فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: من هم مثل شما توقع دارم این بزرگانی که الان نامی پیدا کردند و زمانی هم آیت الله هاشمی رفسنجانی کنار این‌ها بوده و به اینها قوت قلب می‌داده و در کنار اینها پا به میدان گذاشته و حرف می‌زده و به قول معروف تصمیم‌سازی می‌کرده، حالا به میدان بیایند و برای اینکه وفاق در کشور شکل بگیرد آقای پزشکیان را تنها نگذارند. چراکه به هر حال قدرت افراطیون کم نیست، در حال حاضر اکثر مجلس به دلیل سیاست‌های استصوابی که در کشور بوده و انتخابات که غیر همگن بوده البته اگر نگوییم مهندسی شده، در دست این‌ها است و با این استصواب یک سری افراد کنار گذاشته شدند و الان مجلسی داریم که می‌تواند مانع خیلی از فعالیت‌ها شود پس اگر آقای پزشکیان را الان ما تنها بگذاریم انگار که کشور را تنها گذاشتیم.

در آستانه سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، یکی از برجسته‌ترین معماران سیاست و سازندگی ایران معاصر، بار دیگر بر نقش تأثیرگذار و میراث فکری او تأمل می‌کنیم.

به گزارش جارچی اخبار به نقل از ایلنا، به اذعان بسیاری از تحلیل‌گران آیت‌الله هاشمی، شخصیتی فراتر از مرزهای جناحی و سیاست روزمره، با بینشی استراتژیک، همواره تلاش کرد تا کشور را از پیچ‌های دشوار تاریخی عبور دهد. از مدیریت بحران در دوران جنگ تحمیلی تا پایه‌گذاری دوران سازندگی و از حمایت از تعامل سازنده با جهان تا تأکید بر اعتدال و میانه‌روی در سیاست داخلی، او مسیرهایی نوین برای توسعه و ثبات کشور ترسیم کرد، از سوی دیگر برخی معتقدند که آیت الله هاشمی در سال‌های پایانی زندگی خود تلاش کرد با تغییر برخی رویکردهای فکری‌اش بیشتر در سمت مردم بایستد ولو به قیمت اینکه آماج حملات تندروها قرار گیردو

رویکرد آیت‌الله هاشمی به مسائلی همچون برجام و تقویت جایگاه ایران در نظام منطقه‌ای و بین‌المللی، گواهی بر نگاه آینده‌نگر اوست. در عین حال، وصیت‌نامه سیاسی او و ابهامات مطرح‌شده پیرامون رحلت ناگهانی‌اش، همچنان مورد توجه و پرسش افکار عمومی است.

در گفت‌وگو با محسن هاشمی، فرزند آیت الله هاشمی، تلاش کرده‌ایم زوایای تازه‌ای از دیدگاه‌های پدر و پاسخ به برخی ابهامات را بررسی کنیم.

بعد از انقلاب، کشور دچار افراط و تفریط شده بود

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بانی مکتب اعتدال بود

آیت‌الله هاشمی در مبارزه با افراط و تفریط، صدمه خیلی جدی دید

باتوجه به اینکه در سالگرد رحلت آیت‌الله هاشمی قرار داریم چه نکاتی در زندگی ایشان بود که امروز می‌تواند به ما در حل مشکلات کشور کمک کند؟

در سالگرد هشتمین سال رحلت حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی هستیم، در گفتار آیت الله هاشمی رفسنجانی اصولاً چند نکته جلوه می‌کند. ایشان در اوایل انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب نکته‌ای را مطرح می‌کرد مبنی براینکه ما در زمان مبارزه همیشه فکر می‌کردیم که اگر با استکبار و استعمار مبارزه کنیم و این دو مقوله را از کشورمان عبور دهیم و در نهایت بتوانیم بر مدیریت کشور مسلط شویم، می‌توانیم فضای مناسبی را هم برای مردم مان و هم برای ارتباط با جهان و در نهایت رسیدن به آرمان‌هایمان ایجاد کنیم. ولی بعد از انقلاب که به مدیریت کشور پرداختیم، مواجه شدیم با یک عنصر دیگری که به نظر ایشان هم از استکبار برای کشور بدتر بود و هم از استعمار.

این موضوع بحث افراط و تفریط در کشور بود که متاسفانه کشور دچار آن شده بود و باید با جدیت پیگیری می‌شد. چراکه با استعمار و استکبار به راحتی می‌توانستند مبارزه کنند و برای مردم روشن بود و توضیح و تبیین درباره آن کار سختی نبود و عملکرد آنها در کشور خودش را نشان داده بود، اما بحث افراط و تفریط چون به یک پدیده خاصی ورود پیدا می‌کند؛ بنابراین آقای هاشمی مبارزه با آن را سخت‌تر می‌دانست و معتقد بود که این بلایی است که باعث می‌شود، نتوانیم به آرمان‌های مورد نظرمان برسیم چرا که افراط و تفریط اصولاً خارج از واقع گرایی و عملگرایی است و بر اساس یک سری مطالب غیر درست راه‌هایی عنوان می شود یا از آن استفاده می‌شود که اصولاً فقط مناسب اهداف غیر اصولی خود افراطیون یا تفریطیون است و این باعث می‌شود که کشور و مردم صدمه ببینند.

در نتیجه از این جهت به این موضوع ورود می‌کرد و می‌توان گفت که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بانی مکتب اعتدال در کشور شده‌اند. هرچند که از طرف افراطیون چه چپ و چه راست مورد هجوم واقع می‌شد ولی اصولاً این مسیر و این راه را پیگیری کرده و ادامه می‌داد و به خاطر همین موضوع‌ یعنی مبارزه با افراط و تفریط، صدمه خیلی جدی دید. یعنی از دو طرف اتفاقاتی برای ایشان افتاد و تخریب‌هایی صورت گرفت و می‌بینید که بعضی اوقات این تخریب‌ها اثرگذاری هم در جامعه داشت اما ایشان باز این راه را ادامه می‌داد.

نظر آیت الله هاشمی در مورد حضور ایران در سوریه

با توجه به اتفاقاتی که اخیرا در منطقه افتاده است برخی معتقدند که آیت الله هاشمی مخالف حضور ایران در مسائل سوریه و حمایت از بشار اسد بود به نظر شما تحلیل ایشان در انتقاد به سیاست‌های منطقه‌ای تا چه حد درست بود؟ آیا این سیاست‌ها به منافع بلندمدت ایران آسیب زده یا اینکه به عنوان یک ابزار مؤثر به نفع جمهوری اسلامی عمل کرده است؟ اگر همان موقع به این توصیه‌ها عمل می‌شد امروز موقعیت ایران در منطقه در کجا قرار داشت؟

بحث اینطور نیست که ایشان مخالف حضور ما در سوریه بود و من نمی‌خواهم وارد این موضوع شوم. در واقع ایشان همین عمل روش عاقلانه را مدنظر قرار می‌داد. جمهوری اسلامی اهدافی داشت که باید از همه ابزارهاش استفاده می‌کرد، یکی از ابزارها و یکی از روش‌ها همین حضور در کشورهای خارجی به سبک‌های مختلف بود همانطور که ابرقدرت‌ها این کارها را انجام می‌دهند. این کار نیز برای حفظ منافع اسلام و شیعه و اهداف انقلاب و آرمان‌های انقلاب بود که البته روش‌های مختلفی دارد حال اینکه این حضور چگونه باید این انجام می‌شد و در کجاها افراط شده و در کجاها تفریط شده است، بحث دیگری است.

