اگر بنا باشد از یک موزیسین بینالمللی نام ببریم که به طور جدی در ایران فعالیتهای هنری دارد و طی تعامل با هنرمندان داخلی، برای ارتقاء و معرفی موسیقی الکترونیک ایران تلاش میکند باید از یوآخیم هایتنش موزیسین و مدرس موسیقی یاد کنیم. او میگوید: به بسیاری از کشورها سفر کردهام، اما در هیچ جای دیگر ارتباطات انسانی به این اندازه گسترده و عمیق ایجاد نشده که در ایران برایم اتفاق افتاده است.
به گزارش جارچی اخبار به نقل از ایلنا، اینکه فرهنگ و هنر ایرانی، بخصوص موسیقی کشورمان تا چه حد مورد توجه هنرمندان غیر ایرانی با فرهنگی جداگانه بوده؛ سوالی درخور توجه است که البته پاسخ به آن اطلاعات و داشتههایی را در موسیقی معاصر میطلبد. اگر بخواهیم در اینباره از هنرمند غیر ایرانی معاصر نام ببریم او «Joachim Heintz» «یوآخیم هایتنس» است. به جرات میتوان گفت طی سالهای گذشته تنها هایتنس بوده که روی موسیقی ایران و گونه الکترونیک در کشورمان متمرکز بوده است.
این موزیسین آلمانی سالهاست با گروه ایرانی «یارآوا» به سرپرستی مهدی جلالی همکاری دارد. او به واسطه این تعاملات، موسیقی ایرانی و فضای فعالیت در ایران را بیش از دیگر موزیسینهای غیر ایرانی میشناسد و با فرهنگ ما آشناست.
موضوع دیگر، اهمیت مقوله آموزش برای یواخیم هایتنس در ایران است. او در ایران بسیار فعال بوده و سالیان سال به تربیت آهنگسازان موسیقی الکترونیک در ایران پرداخته، که از آن میان میتوان به رضا کروریان اشاره کرد؛ که چندسالی است مسابقهای به نام او در ایران برگزار میشود. یوآخیم هایتنس دو سال رئیس هیئت داوران مسابقه آهنگسازی موسیقی الکتروآکوستیک؛ «جایزهی رضا کروریان» و داور ثابت تمام دورههای این رویداد بوده است. او همچنین عضو شورای برگزاری «فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران» و مدیر بخش موسیقی الکترونیک گروه موسیقی «یارآوا» هست.
یوآخیم کارگاهها، مسترکلاسها و سمینارهای متعددی در ایران برگزار کرده است. اما فعالیتهای این موزیسین آلمانی به اتفاقات و رویدادهای مذکور خلاصه نمیشود. او در خارج از ایران نیز بسیار فعال است و روی موضوعات مختلفی تمرکز دارد.
پروفسور یوآخیم هایتنس در دانشگاه موسیقی، تئاتر و رسانهی هانوفر سرپرست استودیوی «FMSBW» است. او همچنین از اعضای پروژه توسعه نرمافزارهای متنباز «Csound & CsoundQt» و از برگزارکنندگان فستیوال «دستگاه» و فستیوال «ترایکت» در هانوفر آلمان بوده است. گفتنی است فستیوال «ترایکت» هر بار به موسیقی الکترونیک همراه با سازهای سنتی یک کشور آسیایی اختصاص داشته است. این رویداد یکبار به موسیقی ایران با محوریت سازهای «تنبور» و «عود» اختصاص داشته است.
اولین سفر یوآخیم هایتنس به ایران و نحوه آشناییاش با موسیقی معاصر و ااکترونیک ایران، چند و چون فعالیت انجمن موسیقی نو هانوفر «HGNM»، جزییات برگزاری فستیوال «دستگاه» و «ترایکت»، نحوه همکاری با یارآواییها و حضور در مسابقه رضا کروریان و فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران به عنوان داور، موضوعاتی هستند که ایلنا درباره آنها با یوآخیم هایتنس صحبت کرده است. او هچنین موسس استودیوی الکترونیک «یارآوا» است. «YESCOLAB» هم عنوان مجموعه برنامههایی است که توسط یوآخیم هایتنس پایهگذاری و برنامهریزی شده و تاکنون بیش از پانزده قسمت آن برگزار شده است.
یوآخیم هایتنس همچنین ضبط دو قطعه از آثار ساخته شده آهنگسازان معاصر را برای آلبوم «بیست» به عهده داشته است. «بیست» آلبومی است که به مناسبت بیستساله شدن گروه «یارآوا» تولید شده و آهنگسازان معاصر قطعات آن را ساختهاند.
