یادداشتی از پروانه سلحشوری
دیگر ماجرای رای دادن یا ندادن تمام شده است. دوباره همه یکی شوند. ایران نیاز به این فرصت داشت، اگر چه همه میدانیم که راه پزشکیان سخت است. از ما خواسته است تنهایش نگذاریم. اما ما نگرانیم با مجاهدهای شنبه و جمعه، او ملت را رها کند. دور نیست تا گام اول ایشان را در تعیین کابینه ببینیم.
من وقتی بیانیه روزنه گشایان را خواندم هرگز فکر نمیکردم با آنان همراه شوم. برای من قطعی شده بود که پس از جنبش مهسا دیگر فاصله حاکمیت ملت آنقدر زیاد شده است که هر گونه کنشگری در چارچوب این ساختار را غیر ممکن ساخته است. معتقد بودم «ما آزمودهایم در این شهر بختِ خویش بیرون کشید باید از این وَرطه رَختِ خویش».
در بین کسانی که این بیانیه وقتی اسم دکتر «فراستخواه» را دیدم، اعتقاد ایشان به کنشگران مرزی و مطرح شدن این نظریه از طرف ایشان را به خاطر آوردم. دکتر فراستخواه به جد معتقد است نقش کنشگران مرزی برای کنشگری در همین ساختار موجود میتواند تاثیر گذار باشد.دکتر فراستخواه در این نظریه اینگونه ابراز میدارد «این نظریه، دعوت به نظریه اعتدال نیست. مرادش این نیست که حد وسط خوب است. نظریه «نه دولت و نه ملت» یا «کمی دولت و کمی ملت» نیست. این نظریه رهیافت رئالیسم انتقادی را در پیش میگیرد. «کنشگر مرزی» آدم فرهمند، همهفنحریف و قهرمان نیست. همهکاره نیست. افزون بر این یگانه کنشگر جامعه ایران هم نیست. حتی شاید کنشگر برتر هم نباشد. نکته این است که بدانیم هست. در کنار کنشگران مدنی هست. وی هم کار خودش را به انجام میرساند».(به نقل از ویکی پدیا)
از طرفی گیدنز که از نظریه پردازانی است که تلاش بر این دارد که رابطه بین ساختار و کنشگر ایجاد کند معتقد است کنشگران بسته به آزادی که در ساختار وجود دارد، قدرت کنشگری دارند و حتی در ساختارهای بسیار بسته نیز کنشگر میتواند فعالیتی داشته باشد. استاد بزرگوار در حبسم دکتر سعید مدنی نیز یکبار در کلاب هاوس چنین موضوعی را مطرح نمودند.
در انتخابات اخیر نقش کنشگران مرزی بسیار پر رنگ بود. کسانی که متعلق به جامعه ناراضی کشور بودند، در این میان کشته های بسیاری دادند ولی باز به امید ایفای این نقش رای دادند. مولوی عبدالحمید و مردم سیستان و بلوچستان که باز به کنشگری در همین ساختار بسته ایمان آوردند. افراد تاثیرگذاری مانند بسیاری از دانشمندان حوزه های اقتصادی، علوم سیاسی و علوم اجتماعی علیرغم شناخت ساختار باز هم توصیه به رای دادن کردند. شخصیت های مردمی و کنشگران مدنی و سیاسی مانند رحیم قمیشی، کیوان صمیمی، علیرغم رای ندادن در دور اول در لحظات آخر برای نجات ایران پای کار آمدند.
حال که این مرحله نیز پشت سر گذاشته شد دیگر ماجرای رای دادن یا ندادن تمام شده است. دوباره همه یکی شوند. ایران نیاز به این فرصت داشت، اگر چه همه میدانیم که راه پزشکیان سخت است. از ما خواسته است تنهایش نگذاریم. اما ما نگرانیم با مجاهدهای شنبه و جمعه، او ملت را رها کند. دور نیست تا گام اول ایشان را در تعیین کابینه ببینیم.
تا آن روز