البته اگر توجه داشته باشید رهبر انقلاب هم گفتند ما نیروی نیابتی نداریم و حضور ما در فعالیت‌های برون مرزی‌مان همان حالت مستشاری است. حتی در سوریه هم مستشاری بوده ولی بعضی اوقات این احساس می‌شود که مثلاً حضور ما بیشتر از این است یا نیابتی است که باید این مدنظر قرار بگیرد که اصولاً اگر ایران فعالیت برون‌مرزی انجام داده است این فعالیت‌ها با کسانی است که آنها هم‌فکر ایران هستند یعنی به صورتی است که آن‌ها انگیزه‌شان برای چنین فعالیت‌هایی حتی بیشتر از مردم ایران است و حضور ایران اصولاً برنامه‌ریزی شده بوده که به صورت مستشاری شکل بگیرد و یک همفکری با کسانی باشد که هم‌فکر ما هستند و می‌خواهند به اهدافشان برسند و عمل کنند و اگر کمک‌هایی از دست ما بر می‌آید هم به صورت مستشاری اقدامات‌مان انجام شود و در موضوع سوریه هم اصولاً این چنین بوده اما بعضی‌ها اینطور مطرح می‌کنند که این اقدامات بیشتر از مستشاری بوده و در نتیجه ایراداتی به آن وضعیت می‌گیرند که این موضوع با توجه به شرایط فعلی مطرح کردنش کار سختی است و اگر من بخواهم به آن ورود پیدا کنم ممکن است یا شما نتوانید آن را پخش کنید و یا من نتوانم به طور کامل صحبت کنم و بنابراین دچار خودسانسوری می‌شویم.

وفاق آقای پزشکیان همان وفاق مدنظر آیت الله هاشمی رفسنجانی است

سیاست آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همیشه این بوده که تعادل را در سیاست کشور ایجاد کند

با توجه به صحبت‌های شما آیت‌الله هاشمی بنیانگذار مکتب اعتدال در کشور بودند در حال حاضر که دولت چهاردهم روی کار آمده است بحث وفاق ملی مطرح شده است، با توجه به نقش محوری که آیت الله هاشمی در تفکر اعتدالی داشتند، آیا می‌توانیم بگوییم که سیاست وفاق ملی ادامه راه همان مکتب اعتدالی است که آیت الله هاشمی داشتند؟

درباره مسئله وفاق اجازه بدهید که باز از همان بحث اولی که شروع کردیم ادامه بدهیم. سیاست آیت الله هاشمی رفسنجانی همیشه این بوده که یک عمل‌کننده به صورت بالانسر باشد و یک بالانس و تعادلی را در سیاست کشور ایجاد کند، لذا می‌بینید که ایشان گه‌گاه که می‌بینند افراطیون مثلاً در جناح راست خیلی پرشور می‌شوند و سیاست کشور را تحت الشعاع قرار می‌دهند، خودشان را در کفه چپ قرار می‌دهند و نزدیک به چپ می‌کنند که آن‌ها را متعادل کنند و در جایی که چپ‌ها این حالت را از دست می‌دهند و به افراط عمل می‌کنند، نتیجه آقای هاشمی خودش را در کفه راست قرار می‌دهد که باز یک بالانس یا یک وفاقی برای حرکت به جلو در کشور ایجاد کند.

در مورد وفاقی که الان جناب آقای پزشکیان مطرح می‌کند به نظر می‌آید که نظرشان همان وفاق و نظر آیت الله هاشمی رفسنجانی است. اما بعضاً دیده شده که بعضی فکر می‌کنند این وفاق دادن پست‌ها به گروه‌های مختلف است، در صورتی که نباید این چنین باشد و اگر هم این اتفاق افتاده باشد کار درستی نیست. آن چیزی که مهم  است این است که مشکلات شناسایی شود و نسبت به حل این مشکلات یک وفاق صورت بگیرد، در واقع درباره راه حل‌ها وفاق صورت بگیرد، یعنی مشکلات روی میز بررسی شود و با بررسی که روی مشکلات انجام می‌شود، راه حل‌ها هم بررسی شود در نتیجه بین جناح‌های مختلف سیاسی و اهرم‌های مختلف قدرت به یک نتیجه وفاق گونه‌ای برسند که بتوانند این مشکلاتی که گریبان‌گیر مردم شده و به نوعی دارد خفه‌کننده می‌شود را حل کنند.

در نتیجه معنی وفاق یک وفاق در مسیر راه حل‌ها برای حل مشکلات مردم باید باشد. مثلاً شما فرض کنید که به سمت کسری بودجه می‌رویم چراکه کسر بودجه نتیجه‌اش چاپ پول و افزایش نقدینگی بدون پشتوانه است و نتیجه آن به بحث تورم می‌رسد، اینکه چرا کشورمان و دولت‌ما دچار کسری بودجه شده‌اند یک مشکل است و این باید روی میز قرار بگیرد و راه حل‌های مختلف برای آن بررسی شود.

در کشور دچار حالت بی‌تصمیمی شده‌ایم

پزشکیان بتواند وفاق را از سطح رهبری تا سران سه قوه ایجاد کند، می‌توانیم به سمت حل مشکلات کنیم

مثلاً اگر همه وفاق پیدا کنند که این تحریم‌ها به هر صورتی باید برداشته شود، در نتیجه باید به راه حل‌هایی برسند که به سمتی برویم که تحریم‌ها را برداریم نه اینکه یک عده‌ای در مجلس یا یک عده‌ای در جای دیگری طوری عمل کنند که نتیجه‌اش افزایش بیشتر تحریم‌ها باشد و بعد آنهایی که می‌خواهند برای برداشتن تحریم‌ها ورود کنند، متهم شوند به اینکه یک کوچه‌ای درست کردند برای اینکه آمریکا را دوباره وارد کشور کنند.