در ادامه متن این گفتگو را با یوآخیم هایتنس را میخوانید.
از فعالیتهای اخیرتان بگویید.
من در کنار آهنگسازی، مینویسم. در ماههای گذشته خصوصا روی یک متن درباره «لاوزی» کار کردم. این اثر یک کتاب تقریبا ۲۵۰۰ ساله چینی است که به پرسش در مورد «راه» (دائو) میپردازد. کتاب من در این مورد «متن در حرکت» نام دارد و نوشتههای «لاوزی» و من، همچنین نقاشیهای یک هنرمند را شامل میشود.
شما طی سالهای فعالیتتان در ایران و خارج از ایران، شاگردهای زیادی را تعلیم دادهاید؛ آیا همچنان در زمینه تدریس هم فعالیت میکنید؟
بله در این زمینه هم فعالیتهای جدی دارم. در حال حاضر در دانشگاه موسیقی هانوفر، الکترونیک در حیطه آهنگسازی تدریس میکنم. من هر هفته با ده دانشجو به صورت تکی یک ساعت دیدار دارم و طی این اتفاق در مورد آهنگسازیهایشان بحث و گفتگو میکنیم. به علاوه کنسرتها و سمینارهایی داریم که در آنها قطعات دانشجویان را ارائه میشود. یک ماه پیش در «مونتهویدئو» واقع در کشور اروگوئه، بودم و همکاری بسیار زیبایی با موزیسینهای مختلف آنجا داشتم. از جمله قطعهی من به نام «جاهای نامعمول» برای درامز و الکترونیک برای اولینبار اجرا شد.
چطور شد به اروگوئه رفتید؟
من در دانشگاه آنجا آهنگسازی تدریس کردم و زبان برنامهنویسی صدا، «سی ساوند»، را معرفی نمودم. به عنوان اختتامیه هم یک کنسرت بسیار پر انرژی با بداههنوازی به همراه سه موزیسین اجرا شد که من در آنجا با برنامه خودم، «آلما» به بداههنوازی پرداختم.
میتوان گفت حال شما پس از چند سال یکی از اعضای مهم و اصلی گروه «یارآوا» هستید. طی یک سال گذشته چه همکاریهایی با «یارآو» داشتهاید؟
درست است. با «یارآوا» در سال گذشته همکاریهای زیادی نداشتم؛ اما در حال حاضر با اعضای «یارآوا» مشغول تصمیمگیری هستیم که چه زمانی و چگونه فستیوال بعدی را برگزار کنیم.
در میان انواع موسیقیها و تنوع کشورها در نوع پرداختن به انواع سبکها، چطور با موسیقی الکترونیک و معاصر ایران آشنا شدید؟
سال ۲۰۰۲ به دعوت دوستم علی گرجی برای اولینبار به ایران آمدم. چون هر دوی ما آهنگساز هستیم و به عنوان دوست، معلم یا شاگرد علی با آهنگسازها و موزیسینهای بسیاری دیدار داشتیم. در این میان میتوانم از آقایان شاهرخ خواجهنوری، علیرضا مشایخی و خانمها فریما قوامصدری، آذین موحد، فرزیا فلاح و الناز سیدی نام ببرم. در سفرهای بعدی بود که با مهدی جلالی، کیاوش صاحبنسق، نادر مشایخی، سارا اباذری و آهنگسازهای دیگر آشنا شدم. بخصوص با شاهرخ خواجهنوری دوستی عمیقی تجربه کردم و هنوز سپاسگزار مهماننوازی عالی او در تمام این سالها هستم. خانه او برایم احساس خانه دومم را تداعی میکرد. دو سال پیش که در پارک ساعی قدم میزدم به ساعتهای متعددی فکر میکردم که در آنجا مینشستم، با گربهها دور و برم و روی پایم، با یک کتاب برای خواندن یا یک دفترچه که در آن متون خودم را مینوشتم. در این یادآوری یک ترکیبی از درد و خوشحالی را احساس میکردم. از طریق شاهرخ خواجهنوری و دوستیاش در مورد موسیقی معاصر ایران بسیار آموختم، و ارتباط من با مهدی جلالی و «یارآوا» توسط ایشان، صورت گرفت. همچنین با فوزیه مجد، آهنگسازی بینظیر از نسل قدیمیتر و با انسانهای بسیار دیگری آشنا شدم که بعدتر برخی از آنها دوستان من شدند. اینگونه بگویم که به خاطر زمانی که در خانه شاهرخ گذراندم، توانستم با تکهای از زندگی روزمره در ایران آشنا بشوم.
