلنا با این کارگردان گفتگویی داشته که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
شاید برای مخاطبی که «با مقاومت در هندوکش» را میبیند، اولین سوالی که طرح میشود این باشد که شما چطور توانستید در آن شرایط به افغانستان بروید و این مستند را در کنار نیروهای مقاومت بسازید؟
پس از اینکه طالبان در افغانستان حاکم شد و حکومت سابق این کشور سقوط کرد، ماجرای افغانستان برای من دغدغه شد و به این فکر میکردم که باید کاری برای افغانستان انجام دهم. برای پرداختن به افغانستان سوژههای مختلفی وجود داشت اما نهایتا به این نتیجه رسیدم که بهتر است فیلمی درباره جبهه مقاومت افغانستان بسازم. آن زمان که به تازگی صحبتهایی درباره این جبهه مطرح میشد نام احمد مسعود به عنوان رهبر جبهه مقاومت شنیده میشد و من در تلاش بودم که به نوعی بتوانم با ایشان ارتباط بگیرم شاید بتوانم از طریق او به سراغ نیروهای جبهه مقاومت بروم، اما این امکان فراهم نشد.
هیچ تصوری نداشتم که قرار است نزد چه کسی بروم فقط سعی داشتم تا با افرادی در نیروهای مقاومت ارتباط بگیرم و خود را به آنها برسانم. تقریبا همه فرماندهان جبهه مقاومت که نامشان در رسانهها و فضای مجازی مطرح میشد را میشناختم. پس از هفت ماه پیگیری و تلاش از طریق دوستی به نام محمدفرهاد اندرابی بالاخره توانستم با ژنرال خیرمحمد خیرخواه از نیروهای سابق پلیس امنیت ملی افغانستان و یکی از فرماندهان بنام جبهه مقاومت اندرابها ارتباط بگیرم.
در مستند میبینیم که شما خیلی راحت به نیروهای جبهه مقاومت میرسید. آیا واقعاً رسیدن به کوههای هندوکش همینقدر راحت بود؟
آنچه که در این مستند دیده نمیشود فضای امنیتی است که من طی کردم و اینکه چگونه به نیروهای جبهه مقاومت رسیدم. در فیلمهایی که به این موضوعات میپردازند معمولاً اینگونه نشان داده میشود که افراد پس از طی کردن مراحل بسیار سخت و هیجانانگیز امنیتی به مقصد میرسند. حقیقت این است که من هم چنین فضای پر چالشی را پشت سر گذاشتم اما تعمداً نمیخواستم آن را در این مستند نشان دهم چراکه نحوه رسیدن به نیروهای جبهه مقاومت مسئله من نبود بلکه میخواستم زندگی آنها را نشان دهم که چگونه با دست خالی و در شرایط بسیار سخت مقاومت میکنند. در واقع مهم بود برایم که بدانم آیا اصلا مقاومتی که از آن در رسانهها و فضای مجازی صحبت میشود و احمد مسعود رهبری آنها را برعهده دارد، واقعاً وجود دارد یا خیر؟
لازمه رسیدن به پاسخ این پرسش رفتن به کوههای هندوکش بود و به دلیل همین هدفی که داشتم تعمداً آن بخشهای هیجانی را در این مستند استفاده نکردم. ترجیح دادم بخش اعظم فیلم را به حضورم در کنار نیروهای جبهه مقاومت افغانستان و نشان دادن زندگی روزمره آنها اختصاص دهم. همانطور که در فیلم میبینید آنها به صورت مخفیانه و در کوهها زندگی میکنند و طالبان هم به هیچوجه مجوز و امکان دسترسی به آنها را نمیدهد. منطقهای که من به آنجا رفتم ولسوالی (شهرستان) اَندراب نام داشت و همجوار ولایت (استان) پنجشیر است. علاوه بر این مستند کتابی هم به نام “در مسیر اندراب” نوشتهام که سفرنامهی من و شرح خاطراتم از این سفر است.
در ابتدای این گفتگو دغدغه پرداختن به افغانستان و اصالت نیشابوری خود را مطرح کردید. چه ارتباطی بین اصالت نیشابوری شما و دغدغه افغانستان وجود دارد؟
در گذشته بخشهایی از افغانستان متعلق به جغرافیای خراسان بزرگ بود و در این جغرافیا چهار شهر مهم و پایتخت فرهنگی چون نیشابور، هرات، سمرقند و بخارا قرار داشتند. ۱۵۰ سال بیشتر نیست که هرات از ایران جدا شده است. به همین خاطر ریشههای تاریخی عمیق و اشتراکات فرهنگی زیادی از جمله زبان فارسی بین ما و فارسی زبانان افغانستان وجود دارد. این ارتباط دو طرفه است، مردم افغانستان هم به ادبیات فارسی و تاریخ کهن مشترکمان به خصوص شهرهایی مانند نیشابور علاقه دارند. این ارتباط باعث شده که ما در خراسان و به خصوص، نیشابور احساس قرابت فرهنگی و زبانی بیشتری با مردم فارس زبان افغانستان داشته باشیم. این فیلم هم بهانهای برای ارتباط بیشتر با بچههای افغانستان شد.
برای من مسئله بزرگی بود که این افراد را از نزدیک ببینم و بتوانم مقاومت آنها را انعکاس دهم چرا که رسانههای طالبان وجود آنها را به شدت انکار میکردند و میگفتند که اصلاً مقاومتی وجود ندارد و از آنجا که فیسبوک در افغانستان خیلی مخاطب دارد، این مقاومت را فیسبوکی مینامیدند. من میخواستم با حضور در کنار نیروهای جبهه مقاومت واقعی بودن آنها و ایستادگیشان را به تصویر بکشم.
