یادداشتی از علی اکبرسبزیان
مدیر کل کتابخانههای عمومی استان لرستان
یکی از سوالات رایج خبرنگاران از مسئولان در ایام هفته کتاب که معمولاً هم کلیشهای است «میزان سرانه مطالعه در کشور» است. سوالی که هر سال با پاسخهای متناقض و غیر قابل راستیآزمایی همراه است.
تردیدی نیست که آمار با ما سخن میگویند و مبنای هر برنامه و اقدامی آمار و ارقام است، اما سوال مهم این است که بالا بودن سرانه مطالعه چه تاثیری در زندگی فردی و اجتماعی ما دارد و آیا پرداختن به «سرانه مطالعه» احساس بحران در دنیای کتابخوانی را حل خواهد کرد؟
پاسخ کوتاه اینکه اگر مطالعه را فعالیتی بدانیم که به عنوان یک فرایند ادامه دار عملکرد و نگاه ما را تغییر داده و اصلاح میکند، باید توجه داشت که این فعالیت ولو اندک اگر با کیفیت همراه باشد میتواند مفید بوده و در گفتار و رفتار فردی و اجتماعی تاثیر بسزایی داشته باشد و باعث بهبود سبک زندگی ما بشود. پس نه کمیت مطالعه بلکه کیفیت آن مهم است و اگر کتاب خوب، خوب خوانده شود تاثیرات مثبت باورنکردنی روی ذهن و رفتار افراد در زندگی فردی و اجتماعیشان دارد و خروجی آن رفتار و گفتار خردمندانه در اجتماع میشود.
در طول دوران مسئولیتم در این حوزه با نمونههای فراوانی روبرو بودم که گاهی یک کتاب خوب و مفید مسیر زندگی یک فرد و خانواده را تغییر داده.
خانمی تعریف میکرد از وقتی کتاب «دختر شینا» را از کتابخانه به امانت گرفتم و سختیهای قهرمان این کتاب یعنی خانم قدم خیر محمدی کنعان که همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر است را خواندم و صبر و بردباری و تاب آوری او در برابر مشکلاتی به مراتب بزرگتر از مشکلات خودم را دیدم، نگاهم به زندگی تغییر کرد. سختیهای زندگی خودم را فراموش کردم و تصمیم گرفتم این کتاب را برای خواندن در اختیار دوستان و بستگان هم قرار دهم چون این کتاب برایم در حکم ساعتها آموزش مهارت صبر و تاب آوری داشت و گرههای زندگیم را باز کرد و آرامش و امید را به زندگیام برگرداند و حالا مدتهاست در حال زندگی کردن با این کتاب و قهرمان آن هستم.
هرچند این خانم بعد از این کتاب سیر مطالعاتی را شروع کرد اما فرض کنید او در طول یک سال همین یک کتاب را خوانده باشد و سراغ کتاب دیگری نرفته باشد شاید سرانه مطالعه او بسیار ناچیز در طول یک سال باشد اما آیا همین که این کتاب را زندگی میکند و درباره این کتاب با آدمهای مختلف پیرامونش گفتگو میکند و مهارتهایی از این کتاب کسب کرده که زندگیش را بر آن مبنا جلو میبرد کافی نیست؟
از این نمونهها فراوان سراغ دارم که در این مقال نمیگنجد.
مگر نه اینکه هدف اصلی کتابخوانی افزایش سطح معلومات و مهارت و اصلاح تفکر و دیدگاه و بهبود سبک زندگی است، پس به جای اینکه صرفاً تمرکز بر سرانه مطالعه و کمیت آن داشته باشیم بر کیفیت مطالعه و تاثیرگذاری آن در زندگی متمرکز شویم و به جای خود تحقیری اعلام سرانه اندک مطالعه به ترویج مطالعه مفید و با کیفیت کتابهای خوب بپردازیم و به مردم آموزش دهیم که کتاب خوب را خوب بخوانند و آن را زندگی کنند.
نگران سرانه مطالعه هم نباشیم. وقتی مردم کتاب خوب و مفید را زندگی کنند، سرانه مطالعه هم بالا میرود.
هرچند برای این مهم همه مسئولیم از مسئولان و کارگزاران فرهنگی گرفته تا خانواده و مدرسه و دانشگاه.