در ایران افراد بسیاری را دیدم که انگیزه لازم را دارند و با آن کار میکنند که نتیجه آن موسیقیای بسیار عمیق و تأثیرگذار است. باقی آن مسائل تکنیکی است؛ هم در ارتباط با آهنگسازی و هم در ارتباط با الکترونیک.
با توجه به همکاریهایتان با موزیسینها و ارکسترهای غیر ایرانی و تعاملتان با اعضای گروه «یارآوا» و سایر موزیسینهای ایرانی و مقیم ایران، موسیقی الکترونیک معاصر ایران را در چه سطحی میبینید؟
من از تعاریفی مثل «سطح بالا» یا «سطح پایین» خودداری میکنم. اینکه هنرمند سؤالهایی که به وجود انسان مربوط میشود را تا چه حد جدی میگیرد و موسیقیاش چه ربطی به این سؤالها دارد، برای من قابل توجه است. برای من این انگیزه، ریشه هنر است و در ایران انسانهای بسیاری را دیدم که این انگیزه را دارند و با آن کار میکنند که نتیجه آن موسیقیای بسیار عمیق و تأثیرگذار است. باقی آن مسائل تکنیکی است؛ هم در ارتباط با آهنگسازی و هم در ارتباط با الکترونیک. این موارد مهم هستند؛ اما کسی که میخواهد یاد بگیرد، یاد خواهد گرفت و این یادگیری هیچ پایانی ندارد. من سعی میکنم در آموزشم قسمتی از چیزهایی که از استادم یاد گرفتم را با دیگران به اشتراک بگذارم. در مورد قطعههایی که یاد میگیرم نیز این تمایل به اشتراکگذاری وجود دارد. بسیار خوشحال میشوم وقتی که آهنگسازان جوان به آن آثار علاقه نشان میدهند.
با توجه به همکاریهای متعددی که با اهالی موسیقی ایرانی داشتهاید، خصوصیت بارز هنرمندان ایرانی را چه مواردی میدانید؟ و احیانا این ویژگیها چقدر روی شما و کارتان تاثیر گذاشته است؟
در ایران کنجکاوی زیاد و آمادگی برای آموختن را تجربه میکنم و این یک خصوصیت بسیار مهم است. چیزی که خیلی سعی میکنم بیاموزم، آگاهی به آن چیزی است که میتوانیم اسمش را «مواد» آهنگسازی بنامیم. مواد یک قطعه چیست؟ چطور باید با آن برخورد کنم؟ چه حرکات احتمالی، میتواند از خودش داشته باشد؟ در آهنگسازی با چه سؤالاتی مواجه میشوم و برای پاسخ به این سؤالات چه راههایی میتوانم پیدا کنم؟ چطور میتوانم «مواد» را جدی بگیرم، با عشق و احترام با آن رفتار کنم و در عین حال به یک آزادی برسم؟ همیشه در صحبتهایم با آهنگسازان جوان ایرانی به این موارد میرسم و امیدوارم که این سؤالات برایشان معنا داشته باشد و موسیقیشان را بارور کنند.
شما در ایران بسیار فعال بودهاید و از سالها قبل به تعلیم و ترتیب موزیسینهای ایرانی پرداختهاید که رضا کروریان یکی از آنها بوده. آیا از نتیجه کارتان در این بخش راضی بودهاید و آیا جایگاه شاگردانتان حال پس از چند سال رضایت بخش است؟
بله، تا جایی که اکنون میتوان راضی بود از شاگردانم و فعالیتهایی که دارند راضی هستم.
کمی درباره انجمن موسیقی نو هانور (HGNM) و ماهیت و محوریت فعالیت آن توضیح دهید.
بنیاد موسیقی نو هانوفر «HGNM» در سال ۱۹۸۷ تأسیس شد تا برنامههای مربوط به موسیقی معاصر را در هانوفر برگزار کند. از سال ۲۰۱۴ من به همراه «گوردن ویلیامسن»، «مارگیت کِرن» و دیگران، در هیئت مدیره هستم. ما یک تیم هستیم با پروژههای مختلف که هر کس مسئول یک پروژه است.
فستیوال «دستگاه» در همین راستا شکل گرفت و برگزار شد؟
بله اولین پروژه بزرگ من فستیوال «دستگاه» در سال ۲۰۱۶ بود و از سال ۲۰۱۷ مسئولیت برنامه «TRAIECT» به عهده من است. طی این رویداد، موزیسینهای سنتی از کشورهای آسیایی با آهنگسازان بینالمللی موسیقی نو روبرو میشوند.