در این مستند تنها چند نفر از نیروهای مقاومت را میبینیم که تعدادشان از ۱۰ نفر بیشتر نمیشود. چرا تنها همین چند نفر را در مستند میبینیم؟
انتخاب اینکه چند نفر مقابل دوربین من قرار بگیرند دستِ من نبود. این تصمیم فرمانده خیرخواه بود و حتما مصلحتی برای انجام این کارش داشته است. هر چند تعداد بیشتر افراد میتوانست حال و هوای دیگری به فیلم بدهد. این فیلم مانند دیگر مستندها نبود که تو از قبل بتوانی سری به لوکیشن بزنی و حضور میدانی داشته باشی و مراحل معمول ساخت دیگر مستندها را طی کنی. من باید به آنچه وجود داشت اعتماد میکردم با اتفاقات و ماجراها پیش میرفتم و آنها را به تصویر میکشیدم. من شنیده بودم که در حوزه جغرافیایی اندراب ۳۰۰ تا ۴۰۰ نیروی مقاومتی حضور دارند ولی این افراد به صورت پراکنده در بخشهای مختلف کوههای هندوکش هستند و حتما به دلایل امنیتی این افراد در یکجا حضور نداشتند.
تا زمانیکه به افغانستان نرفته بودم و در کنار نیروهای جبهه مقاومت قرار نگرفته بودم، تصور میکردم که سختترین کار رسیدن به آنهاست. اما پس از اتمام کار و موقع برگشتن تازه درک کردم که برگشت از این مسیر میتواند بسیار خطرناکتر باشد. چراکه ممکن بود افرادی ما را در مسیر دیده باشند و به طالبان درباره حضور من و فیلمبردارم مصطفی سعیدی گزارش داده باشند. این میتوانست باعث اتفاقات بدی برای ما شود. اما خوشبختانه توانستیم بدون هیچ مشکلی به ایران برگردیم.
طالبان میتواند مخدوشکننده وجهه مردم افغانستان باشد. آیا با این مستند سعی داشتید وجهه متفاوتی از افغانستان را به تصویر بکشید؟
در ابتدا چنین هدفی نداشتم اما امروز «با مقاومت در هندوکش» میتواند چنین کارکردی داشته باشد. زمانی که احمد مسعود پیامی برای مقاومت در برابر طالبان صادر کرد این پیام در ایران مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از هنرمندان و مردم عادی ایران در فضای مجازی به آن واکنش مثبت نشان دادند و همراهی خود را ابراز کردند. مردم ایران همیشه نسبت به مردم افغانستان احساس همزادپنداری دارند. زمانیکه طالبان این کشور را تصاحب کرد، همه ما با آغوش باز از حضور مردم افغانستان در کشورمان استقبال کردیم. افغانستانیها هم بیش از هر جا علاقه داشتند که در ایران باشند چراکه به ما احساس نزدیکی بیشتری دارند.
بنابراین و به طور کل وجهه مخدوشی از مردم افغانستان در ذهن ما وجود ندارد اما شیطنتهایی در فضای مجازی وجود دارد که سعی دارند این قرابت و نزدیکی را تخریب کنند در حالیکه واقعاً آنچه که در فضای مجازی نشان داده میشود، عمومیت ندارد. من دوستان افغانستانی بسیاری دارم که با هم خیلی صمیمی هستیم و نباید اجازه دهیم این ارتباط خوب از بین برود.
افغانستانیهایی هستند که ایران را مثل وطن خود دوست دارند و حتی نسبت به ایران احساس دین میکنند که در هر شرایط سختی پذیرای حضور آنها بوده است. اما شاید در میان آنها آدمهایی هم باشند که این نگاه را ندارند. این طبیعی است که در هر طیف و گروهی افراد ناسالم هم حضور داشته باشند ولی این مربوط به اکثریت نمیشود و در اقلیت است. تنها چیزی که به نظرم ضروری میرسد وجود قوانین مشخص، نظارت و بررسی درستی است که باید نسبت به پذیرش و حضورشان وجود داشته باشد اما نباید این رابطه خوب را به این دلیل مخدوش کرد.
در تحقیقاتی که داشتید، آیا واقعاً مشکل اصلی طالبان و نیروهای جبهه مقاومت را در فرهنگ و تمدن و زبان میدانید؟
احمد شاه مسعود فقید جملهی معروفی دارد که محمدحسین جعفریان از زبان او نقل کرده است. اینکه “این عملیات برای ادبیات است” یعنی جنگ ما جنگ ادبیات است. جنگ فرهنگ و تمدن و زبان فارسی است. جنگی که قرار است هویت ما را در سرزمین خودمان تغییر دهد. وگرنه بین آنها اختلاف به معنای دینی نیست. فارس زبانان شب چله و نوروز و اعیاد باستانی را جشن گرفته و پاس میدارند و از زبان و ادبیات فارسی میگویند. آنها معتقدند که طالبان میخواهد هویتزدایی کند. اینها نشانههایی است که بدانیم جنگ در آن منطقه جنگ هویت، تاریخ و ادبیات است
نکته پایانی…
یادی میکنم از فرمانده خیرمحمد خیرخواه و تعداد ۱۲ نفر از یارانش که در پنجم دیماه سال گذشته، به دست طالبان در کوههای سر به فلک کشیدهی هندوکش جان خود را از دست دادند. همو که وطنداران افغانستان لقب قهرمان آزادی بر او گذاشتند. یاد و نام این مرد بزرگ و همراهانش گرامی.