از سوی دیگر تندروها و افراطیون دولت را متهم می‌کنند به اینکه مشکلات کشور را بزرگ جلوه می‌دهد تا ایران را وادار به مذاکره کند. به طور مثال حتی این افزایش نرخ ارز و مشکلات تورمی که الان ایجاد شده یا حتی ناترازی‌هایی که در مورد انرژی صورت گرفته است را طوری نشان می‌دهند که انگار این‌ها را دولت خودش به صورت مصنوعی ایجاد کرده تا مثلاً بگوید که اگر مذاکره نکنیم مشکلاتمان حل نمی‌شود و باید حتماً برویم و با مذاکره مشکلات را حل کنیم پس در نتیجه می‌بینیم که کلاً این عدم وفاق منجر به یک بی‌تصمیمی شده که مهم‌تر از تصمیم غلط است.

یک کشوری کاملاً دیکتاتور است و تصمیمات استبدادگونه می‌گیرد و کارش را پیش می‌برد و بعضی‌ها هم از این نوع برخوردهای دیکتاتورمابانه خوششان می‌آید چراکه بعضی از مشکلات اساسی را حل می‌کند.

  ما الان در کشورمان به یک حالت بی‌تصمیمی دچار شدیم، به دلیل اینکه بین تمام گروه‌های سیاسی و اجتماعی فعال در امر مردم وفاق برای راه حل‌ها وجود ندارد و اگر آقای پزشکیان بتواند این وفاق را از سطح رهبری تا سران سه قوه و بعد در سطح هیئت دولت و مدیران اجرایی ایجاد کند، به نظر می‌آید که بتوانیم کم کم در یک زمان نه خیلی کوتاه به این سمت برویم که مشکلات را حل کنیم و این حس به مردم داده شود که داریم مشکلات را حل می‌کنیم.

اما الان یک مشکل روی میز می‌آید و بدون تصمیم رهایش می‌کنیم و در نتیجه همینطور افزایش مشکل در کشور به صورت زنجیره‌ای اتفاق می‌افتد.

شرایط الان سخت‌تر از زمان امضای قطع‌نامه است

شما فرمودید که آیت‌الله هاشمی اگر تندروی می‌شد کفه دیگر را می‌گرفت در حال حاضر با توجه به تندروی‌هایی که در کشور وجود دارد چقدر جای خالی ایشان احساس می‌‌شود و دولت در برابر این تندروها چگونه باید برخورد کند؟

همانطور که می‌دانید ایران بالاخره به مدت تقریباً ۷ و نیم الی هشت سال در جنگ تحمیلی بود و یک وضعیت نابهنجاری هم در کشور ایجاد شده بود و در نهایت ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت. در سال ۶۷ اگر یادتان باشد بعد از قطعنامه به یکباره یک فضای مناسبی برای کار ایجاد شد حتی امام خمینی دستور داد اولین برنامه‌های ۵ ساله کشور نوشته شود و کار نگارش آن در همان زمان شروع شد، بعد از آن به سمت دولت سازندگی رفتیم و حضور آقای هاشمی را در ریاست جمهوری داشتیم و سعی بر این شد که مشکلات کشور حل شود و یک امیدی در جامعه هم ایجاد شد و می‌بینید خیلی از کارهای زیربنایی که الان در کشور انجام شده چه در امر مواد اولیه تولیداتی مثل سیمان و پتروشیمی و فولاد و حتی انرژی و … ، همه اقداماتی است که در آن زمان شکل گرفت و بعد هم دولت آقای خاتمی روی کار آمد و همین مسیر را ادامه داد البته با شعار جدیدی به نام «توسعه سیاسی» اما در اصل فعالیت‌های توسعه و سازندگی که کلنگ آن در زمان دولت آقای هاشمی خورده بود در دولت‌های خاتمی هم ادامه پیدا کرد و مخصوصاً در دولت اول آقای خاتمی این روند ادامه داشت.

پس اگر بخواهیم شرایط الان کشور را با شرایط کشور در آن زمان مقایسه کنیم می‌بینیم که در آن زمان ما یک قطعنامه‌ای داشتیم که با ابرقدرت‌های دنیا و کسانی که با آنها در جنگ بودیم، نوشته شده بود که البته این کار اقدام مثبتی بود چراکه قطعنامه‌ای بود که بالاخره یک پایه‌ای برای رفع مشکلات در جنگ بود و با دوراندیشی‌های هاشمی رفسنجانی و با اقداماتی که رهبر معظم انقلاب و بعد امام خمینی همه انجام دادند و تقویت کردند این حرکت به نتیجه رسید.

الان متن نوشته شده دقیق که مورد قبول همه باشد، نداریم

یکی از مشکلات ما در حال حاضر این است که یک متن نوشته شده دقیقی که مورد قبول همه باشد را نداریم، هرچند برجام هست ولی در مورد برجام مشکلاتی وجود دارد؛ آمریکا از آن خارج شده از سوی دیگر در مجلس یک مصوبه‌ای داده شده با عنوان «قانون اقدام راهبردی» و براساس آن مصوبه مشخص شده که چه اقداماتی باید انجام شود. در واقع الان کمی کارمان مشکل‌تر است، ولی بر اساس همین موضوع با یک وفاق داخلی و یک مذاکره خارجی باید به یک چنین قطعنامه‌ای برسیم که پایه فعالیت‌هایمان بشود.

با توجه به تلاش آقای هاشمی برای زنده نگه داشتن “امید به اصلاح” در کشور، با توجه به اینکه تلاش دولت چهاردهم هم در همین راستا است چه راهکارهایی را به دولت پیشنهاد می‌دهید تا بتوانند این امید را در دل مردم زنده نگه دارند؟

خوشبختانه انتخابات برگزار شده و آقای پزشکیان هم به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شدند؛ اگر فرض کنیم نقشی که آیت الله هاشمی رفسنجانی آن موقع در ریاست جمهوری بعد از قبول قطعنامه بازی کرد را حالا جناب آقای پزشکیان ایفا می‌کند و به همان شدت، حدت و قدرت وارد میدان شده تا بتواند همین شعار وفاقی که ایجاد کرده را با مجلس و از طریق مقام معظم رهبری دنبال کند و در نهایت به این جمع‌بندی برسند که بتوانند مذاکرات کاملاً قوی را سازماندهی کنند؛ در نهایت ما می‌توانیم از قطعنامه‌ها عبور کنیم چراکه همانطور که می‌دانید شورای امنیت قطعنامه‌های هسته‌ای را کاملاً از بین برده هرچند بعضی از قطعنامه‌های مربوط به حقوق بشری یا قطعنامه موشکی بعدا نوشته شد اما در برجام نیست ولی اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم و آقای پزشکیان به یک تفاهمی با جهان برسند که آمریکا از آن تحریم‌های یکجانبه‌ای که خودش اعمال کرده، دست بردارد چراکه همانطور که می‌دانید آمریکا که از برجام خارج شد بعد تحریم‌هایی که سازمان ملل علیه ما باطل کرده بود را دوباره پابرجا کرده است و به همه دنیا اعلام کرده اگر کسی با ایران کار کند، آمریکا آنها را به اصطلاح جریمه می‌کند، می‌توانیم از این شرایط عبور کنیم.