موسیقی ایران (چه معاصر چه کلاسیک و چه سنتی) تا چه حد در اروپا مورد توجه است؟
این مقوله با توجه به افراد بسیار متفاوتی که در آلمان زندگی میکنند، قاعدتا خیلی متفاوت است. عموما علاقه شدیدی به آشنایی با هنر و فرهنگ ایرانی تجربه میکنم. همانطور که میدانید یک سنت بسیار قدیمی در تعامل و کنجکاوی وجود دارد. به عنوان مثال «دیوان غربی شرقی گوته» یا ترجمه فردوسی توسط «روکرت» هر دو قدمتی ۲۰۰ساله دارند. این قضیه حتما در موسیقی کمرنگتر از ادبیات است؛ اما به عنوان مثال، اخیرا در مهمترین مجله موسیقی آلمان که توسط «روبرت شومان» به نام «مجله نو برای موسیقی» تاسیس شده، یک جلد با موضوع ایران چاپ شد که در آن بخصوص، به موسیقی معاصر ایران پرداخته شده است. همچنین شاهد یک علاقه و توجه مشابه در سال ۲۰۱۶ به فستیوال «دستگاه» بودم، برنامههایی با جزییات دقیق در رادیوی ملی آلمان در مورد آن پخش شد.
از فستیوال «دستگاه» بگویید. تا جایی که میدانیم در مقطعی به «هنر و موسیقی ایرانی» اختصاص داشته است.
بله درست است. این اتفاق خصوصا در مورد موسیقی معاصر در ایران رخ داد و با تشکر از برخی برنامهگزارها در ادبیات، هنر و فیلم هم نمود پیدا کرد و نشان داده شد. ولی مهمترین اتفاقی که در همین راستا رخ داد، دو کنسرتی بود که برای هر کدام ۴ قطعه به آهنگسازان ایرانی سفارش داده شده بود.
چه شد که در فستیوال «دستگاه» موسیقی ایران را مورد توجه قرار دادید؟
از همان اولینباری که در ایران بودم و با بسیاری از آهنگسازان ایرانی دوست شدم، متوجه این مشکل بزرگ شدم که موسیقی آنها اصلا به اجرا نمیرسد. این مسئله در واقع دلیل من برای برگزاری این فستیوال «دستگاه» بود. همچنین نشان دادن این موسیقی به جامعه آلمانی از طریق فستیوال هدف دیگرم برای برگزاری چنین رویدادی بود. میدانید؟ هیچکس نمیداند، چه زمانی چیزی که ما اسمش را «دنیا» گذاشتهایم، بهتر میشود؟ دقیقتر بگویم: آیا یک زمانی ممکن است «ظلم»، «کشتار»، «نفرت»، «بیعدالتی»، «زورگویی انسانها به یکدیگر»، «دشمنی»، «ناتوانی» و «نادانی» در حل دعواها، کمتر شود؟! من ایمان دارم که هنر در تلاش برای حرکت در این جهت، نقشی مهم ایفا میکند؛ چون میتوانیم در هنر ملایم باشیم. چون هنر به جای «تفکرات سطحی» و «پروپاگاندای احمقانه»، تفکر عمیق میخواهد و چون این تفکرِ عمیق، باعث میشود واقعیت با تمام پیچیدگیهایش، فهمیده شود. تجربه اینکه هر کدام از ما قسمتی از «واقعیت» است؛ قسمتی که تمام واقعیت را شامل میشود؛ نه یک جدایی لوس بین خوبها و بدها! بلکه رسیدن به این شناخت که همه ما، همه چیز هستیم و فقط با همدیگر به تقابلی دیگر دست خواهیم یافت. من فکر میکنم فستیوال «دستگاه» برای شناساندن موسیقی نو ایران و فهم بیشتر و بهتر آن از سوی مخاطبان، نقشی کوچک ایفا کرده است. این رویداد با تمرینها، برگزاری کنسرتها و گفتگوها و همزیستیها، برای همه ما یک دوره بسیار فشرده و عالی بوده است.
