مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه مراغه گفت: «علی سیفی نسب» از شهدای گلگون‌کفن این شهرستان، طی سال جاری به عنوان شهید شاخص روحانی در سطح استان معرفی شد.

به گزارش جارچی اخبار، حجت‌الاسلام ابراهیم برزگر  افزود: این شهید بزرگوار، تاثیر قابل توجهی در دوران سال دفاع مقدس داشت و خوش رویی وی موجب شده بود تا رزمندگان شیفته‌اش شوند.

به گفته وی شهید «سیفی نسب» آموزش‌های عمومی، آموزش‌های ویژه غواصی و همچنین تخریب را در منطقه عملیاتی گذرانده بود و علاوه بر آن در گردان سیدالشهداء (ع) مداحی، و معمولا به فاطمه زهرا(س) توسل می‌کرد.

وی اضافه کرد: شهید «سیفی نسب» گلی در بین رزمندگان مراغه بود و همه به دورش می‌چرخیدند تا جایی که وقتی در محفلی حضور داشت، همه مراقب اعمال خودشان بودند.

مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه مراغه به مهارت‌های رزمی شهید «سیفی نسب» نیز اشاره کرد و ادامه داد: این روحانی شهید از جمله رزمندگانی بود که همیشه عمامه به سر بود و در خطوط مقدم حضور داشت.

حجت‌الاسلام برزگر افزود: زمانی که شهید «سیفی نسب» از ناحیه پا زخمی شد، نظر پزشکان این بود که پای وی باید قطع شود اما در عالم رویا به مشهد مقدس دعوت شد.

وی ادامه داد: شهید «سیفی نسب» با این نیت که پس از شفا یافتن، به جبهه‌ حق علیه باطل برگردد به مشهد مقدس رهسپار شد و اطرافیان وی نقل می‌کنند که این شهید بزرگوار با نزدیک شدن به حرم، عصاهای زیربغلش را کنار گذاشت.

حجت‌الاسلام برزگر تصریح کرد: وی پس از بازگشت به جبهه نیز یک طلبه و رزمنده نمونه بود و با سیر و سلوکی که داشت، در میان رزمندگان از یک جایگاه معنوی برخوردار بود.

وی اضافه کرد: شهید «سیفی نسب» در عملیات والفجر هشت در لباس غواص به جنگ با دشمنان رفت و در همان عملیات نیز به شهادت رسید.

وی این را هم بیان کرد که وقتی مدارک شهید «سیفی نسب» به عنوان یکی از گزینه‌های پیشنهادی برای انتخاب به عنوان شهید شاخص آذربایجان‌شرقی تهیه و به تبریز ارسال شد، برخی از ویژگی‌ها از جمله در قید حیات بودن پدر و مادر در این شهید بزرگوار وجود نداشت اما با توجه به تاثیری که در دوران دفاع مقدس داشت، به عنوان شهید شاخص امسال معرفی شد.

مراغه یکهزار و ۴۰۰ شهید گلگون کفن دارد و طی روزهای اخیر نیز اجلاسیه این شهدا در مسجد جامع این شهرستان برگزار شد و مردم این شهرستان بار دیگر با آرمان‌های شهدا و امام شهدا تجدید بیعت کردند.

گفتنی است حکایت مجروح شدن و عزیمت این شهید روحانی به مشهد در کتابی با عنوان «بیا مشهد» و به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری و منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب نوشته شده است: «یادم هست در ارتفاعات حسین‌آباد بود. دشمن بالای کوه مسقر بود، ماهم پایین کوه، خوابیده و درازکش تو برف‌ها و یخ زده بودیم. در آن سرمای کردستان، وقتی دست می‌زدیم به لباس خودمان عین تخته صدا می‌کرد، از شدت سرما خشک شده بود! بعد شهید سیفی موقعی که ما درازکش بودیم، ایشان خیلی عادی راه می‌رفت!

می‌گفتیم: حاجی بشین می‌زنند اما گوش نمی‌داد، آخر سر بهش گفتیم: حالا که راه می‌ری، برو اونطرف راه برو تا حداقل ما رو نزنند. حاجی می‌رفت و می‌آمد و به بچه‌ها نیرو می‌داد، آخه بچه‌ها کُپ کرده بودند.

نماز جماعت‌های باحالی داشت؛ وقتی که اذان و اقامه گفتنش تمام می‌شد شروع می‌کرد به خواندن دعای قبل نماز، بچه‌ها چشمشان را می‌بستند و شروع به گریه می‌کردند و با حالت گریان تکبیر را می‌گفتند.

این تأثیر نفس و حال این شهید بزرگوار بود. بنده تا حالا چنین نماز جماعتی ندیدم. بچه‌های رزمنده با علی خیلی انس داشتند. جذبه علی در اخمش نبود، بلکه لبخندش بود که جذب می‌کرد.

او بسیار خوش رفتار بود. تو هرجاکه لازم بود حضور داشت. اگه توی تخریب نیاز بود می‌رفت، یا اگه نیاز به غواص، اطلاعاتی و … بود حتماً می‌رفت».