نمی‌توانیم بگوییم که آقای پزشکیان اقتدار آقای هاشمی را دارد

همین‌ که قدم‌های اولیه برداشته شود فوری اثرش را در اقتصاد می‌گذارد

می‌توانیم زمان حال را با دوره آقای هاشمی شبیه‌سازی کنیم

البته از سوی دیگر ماجرای fatf را داریم و همانطور که می‌دانید fatf در واقع گروه ویژه اقدام مالی در مقابله پولشویی است Financial Action Task Force و در اصل سازمان بین‌المللی دولتی است که در سال ۱۹۸۹ با ابتکار هفت کشور صنعتی جهان یا همان G7 تاسیس شده و مقر آن نیز در شهر پاریس است. این سازمان در سال ۱۳۹۸ ایران را به لیست سیاه خود اضافه کرده و ۲۴ اکتبر ۲۰۲۰ مجدداً از دولت‌های جهان خواسته شده که علیه ایران و کره شمالی اقداماتی را انجام دهند. در این fatf، از حدود دویست و اندی کشور ۱۹۴ کشور فکر می‌کنم عضو هستند و این قواعد را پذیرفتند. این موضوع در مجلس مصوب شده و بعد در شورای نگهبان با ایرادی که شورای نگهبان از آن گرفته به مجمع تشخیص مصلحت ارسال شده و الان سالهاست در مجمع دارد خاک می‌خورد؛ البته حالا گفته شد که با آن موافقت کردند که موضوع مجدداً در مجمع تشخیص مطرح شود و می‌توان گفت حرکتی رو به وفاق درحال شکل‌گیری است و اگر نظر مثبت داشته باشند، این کار می‌تواند در کنار حل مشکل برجامی ما با آمریکا و رفع تحریم‌ها یک اثر بسیار مثبتی در قیمت ارز و در مورد فعالیت‌های اقتصادی ایران داشته باشد و در نتیجه افزایش درآمدهای دولت و افزایش سرمایه گذاری در ایران و در نتیجه افزایش مالیات برای دولت و درآمد برای مردم را به همراه داشته باشد و قدم به قدم به سمت حرکت مثبت پیش برویم.

این موضوع به نظرم کمی سخت‌تر از زمانی است که آیت الله هاشمی رفسنجانی مسئولیت دولت را به عهده گرفتند؛ چون ایشان در آن زمان با اقتدار زیادی وارد ریاست جمهوری شد، هرچند که اقتدار جناب آقای پزشکیان هم بد نیست، ولی نمی‌شود بگوییم که در همان حدی است که زمان هاشمی رفسنجانی بوده است.

ما در آن زمان قطعنامه را داشتیم که مسائلش حل شده بود ولی الان برجام و خروج آمریکا و fatf سه نکته است که باید حل شود. بعد هم مسائل هسته‌ای است که به دلیل اینکه ما پروتکل الحاقی را پذیرفتیم در نتیجه به راحتی می‌توانیم بر اساس همین پروتکل فعالیت‌هایمان را تنظیم کنیم و نگرانی جهان را هم از این جهت برطرف کنیم. بنابراین به نظر می‌آید که مطالب آماده است برای اینکه یک جهشی در حل مشکلات کشور با این نکاتی که گفتم ایجاد شود. البته این وظیفه رییس‌جمهور و وزارت خارجه است و جناب آقای ظریف هم در آنجا با آن سوابق و تجربیات به عنوان معاونت راهبردی حضور دارد.

از سوی دیگر اگر تشکیلات مربوط به رهبری، سران سه قوه، مجلس و … در جلسه سران با هم به نتیجه برسند و مشکلی برای این نوع مذاکرات پیش نیاید می‌توان قدم‌های مثبتی برداشت. همین‌ که قدم‌ها برداشته شود فوری اثر خودش را در اقتصاد می‌گذارد بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که شباهتی بعد از جنگ با وضعیت فعلی ما وجود دارد، حالا اگر نگوییم که مثلاً با شکست‌های جدی هم در بعضی از جبهه‌های خارج از کشور مواجه شده‌‌ایم ولی بالاخره حالتی شبیه شکست فاو ایجاد شده و بنابراین می‌توانیم زمان حال را با دوره آقای هاشمی شبیه‌سازی کنیم بنابراین باید عقلانیت و عملگرایی آیت الله هاشمی رفسنجانی مدنظر قرار بگیرد و ان‌شاالله بدون نگاه افراطی و با سیاست‌های اعتدالی از این مشکلاتی که برای کشور پیش آمده عبور کنیم.

آیت‌الله هاشمی به فکر توسعه ایران بود

سیاسیون نگاه ویژه‌ای به رفتار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی داشته باشند

آیت‌الله هاشمی معتقد به تنش‌زدایی با قدرت‌های جهانی بود. آیا عمل به چنین سیاستی در آن دوران می توانست ما را از گرفتاری تحریم و مصائب اقتصادی امروز دور نگه دارد؟ در حال حاضر با توجه به اینکه شما هم اشاره کردید که آقای پزشکیان شرایطی مشابه شرایط دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی دارند فکر می‌کنید که با توجه به این شباهت‌ها چه راهکاری را می‌توان به دولت ارائه کرد که از این بحران در سیاست خارجی عبور کنیم؟

ببینید به نظرم اینجا واقعا باید سیاسیون نگاه ویژه‌ای به رفتار آیت الله هاشمی در آن زمان و طول سیاست‌ورزی‌شان داشته باشند، ایشان فردی بود که همواره و همیشه به فکر آینده ایران و زندگی مردم بود و من این را حس می‌کردم. همچنین در جهت توسعه کشور بسیار فعال بود و فکر می‌کرد که منافع ملی ما در توسعه کشور است و هرجا که توسعه دچار مشکل شود یعنی منافع ملی و بعداً منافع مردم دچار مشکل می‌شود و در نهایت فقر حاکم می‌شود.

ایشان در مقطع‌های خاصی ورود پیدا کرد و اثر خودش را گذاشت. مقطع اول همانطور که گفتم بحث جنگ بود که آیت‌الله هاشمی ورود پیدا کرد و جنگ تحمیلی را تبدیل به یک صلحی کرد که برای کشور مثبت بود.

دومین مرحله در پایان جنگ و در اوج قدرت ایران بود که آقای هاشمی آمد و سعی کرد که بین ایران و غرب یک تعادلی ایجاد کند، نه اینکه حرف‌های غرب را بپذیرد اما تعادلی که به نفع ایران باشد و امنیت ملی ما را تامین کند، ایجاد کرد و تلاش کرد کاری کند که تخاصمی که بین ایران و آمریکا ایجاد شده است به صورت عزتمندانه ایران را دچار مشکل نکند و یک طرحی را مطرح کرد که از طریق آن طرح، این تنش بین آمریکا را طوری مدیریت کنیم که ایران و مردم ایران از این منظر دچار مشکل نشوند و اثرگذاری خوبی هم سال‌ها وجود داشت.