شما فستیوال دیگری دارید به نام «ترایکت» که هر بار به موسیقی الکترونیک همراه با سازهای سنتی یک کشور آسیایی اختصاص دارد و یکبار هم برای ایران با سازهای «تنبور» و «عود» برگزار شده. از جزییات برگزاری این رویداد بگویید. و دلیل گرایش شما به فرهنگ و به ویژه موسیقی شرق (از جمله ایران) چیست؟
من از نوجوانی جذب همان چیزی بودم که آن زمانها اسمش «هنر غیراروپایی» بود، خصوصا موسیقیهای سنتی مختلف در آسیا. به همین سادگی دوستش داشتم و از کتابخانه شهر کاستهایی از موسیقی «مقامی عراق» یا «گاگاکو از ژاپن» یا «گاملان از اندونزی» را امانت میگرفتم و گوش میکردم. بعدها نزد «یونگی پاگپان» آهنگسازی خواندم؛ آهنگسازی کرهای که موسیقی سنتی کره را خیلی خوب میشناسد و آن را در قطعههای خود تغییر میدهد و دوباره زنده میکند. بخاطر «یونگی پاگپان» بود که در سال ۲۰۱۵ یک قطعه برای ساز ضربی کرهای «بوک» و الکترونیک ساختم. از همین طریق با «سوری چوی» آشنا شدم؛ موزیسینی که خیلی دقیق سنتهای مختلف در موسیقی ضربی کرهای را یاد گرفته و مینوازند و همچنین بسیار با علاقه به اجرای موسیقی نو میپردازد. و ایده «TRAIECT» همین است. طی این رویداد است که آهنگسازان از کشورهای مختلف به تعامل با نوازندههایی از یک کشور آسیایی میپردازند.
در جشنواره «ترایکت» تا به امروز به موسیقی کدام کشورها پرداختهاید؟ روال برگزاری این رویداد به چه ترتیب است؟
تا الان کشورهای کره، ایران، تایوان و ویتنام را داشتهایم. درباره بخش دوم سوالتان هم باید بگویم روال این است که ابتدا آهنگسازها در یک کارگاه چند روزه در هانوفر موسیقی سنتی کشور مورد نظر را یاد میگیرند. این آموزش و یادگیری از فردی به فرد دیگر صورت میگیرد؛ با سؤالهای بسیار، توضیحات، همچنین امتحان کردن سازها. بعد آهنگسازها شش ماه وقت دارند که برای این نوازندهها و الکترونیک قطعهای بسازند. مهمترین نکته در این پروژه تعامل است که آن را به عناوین ارتباط بین تعامل «هنری» و «انسانی» تعبیر میکنم. طی این روند دو دنیای بسیار متفاوت با هم روبرو خواهند شد. از طرفی هم «موسیقی نو» در نظر ما اغلب «غربی» قلمداد میشود؛ هرچند من شخصا آن را از یک خانم کرهای یاد گرفتم. در این موسیقی ما «دیسونانسها» را خیلی دوست داریم و در جستجو هستیم. میدانیم هیچ چیز قاطعی وجود ندارد و این روند یک سفر بیهمتا برای مکاشفه است. از طرف دیگر «موسیقی سنتی» یا دقیقتر یکی از موسیقیهای متعدد، با یک ساز مشخص و یک انسان مشخص که این موسیقی را آموخته و مینوازد را مدنظر داریم که در اینجا به موسیقی «مودال» و آموختن از طریق شنیدن و دوباره نواختن، بدون «پارتیتور» پرداخته میشود. چگونه این دو دنیا میتوانند با هم تعامل داشته باشند؟ به عنوان آهنگساز از موسیقی «سنتی» چه میتوانیم یاد بگیریم، چه چیزیش را میخواهیم به عنوان موضوع برای آهنگسازی خود استفاده کنیم و چه تجربیات جدیدی را موسیقی ما به نوازندهها عرضه میکند؟ من همچنان میتوانم موارد بیشتری را نام ببرم، اما شاید همین توضیحات تصاویر کاملی از جشنواره «TRAIECT» به شما داده باشد.
از برنامههای «یِسکولَب» که گویا تا امروز پانزده برنامه برگزار شده بگویید. آیا برنامهای برای ادامه این رویداد دارید؟
«یسکولب» در فوریه سال ۲۰۲۱ از تجربه فستیوال «TIEMF» یا موسیقی الکترونیک تهران به وجود آمد. ما به دلیل پاندمی کرونا فستیوال را به صورت آنلاین برگزار کردیم. من یک کلاس نرمافزار داشتم که خیلی برایم لذتبخش بود و بعد از آن فکر کردم چرا این کار را برای سؤالهای آهنگسازی انجام نمیدهیم؟ در ادامه امین خوشسبک و مهدی جلالی از این ایده خوششان آمد و اینگونه شد که «Yarava Electronic Studio Composer’s Lab» را از ماه آپریل ۲۰۲۱ آغاز کردیم. هدف این بود که فضایی امن ایجاد کنیم و صحبتها با اعتماد افراد شکل بگیرد؛ تا به این ترتیب به عنوان همکار، فرد به فرد سوالات مربوط به آهنگسازی را پاسخگو باشیم. پرهام ایزدیار اخیرا متنی زیبا در مورد تجربیاتش در این گروه نوشته که گفتنش خالی از لطف نیست. او در یادداشتش از «یادگیری خلاقانه» سخن میگوید؛ شیوهای که در آن استادی نیست که بگوید چه چیز درست یا غلط، خوب یا بد است؟! بلکه ما با هم فکر میکنیم چگونه مسائلی که خیلی از ما در هنگام آهنگسازی با آن مواجه میشویم، میتوانند حل شوند. به طور کلی اینکه بدانیم در اینجا با این مشکلات و شکهایمان تنها نیستیم، خیلی مهم است. بنابراین «یادگیری خلاقانه» یک جستجوی گروهی است که در آن این مطرح نیست چه کسی بهتر یا بدتر است؛ بلکه مهم این است که همه با هم به یک مکان و موقعیتی برسیم که تاکنون آن را نمیشناختهایم.
در ادامه گروهی که شکل گرفته بود کاملتر شد یا اینکه تغییراتی در آن ایجاد کردید؟
این گروه منجر به تشکیل یک گروه از زنان آهنگساز شد که من همراه با آهنگساز مقدونی «ماریانا جانِوْسکا» با آنها جلساتی برگزار میکنم. زنان فوقالعاده با استعدادی را در زمینهی آهنگسازی و فعالیتهای فرهنگی در ایران میشناسم؛ اما به نظر میرسد آنها ترجیح میدهند کمتر از همکاران مرد خودی نشان دهند. این موضوع برای من ناراحتکننده بود و به برخی از آنها پیشنهاد کردم که یک تبادل فکری متمرکز در زمینه مسائل آهنگسازی برگزار کنیم. این پیشنهاد بسیار موفق بود و قرار شد در جلسه بعدی در موردش صحبت میکنیم و این موضوع مطرح بود که آیا باید گروه را برای دیگران هم باز کنیم یا خیر؟ گروههای گفتگوی مختلفی وجود دارند و من هر بار تحت تاثیر تحصیلات موسیقی و خواست آفرینش در نسل جوان ایران قرار میگیرم و از آمادگی آنها متعجب میشوم. اینکه من میتوانم در این گفتگوها شرکت کنم من را شاد میکند. شاید بتوانم بخشی از آن چیزی که یاد گرفتم را به دیگران منتقل کنم. همچنین یادگیری مواردی توسط خودم هم برایم در نوع کارهایم، الهامبخش است.
گروه «یارآو» چه ویژگیهایی دارد که سالهاست شما را به خود مشغول کرده است؟
لطفا اجازه دهید من به این سؤال را به شیوه و طور دیگری پاسخ دهم. من اعتقاد دارم که ما به طور اجتماعی اشتباهی عظیم مرتکب میشویم: محرک اصلی اقتصاد ما بر اساس مالکیت و سودجویی است. آیا اینکه یک نفر از طریق ایده هوش مصنوعی میلیونها دلار کسب کند، در حالی که دیگران حتی غذای کافی ندارند، توهینآمیز نیست؟ ما بندههایی از سیستم خرید و فروش هستیم، و هر کسی که یک اختراع میکند، آن را حفاظت میکند تا بتواند پول کسب کند. اما واقعاً باید یاد بگیریم که چگونه بهتر با یکدیگر همکاری کنیم و روی یکدیگر تاثیر بگذاریم. این سوال مطرح است که چگونه دانش خود را به اشتراک بگذاریم و یاریرسان یکدیگر باشیم؟ در دنیای نرمافزار، به صورت شگفتانگیزی یک جنبش بسیار موفق وجود دارد که بر تقسیم و همکاری در مقابل سیستم مالکیت و خرید و مصرف تأکید میکند. نامش «Open-source» یا «متن باز» است. من در مقطعی تصمیم گرفتم که در آن مشارکت کنم. در این زمینه تجربیات انسانی مهمی نیز کسب کردهام. افراد در اینجا بدون دریافت پول با یکدیگر همکاری میکنند. مثلا آنها برای توسعه یک نرمافزار (روی زبان برنامهنویسی صدا «Csound» کار میکنند. این اشتیاق را من در «یارآوا» هم مشاهده میکنم. جوانان میخواهند خلق کنند و تجربیات جدیدی در زمینه موسیقی کسب نمایند. آنها به هم میپیوندند و کنسرتهای فوقالعاده اجرا میکنند، جشنواره برگزار میکنند، کارگاه تشکیل میدهند و آلبومهای موسیقی منتشر میکنند. این روند موجب ایجاد یک اتمسفر بسیار ویژه میشود. این رویه واقعا برای من نوعی نگرش است و معتقدم هنر باید به همین واسطه ایجاد و شنیده شود، نه توسط ستارگان بزرگ روی صحنه که من برایشان در یک سالن بزرگ کنسرت، آن عقبها یک بلیت سیار گرانقیمت خریدهام. بلکه یک کنسرت در یک اتاق زیرزمینی با ارتباط نزدیک بین موسیقیدانها و مخاطبان، جایی که همه احساس میکنند که چرا موسیقی مینوازیم و نیاز داریم. چنین موردی برای من یعنی گروه «یارآوا» و البته تعدادی از افراد شگفتانگیز که طی همکاری و تعامل با «یارآوا» با آنها آشنا شدهام. این دوستیها و آشناییهای جدید همچنان برایم جذاب است و اهمیت دارد. مهدی جلالی سرپرست «یارآوا» را هم به عنوان شخصیت مهم و در راس میشناسم که زندگی خود را به زندگی «یارآوا» اختصاص داده است.