آیت‌الله هاشمی زمان برجام کنار روحانی ایستاد و قوت قلب می‌داد

مرحله سوم در پرونده هسته‌ای بود. زمانی که پرونده ما داشت به شورای امنیت می‌رفت و در آن زمان هم عده‌ای می‌گفتند این موضوع مهم نیست و این تحریم‌ها کاغذپاره است اما قطع‌نامه پشت قطعنامه برای ایران صادر می‌شد و باعث شد که ما الان دچار چنین مشکلاتی در کشور هستیم.

در نهایت در زمانی بود که اگر به خاطر داشته باشید آقای هاشمی برای اینکه همین مشکلات را حل کند، در انتخابات سال ۱۳۹۲ نامزد انتخابات شد اما متاسفانه عده‌ای عدم صلاحیت ایشان را اعلام کردند، ولی جالب است که باز ایشان قهر نکرد و همان وظیفه که در ذهنشان بود را از طریق حمایت از آقای روحانی و پیروزی‌ آقای روحانی ادامه داد و اینقدر این حمایت را دنبال کرد تا جایی که مذاکرات برجام به نتیجه رسیده بود و باید امضا می‌شد اما یک تعللی صورت گرفته و دوباره عدم وفاقی در کشور داشت ایجاد می‌شد که برجام امضا نشود، ایشان دوباره به میدان آمد و با جلساتی که با آقای ظریف و آقای روحانی گذاشتند به آن‌ها قوت قلب دادند که برای برجام بروند و آن را امضا کنند، یعنی به نظر می‌آید همان کاری که ایشان در جنگ در سال ۶۷ انجام داد و بعد از آن دوره سازندگی را دنبال کرد، در سال ۹۳ الی ۹۴ برای برجام دوباره تکرار کرد و این اتفاق افتاد، اما با آن اتفاقی که در آمریکا افتاد و ترامپ روی کار آمد و عدم سیاست درستی که ایران به کار برد با آن حرکت‌های به قول معروف قمار گونه ترامپ، مشکلات برای کشور ایجاد شد و باید با روش‌هایی این موضوع حل می‌شد. اما عدم حضور آیت‌الله هاشمی و فوت ایشان در سال ۹۵ و سیاست‌ورزی غلطی که شکل گرفت، نتیجه‌اش این شد که آمریکا از برجام کاملاً خارج شد و حرکت‌های خصمانه‌اش را ادامه داد و و بعد از آن اقتصاد ما دچار مشکلات ویژه شد که الان می‌دانیم که در وضعیت حادی قرار گرفتیم.

پس اگر واقعا بخواهیم دوباره به سیاست‌های ایشان برگردیم الان هم افرادی هستند که در دولت حضور دارند و با حضور آقای پزشکیان و وفاقی که ایشان دنبال می‌کند، می‌توانیم دوباره به آن حالت برگردیم و مشکلات را انشالله حل کنیم.

سیاست‌ورزان امروز سیاست‌ورزی را به سمت عقلانیت و میانه‌روی ببرند

 در رابطه با شخصیت آیت الله رفسنجانی و آن هویتی سیاسی که در میان مردم داشتند و فراتر از نقش یک رئیس جمهور بود یعنی صحبت‌های ایشان را من که در دوران ریاست جمهوری ایشان زندگی نکردم هم سال‌ها بعد دیدم و می‌توان در آن ویدیوها آن صلابتی که در صحبت‌هایشان بود و نفوذی که در میان مردم داشت را دید. این امر باعث می‌شد یک سری از تصمیمات و جهت گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها روی ریل خودش قرار بگیرد اما امروز ما با یک فقدان مواجه هستیم،  فقدان شخصیت سیاسی که با صحبت‌هایشان مردم، آگاه و همراه می‌شوند و در واقع می‌خواهم به بحث اجماع داخلی اشاره کنم آقای مهندس به نظر شما چقدر ضرورت دارد که اتفاق بیفتد و با توجه به فقدان شخصیتی مثل آیت الله رفسنجانی که امروز ما در جامعه می‌بینیم آیا کسی هست که این نقش را بر عهده بگیرد؟

افراد که همیشه باقی نیستند، بالاخره در یک روزی همه رفتنی هستیم. آن چیزی که مهم  است راه و روشی است که ایشان تبیین کرد و آن راه عقلانیت و میانه‌روی است و اگر سیاست‌ورزان امروز ما که خوشبختانه الان در دولت وجود دارند، این سیاست ورزی را به سمت عقلانیت و میانه‌روی ببرند و هدفشان تامین منافع ملی باشد نه تامین منافع بعضی از افراطیونی که فقط با افراط حضورشان توجیه می‌شود و معیشت عمومی را در نظر بگیرند.

باتوجه به اینکه داریم روز به روز به سمت فقیرتر شدن جامعه می‌رویم، به نظر می‌آید که انگار که آیت الله هاشمی رفسنجانی حضور دارد؛ پس من پیشنهادم این است که این راه و روش حتی اگر بشود به یک سبک یا به صورت مکتبی ارائه شود و روی آن کار شود و هرجا که کشور از مسیر عقلانیت خارج می‌شود، سریع به آن مراجعه شود و دیده شود.

اخیرا آیت الله جوادی آملی در کلیپی در فضای مجازی در مورد فقیر، مسکین و گدا صحبت می‌کند و می‌گوید الان بحث گدا نیست یعنی مردم ما گدا نشدند مردم ما فقیر شدند، مردم ما دارند به سمت مسکین شدن پیش می‌روند و این فرق می‌کند بین گدا شدن و مسکین شدن و فقیر شدن و در آنجا می‌گویند حتی اقتصاد مقاومتی شاید با گداها پیش برود اما با فقر و مسکین پیش نخواهد رفت. بنابراین عقلانیت در این است که ما ابتدا مردم را از این فقر و مسکینی که دچار شده‌اند خارج کنیم تا بتوانیم به اهداف‌مان برسیم.