جشنوارههای داخلی با موضوع موسیقی معاصر و االکترونیک آن هم با نگاهی کاملا «آکادمیک» و «تخصصی» تا چه حد موسیقی الکترونیک کشور ما را ارتقاء میدهند؟ به عنوان یکی از بنیانگذاران مسابقه رضا کروریان، این رویداد طی چند سال برگزاری چه نقشی در ابقاء و ارتقاء موسیقی الکترونیک ایفا کرده است؟
این رویداد به جز آن ویژگیهایی که خاص جشنوارههاست و باید وجود داشته باشد، یک امکان مهم دیگر در موسیقی الکترونیک ایجاد کرده است؛ آن امکان اجرای موسیقی الکترونیک توسط شرکتکنندگان به سبک رضا کروریان، شاهرخ خواجهنوری، علیرضا مشایخی و دیگران است. این رویداد برای جوانان آهنگساز مسابقه و بستری است که آنها به این واسطه میتوانند توجه و قدردانی از آثارشان را تجربه کنند. در ادامه است که آنها میتوانند با انگیزهای مضاعف به فعالیت و آهنگسازی بپردازند. به هر حال ما به چنین موقعیتهایی نیاز داریم؛ نه تنها به خاطر وضعیت خاص ایران، بلکه به خاطر فشار مصرفگرایی و تجاری شدن در سراسر جهان. موسیقی هنری الکترونیک نمیتواند و نمیخواهد با موسیقی پاپ الکترونیک رقابت کند. این موسیقی به مکان و بستری دیگر نیاز دارد؛ چرا که برای تقابل هنری با دنیا و جامعه؛ و برای پیشرفت هنر اهمیت دارد و به آن نیاز داریم. این نیز نقش جشنواره است که امکان تعامل «موسیقی الکترونیک» و «موسیقی سازی» با استفاده از سازهای ایرانی یا اروپایی را ایجاد میکند.
فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران را چگونه میبینید؟
با صراحت میگویم این جشنواره فضایی تجربی را ایجاد کرده که تا به این تاریخ مانند آن را در آلمان ندیدهام. این جشنواره دارای دو بخش اصلی، یکی فارسی و دیگری بینالمللی است. در این جشنواره از موسیقی سنتی گرفته تا موسیقی نو پرداخته میشود. قطعات و مفاهیم پشت آنها معرفی میشوند. و مهمتر از همه این که به واسطه این رویداد تعداد زیادی قطعه و ویدئوی جدید خلق و ارائه میشود. اینکه انسانهایی پرتلاش این اتفاق را رقم زدهاند و آن را ادامه میدهند به شدت از سوی من تحسینبرانگیز است. امیدوارم فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران حتی با وجود بدتر شدن شرایط و وضعیت جهانی پیش رو، ادامهدار باشد.
به بسیاری از کشورها سفر کردهام، اما در هیچ جای دیگر ارتباطات انسانی به این اندازه گسترده و عمیق ایجاد نشده که در ایران برایم اتفاق افتاده است. این ارتباط همان چیزی است که به واسطه دوستانی که در ایران دارم شکل گرفته و ادامهدار بوده است. ایران بخش مهمی از وطن من است.
شما تجربه سفر به ایران دارید. با توجه به شنیدهها و ارتباطات دورادور و مجازی که با یارآواییها و باقی هنرمندان ساکن ایران داشتید، این مواجه برایتان چگونه بود؟ ایران به نظر یوآخیم هایتنس چگونه کشوری است؟
اگر درست یادم باشد، قبلتر در مورد خاطرهام در پارک ساعی از خوشحالی و درد صحبت کردم. این دو، احساسات مهمی هستند که به سؤال شما مربوط میشوند. من به بسیاری از کشورها سفر کردهام، اما در هیچ جای دیگر ارتباطات انسانی به این اندازه گسترده و عمیق ایجاد نشده که در ایران برایم اتفاق افتاده است. این ارتباط همان چیزی است که به واسطه دوستانی که در ایران دارم شکل گرفته و ادامهدار بوده است. معلم کرهای من «یونگی پاگپان» که پنجاه سال است در آلمان زندگی میکند، گاهی وقتها میگوید وقتی از او میپرسند که او آلمان یا کره را به عنوان وطن خود حس میکند، جواب میدهد: وطن من آنجاست که دوستان من هستند. از این نظر، ایران بخش مهمی از وطن من است.
شما در پروژه «بیست» هم نقش دارید. نقشتان در این پروژه چیست؟
باز دوباره یک نفر زیادی از من تعریف کرده. من فقط کمی کمک کردم و بار دیگر متحیر شدم از اینکه چطور مهدی و دوستانش در «یارآوا» این پروژه را طراحی و اجرا کردند.
ضبط قطعات احسان خطیبی و رژین منیبی از این پروژه توسط شما انجام شده، از چالشهای این کار بگویید؟
در هر دوی این آثار از اصوات آرام و نویزهای بسیاری استفاده شده بود. این یعنی برای ضبط به شرایط ویژهای احتیاج داشتیم یعنی یک فضای بسیار ساکت. این در دانشگاه موسیقی هانوفر به راحتی برایمان مهیا نبود. ولی همکاری با عسل کریمی و کوارتت زهی سیالان آنقدر خوب بود که فکر میکنم در آخر به نتیجه خوبی برسیم.
تولید آلبومهایی چون «بیست» را در موسیقی ایران و البته سایر کشورها تا چه حد با اهمیت میبینید؟ منظور آلبومهایی شامل قطعات مدرن از هنرمندان معاصر است.
این موضوع بدون شک بسیار مهم است. موسیقی «سنتی» معمولاً در یک واحد، آهنگسازی و اجرا تولید میشود و مسیر کوتاهی از تصور تا تولید صدا دارد. به عنوان مثال وقتی با ساز آلمانی خودم به صورت بداهه اجرا میکنم. ایدهای وجود دارد که سبب میشود یک نوع صدا را تولید کنم و این کار را انجام میدهم. اما این مقوله در آهنگسازی متفاوت است. ما وقت زیادی را صرف ایدهپردازی، ساختاردهی، پیدا کردن یا ایجاد همصداییها و ریتمها میکنیم و در آخر همه اینها به نوشتن ختم میشود: ابتدا اسکیسهای زیادی و سپس پیشنویسی نتها برای آزمایش، و در آخر پاکنویسی نهائی. این یک فرآیند جذاب است که بر پایه تنهایی کار کردن شکل میگیرد. اما این تنهایی همیشه به ارتباط بیرونی نیاز دارد؛ تصور داخلی صدا به تجسم برونی نیاز دارد. به نظر من، این یکی از مسائل اصلی برای آهنگسازان جوان در ایران است. آنها کمتر از ما در آلمان امکانات دارند تا قطعات خود را با موسیقیدانها آزمایش کرده و اجرا کنند. به همین دلیل این فعالیتها بسیار مهم هستند. یک آلبوم یک امکان است. درست است که برای من به عنوان یک فرد، کنسرتها همچنان مهمتر هستند؛ اما ما باید به دنبال امکانات جدید هم باشیم. مثلاً همکاری نزدیک بین آهنگسازان و نوازندگان در یک کنسرت همیشه به عرضه عمومی ختم نمیشود؛ بلکه باید بیشتر آن را نوعی ماجراجویی بدانیم. این روند ممکن است با بداههنوازی، تئاتر یا هنرمندان تجسمی از حوزههای مختلف نیز ادغام شود. به نظر من، بهترین راه این است با همکاری و تعامل، ترکیب شکلهای سنتی اجرا مانند آلبومها و کنسرتها را با شکلهای جدید ایجاد کنیم. در کل ما همیشه در حال جستجو هستیم؛ به همین دلیل هم هست که ایجاد هنر امری ضروری خواهد بود و باید آن را ایجاد کنیم.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش صحبت کنید.
خیر هرآنچه باید بیان شد. به نوبه خودم بابت توجهتان به موسیقی الکترونیک آنهم در سطح جهانی همچنین توجهتان به فعالیتهای موزیسینهای غیر ایرانی در کشور و خارج از کشورتان از شما سپاسگزارم.
گفتگو: وحید خانهساز