در ارائه اطلاعات به رهبری واقعیت‌ها را نمی‌گوییم

به راه و روش آیت‌الله هاشمی اشاره کردید و به صحبت‌های آقای جوادی آملی هم اشاره‌ای داشتید که با اقتصاد مقاومتی نمی‌توان بر فقر و مسکین شدن مردم غلبه کرد و باید اول فقر را ریشه‌کن کرد به نظر شما  نتیجه سیاست مقاومت چه تاثیری بر وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور داشته است. آیا این سیاست‌ها باید اصلاح شوند یا اینکه مانند گذشته ادامه پیدا کنند؟ همچنین از نظر شما مهمترین میراثی که آیت الله هاشمی رفسنجانی به یادگار گذاشته‌اند،چه بوده است؟

من روی خاطرات ایشان کار می‌کنم و هر روز دارم آن‌ها را می‌خوانم و تنظیم می‌کنم که منتشر شود. از خاطرات ایشان چند حس گرفته‌ام که اینجا خدمت شما می‌گویم مهمترین حس و اولین حسم این است که ایشان علاقمندند که مسئولین ارشد کشور ما و کسانی که رابطه مستقیم با رهبر معظم انقلاب دارند از خودسانسوری در برابر رهبری بپرهیزند. یعنی وقتی به خدمت ایشان می‌روند باید واقعیت‌ها را به ایشان بگویند. این ذهنیت برای مسئولان است که مثلاً چیزی بگویند که شاید ایشان خوششان بیاید؛ رهبری هم مثل هر انسان دیگری تصمیمات را بر پایه اطلاعاتی که از دیگران یا از کشور می‌گیرند، اتخاذ می‌کنند، البته اطلاعات ایشان از کشور بسیار دقیق و قوی است اما من دیدم در خاطرات ابوی که گه‌گاهی مسئولینی می‌آیند نزد آیت الله هاشمی رفسنجانی در مورد همین مذاکرات برجامی یا مسائل دیگر مطالبی را مطرح می‌کنند و تذکرهایی می‌دهند و نگرانی های را ابراز می‌کنند و از ایشان می‌خواهند که به رهبری این مسائل را بگویند، اما نگویند که این صحبت‌ها از طرف این افراد است.

حتی به من هم بعد از جلسه با ابوی تذکر می‌دادند که شما به ایشان بگویید که وقتی خدمت رهبری می‌رسند یا می‌خواهند از این مسائل صحبت کنند از قول ما نگویند. این خودسانسوری به نظر می‌آید در کشور به صورت افراطی شده است. یعنی در کشور همه حرف‌های واقعی را به ایشان منتقل نمی‌کنند که اگر درست منتقل کنند فکر می‌کنم اثرگذاری آن زیاد باشد.

نکته دومی که من در خاطرات پدر می‌بینم این است که ما گه‌گاه در موضوع قدرتمان نسبت به مسائل جهانی به قول امروزی‌ها اغراق‌ می‌کنیم و یک باغ سبزی را نشان می‌دهیم  که در آن سو وجود ندارد.

بسیاری از کارهای ما نمایشی است

من چون مترویی هستم و قطار ملی در خون من است، این را می‌گویم؛ ما سه یا چهار بار برای رونمایی از قطار ملی رفته‌ایم اما هیچ وقت واگن به مردم تحویل نداده‌ایم. من دیدم در اخبار نوشته شده که با ایجاد قطار ملی ۷۰۰ هزار دلار در هر قطار صرفه‌جویی ارزی می‌شود. اما با اینکه تاکنون که یک بار ما از قطار ملی رونمایی کرده‌ایم، یک بار هم آقای زاکانی و سایر دوستان و در هر مرتبه هم با حضور مقامات ارشد و آقای آقا محمدی که در دفتر رهبری هستند این کار انجام شده است، اما یک قطار هم تحویل داده نشده است، نباید این‌ها (مقامات) بگویند چرا در این پنج سال یک قطار ملی به ناوگان اضافه نشده است.

چون باید به مردم بگویند که اگر ما قطار ملی را بسازیم، قیمت تمام شده آن از قطار غیر ملی بیشتر است. بنابراین تا پول برای خرید و یا ساخت واگن حالا چه داخلی و چه خارجی تزریق نشود، مردم به قطار نمی‌رسند.

واقعیت این است که مردم قطار می‌خواهند که حمل و نقل عمومی گسترش پیدا کند، اما اینکه مدام تعریف و تمجید کنیم که ما قطار ساختیم که ۸۵ درصد آن ملی است و کار خودمان است، این مشکل مردم را حل نمی‌کند. فقط برای یک نمونه بگویم که مثلاً ترمز قطار ملی را فرض کنید که ما آن را ساختیم، حالا هرچند که این باز با وابستگی به یک شرکت خارجی در کشور ساخته می‌شود، اما حالا داخل مونتاژ کردیم، وقتی که ما سالیانه ۱۰۰ تا واگن هم نمی‌سازیم، قطعا قیمت تمام شده ترمز داخلی از آن شرکتی که در خارج مثلاً ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ عدد ترمز قطار می‌سازد، بیشتر می‌شود.

واقعیت این است که شهرداری و دولت لازم است که برای هر قطار معادل یک میلیون دلار هزینه کنند حالا چه به صورت ریال باشد و چه به صورت دلار. اگر ساخت داخل باشد، دلار آن کمتر است البته که خیلی هم خوب است هرچند کیفیت آن پایین می‌آید اما آیا این پول را می‌دهید؟ در مورد خودروی ملی هم همینطور است. ما خودروی ملی را چندین بار برای مردم رونمایی و درباره آن تبلیغات کردیم. این کارها یعنی ما در روش‌های حل مشکلات واقعیت‌ها را اونطوری که باید به مردم نشان نمی‌دهیم، بعد مردم ما را دروغگو فرض می‌کنند و می‌گویند به طور مثال چهار یا پنج سال پیش همین آقای روحانی، محسن هاشمی، آقای حناچی، اعضای شورای شهر و آقای آقامحمدی قطار ملی را افتتاح رونمایی کردند؛ اما یک قطار هم نیامد. دوباره همان کار را آقای زاکانی با اعضای شورای فعلی و سایر مقامات انجام دادند؛ این می‌شود کارهای نمایشی؛ بنابراین نمایشی بودن هم در مسائل ما وجود دارد.

با استفاده از کارشناسان غیرزبده کشور را به سمت بی‌راهه و مشکلات غیرقابل حل می‌رسانیم

نکته سوم کنار گذاشتن کارشناسان زبده است ما به هر بهانه‌ای که باز اصل آن افراط و تفریط است، کاری می‌کنیم که کارشناسان زبده را از دست بدهیم و بعد از کارشناسان غیر زبده و کسانی که می‌توانند کشور را به سمت بی‌راهه و حتی مشکلاتی که غیر قابل حل است برسانند، استفاده می‌کنیم. در نهایت به نظر می‌آید در سیاست خارجی در یک جاهایی افراط‌هایی کردیم به طور مثال در سیاست خارجی یکی از این موارد همین بحث اعتماد بیش از حد و افراطی به روسیه است، که در سیاست خارجی همین هم برای ما دردسرهایی ایجاد کرده است.

در نهایت پنجمین نکته‌ای که خیلی مهم است و من در خاطرات ایشان می‌بینم این عدم تکثرگرایی همراه با وفاق در کشور است. یعنی اجازه نمی‌دهیم صداهای مختلف شنیده شود تا با این صداها بحث و مذاکره‌ کرده و به یک وفاق برسیم و این صداها را خفه می‌کنیم و تهمت می‌زنیم که به خارج وابسته هستند و در نتیجه این تکثرگرایی را از بین بردیم. در مجموع این پنج مورد را در خاطرات و نوشته‌های ابوی می‌بینم و امیدوارم این موضوع یک چراغ باشد و هشداری برای آیندگان و برای تغییر در روش‌هایشان شود.

آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله هاشمی‌ها سیاست‌ورزی می‌کردند تا مردم زیر فشار افراطیون از هم نپاشند

در دوران اخیر حیات آیت‌الله هاشمی، شاهد بودیم که ایشان  به جای اتخاذ رویکردهای ایدئولوژیک و منفعت‌محور رویکرد دفاع از حقوق مردم را انتخاب کرد و در مقاطعی هم مورد غضب قرار گرفت  و هزینه‌های زیادی را متحمل شد. چرا علیرغم این همه هزینه، ایشان به جای عافیت طلبی ، در کنار مردم ایستاد؟

ببینید هاشمی و هاشمی رفسنجانی‌ها را ما در کشور زیاد داشتیم، این‌ها نقش اساسی در نهضت امام خمینی داشتند و یک اهدافی را برای خودشان تنظیم کرده بودند و هر موقع احساس می‌کردند که داریم از این اهداف دور می‌شویم، وظیفه خودشان می‌دانستند که به میدان بیایند و می‌دانید که متاسفانه در طی یک سال‌هایی قبل دولت آقای روحانی به سمت تثبیت افراط در کشور در همه زمینه‌ها رفتیم، یعنی فشار به مردم را مدام زیاد کردیم؛ بعد دیدیم انگار که مردم هم پوست کلفت شده‌اند و این فشارها را پذیرفتند و این فشارها را مدام اضافه‌تر کردیم.

افراطیون مدام به مردم فشار آوردند و دیدند که آستانه تحمل مردم بالاست و گویا همه چیز را قبول می‌کنند در حالی که این فشار در یک جا می‌پوکد و آیت‌الله هاشمی و امثال ایشان به این نتیجه رسیدند که اجازه ندهند این پوکیدن اتفاق بیفتد و گه‌گاه می‌آمدند میدان و سیاست‌ورزی می‌کردند که جلوی این فشار که توسط افراطیون به مردم اعمال می‌شد را بگیرند.

چند روز پیش دیدم که در روزنامه‌ای که می‌گویند برای آقای بذرپاش هم هست (البته من مطمئن نیستم که برای چه کسی است) با توجه به اینکه این روزها موضوع وعده صادق سه مطرح است، تیتر زده بود که «وعده لازم»؛ می‌خواهم بگویم که از رهبری هم جلوتر حرکت می‌کنند. یا تیترهایی که الان کیهان در این وضعیتی که می‌خواهیم به سمت وفاق و حل مشکلات برویم، می‌زند را ببینید، همه این تیترها به سمت این است که حتی نیروهای مخلصی که در کشور مانده‌اند و هنوز دلشان در گروی انقلاب است و نمی‌خواهند انقلاب صدمه ببیند و به دنبال پیشرفت کشور و حل مشکلات هستند را متهم کند به اینکه به طور مثال این‌ها دست آموز آمریکا هستند و  کوچه باز کردند برای آمریکا و از این طریق مدام فشار را بر جامعه زیاد می‌کنند، در صورتی که آیت الله هاشمی و امثال ایشان دلسوزتر از این‌ها بودند و به میدان می‌آمدند که نگذارند افراطیون به کشور صدمه بزنند و این را در مقاطع مختلف کشور دیده‌ایم.

اگر ایشان در این سال‌های آخر عمرشان چنین امری را دنبال کردند فقط به خاطر دلسوزی برای کشور بود و اینکه افراطیون را بر کشور حاکم می‌دیدند و برای همین با شدت و حدت بیشتری به میدان آمدند.

برخی افراطیون با فرض حمایت از رهبری در حال عبور از خود رهبری هم هستند

شما به تلاش آقای هاشمی رفسنجانی برای حفظ نظام اشاره کردید، با توجه به دغدغه ایشان برای حفظ آینده نظام و انقلاب، فکر می‌کنید در شرایط فعلی چه راهکارهایی می‌تواند برای این موضوعات وجود داشته باشد؟

دیروز هم جناب آقای پزشکیان در صحبت‌هایش گزارشی از مذاکراتشان با رهبری ارائه داد و گفت که دغدغه‌ رهبری هم معیشت مردم است. اگر یادتان باشد در دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی یعنی دولت سازندگی دغدغه ایشان تهاجم فرهنگی بود چراکه کشور در مسیر توسعه بود، بحث‌های اقتصادی خیلی جدی بود و ایشان بحث تهاجم فرهنگی را مطرح می‌کردند یا در موقعی مثلاً بحث اسلامی کردن دانشگاه‌ها را مطرح کردند یا در مورد فساد در جامعه و در دولت بحث ثروت‌های بادآورده مطرح بود و این مسائل بیشتر از طریق پیام‌های ایشان مطرح می‌شد، اما الان چند سالی است که به وضوح به بحث اقتصاد می‌پردازند ضمن اینکه اشاراتی هم به این تهاجمات و مسئله فساد دارند اما بحث معیشت و اقتصاد را در اولویت می‌دانند.

در نتیجه باید کشور حتی افراطیونی که دل در گروی رهبر انقلاب دارند، آن‌ها هم باید بیایند به این مسیر نه اینکه آنها بیایند مثلاً بحث حجاب را الان اصل کنند و بخواهند مثلا لایحه عفاف و حجاب را مطرح کنند یا مثلاً مشکل اصلی‌شان فیلتر فضای مجازی و پیام رسان‌ها باشد. این رفتارها یعنی اینکه این‌ها از مسیر رهبری خارج شدند یا اینکه مثلاً دنبال این باشند که fatf امضا نشود‌. این‌ها مسائلی است که به نظرم می‌آید عبور از خود رهبری هم هست یعنی افراطیونی که با فرض حمایت از رهبری در جامعه فعال هستند، الان دارند برعکس عمل می‌کنند.

راهکارهای حل مشکل معیشتی مردم؛ رفع تحریم و حل مسئله تورم است

هرکسی در مسیر برداشتن تحریم‌ها و عادی شدن وضع کشور سنگ اندازی کند در جهت خلاف ذهنیت رهبری عمل کرده است

در نتیجه مهمترین عنصری که الان باید فرض شود بحث دغدغه‌مندی ما نسبت به معیشت مردم است. برای حل مشکل معیشت مردم دو راهکار بیشتر وجود ندارد، اولین راهکار حل مسئله تورم است که تورم در کسر بودجه است و باید حل شود و دوم بحث اشتغال است و مردم باید حداقل یک شغل با درآمد مناسب همگام با تورم داشته باشند، یعنی دولت باید امکانات مالی خود را نه امکانات کاذب مالی بلکه امکانات درست مالی خود را افزایش دهد تا بتواند حقوق‌ها را معادل تورم چه در مورد کارمندان و چه در مورد بازنشستگان و … افزایش دهد و اینگونه مشکلات معیشت مردم را حل کند.

برای اینکه این کار صورت بگیرد باید سرمایه‌گذاری در کشور اتفاق بیفتد، باید خروج سرمایه از کشور برطرف شود، معنی همه این‌ها یعنی این است که آن عاملی که باعث بدبختی کشور است و حتی با اقتصاد مقاومتی که رهبری هم مطرح کردند، این‌ها نتوانستند عملی کنند و پاسخ لازم را بگیرند؛ یعنی همان تحریم‌ها را باید برطرف کنند. هرکسی از این مسیر خارج شود و سنگ اندازی کند برای برداشتن تحریم‌ها و عادی شدن وضع کشور در جهت خلاف ذهنیت رهبری که همان رفع حل مشکلات معیشتی مردم است، عمل می‌کند و اگر آیت الله هاشمی رفسنجانی بود حتما در این مسیر حرکت می‌کرد و ما هم شاهد حرکت‌های مثبتی در این زمینه بودیم.

اگر الان پزشکیان را تنها بگذاریم انگار کشور را تنها گذاشتیم

امثال خاتمی، روحانی، حسن خمینی، جهانگیری و ناطق نوری به بهانه اینکه به نصایح ما توجه نمی‌‌شود، نباید جا بزنند

قدرت افراطیون کم نیست

آقای مهندس در رابطه با بحث آیت الله هاشمی ها و امثال ایشان که در وقت بحرانی در موقع ضرور حضور پیدا کنند و مسیر انقلاب را حفظ کنند، صحبت کردیم ما در کیان سیاسی ایران می بینیم که شخصیت ها مقایسه می شوند یعنی برخی شخصیت‌ها امروز مطرح می‌شوند که مثل آیت الله رفسنجانی مرجع مشورت هستند یا در رابطه با سیاست‌های کشور تصمیم گیری می‌کنند البته مشخصا و رسمی این موضوع اعلام نشده ولی در اخبار هست که مثلاً آقای روحانی جلساتی در رابطه با مسائل کلان سیاسی دارند و با ایشان مشورت می‌شد یا آقای خاتمی هم که بعد از دوران ریاست جمهوریشان مطرح بود که به عنوان رهبر اصلاحات بودند و در جریان سیاسی و در میان فعالان سیاسی حضور داشتند به نظر شما آیا این افراد در حال حاضر توانسته‌اند جای آیت الله رفسنجانی قرار بگیرند و محل مرجع و محل مشورت باشند و آیا واقعا در سیاست کشور به اصطلاح حضور دارند؟

به نظر می‌آید اگر این افراد حضور ندارند و در این جایگاه نیستند، تقصر خودشان است، یعنی اگر به اندازه کافی حضور ندارند به دلیل این است که مردم سیاست ورزی که از طرف این افراد مدنظر داشتند را ندیدند در حالی که مردم به این‌ها اعتماد کردند و رای دادند و خاتمی درست کردند یا روحانی درست کردند یا حسن خمینی درست کردند یا مثلاً جهانگیری درست کردند یا ناطق نوری درست کردند، بنابراین این‌ها باید به وظیفه‌شان عمل کنند و به بهانه اینکه ما می‌ترسیم یا کسی حرف ما را گوش نمی‌دهد یا به نصایح ما توجه نمی‌‌شود، نباید جا بزنند.

من هم مثل شما توقع دارم این بزرگانی که الان نامی پیدا کردند و زمانی هم آیت الله هاشمی رفسنجانی کنار این‌ها بوده و به اینها قوت قلب می‌داده و در کنار اینها پا به میدان گذاشته و حرف می‌زده و به قول معروف تصمیم‌سازی می‌کرده، حالا به میدان بیایند و برای اینکه وفاق در کشور شکل بگیرد آقای پزشکیان را تنها نگذارند. چراکه به هر حال قدرت افراطیون کم نیست، در حال حاضر اکثر مجلس به دلیل سیاست‌های استصوابی که در کشور بوده و انتخابات که غیر همگن بوده البته اگر نگوییم مهندسی شده، در دست این‌ها است و با این استصواب یک سری افراد کنار گذاشته شدند و الان مجلسی داریم که می‌تواند مانع خیلی از فعالیت‌ها شود پس اگر آقای پزشکیان را الان ما تنها بگذاریم انگار که کشور را تنها گذاشتیم.

حالا یک انتخاباتی برگزار شده، مردم در دور اول با چهل درصد آمدند و در دور دوم امیدی پیدا کردند و با ۵۰ درصد آمدند، هرچند کم است اما بالاخره قابل قبول است. الان این ۵۰ درصد که آمدند و حتی آنهایی که نیامدند دل در گروی آقای پزشکیان و حرکت‌های ایشان دارند و لازم است که این بزرگوارانی که می‌توانند جا پای آیت الله هاشمی رفسنجانی بگذارند با شدت بهتری وارد گود شوند و حمایت کنند، نظر بدهند، مشورت کنند، حتی بروند و صحبت کنند، سخنرانی کنند و با مقامات کشور وارد مذاکره شوند و کشور را از این موانع انشالله عبور دهند.

برای تغییر و تحول در کشور هیچ راهی جز انتخابات نداریم

کف خیابان چیزی را حل نمی‌کند

با توجه به ویژگی‌های شخصیتی که آیت الله هاشمی داشتند و همچنین با توجه به چالش‌های سیاسی و اقتصادی امروز ایران، چه راهکارهایی را در راستای دیدگاه‌های آیت‌الله هاشمی پیشنهاد می‌کنید؟

ما برای تغییر و تحول در کشور و اصلاحات هیچ راهی جز همین استفاده از انتخابات نداریم و کف خیابان چیزی را حل نمی‌کند پس در نتیجه باید همه این نیروها متحد به میدان بیایند و سعی کنند که روز به روز با استصواب کمتر انتخابات بهتری را داشته باشیم و به نظرم حاکمیت هم باید کمک کند که به این سمت برویم.  یکی از روش‌ها برای حل مشکلات کشور همین انتخابات‌های درست است، یعنی شورای شهرها و مجلسی داشته باشیم که واقعاً نماینده مردم در آنجا باشند نه اینکه با ۵ الی ۶ درصد رای به مجلس بروند و بعد تصمیمات کلان این چنینی برای مردم بگیرند و وظیفه همه‌ ما است و باید در میدان قرار بگیریم.

فوت آیت‌الله هاشمی هنوز برای ما و بسیاری از مردم گنگ است

قلب ما از نتیجه گزارش شورای عالی امنیت ملی راضی نیست

به نظر شما، فقدان آیت‌الله هاشمی چه تاثیری بر فضای سیاسی داشته است و درباره فوت ایشان نیز موضوعاتی از سوی خانواده شما مبنی براینکه علت فوت ایشان مشخص نیست، مطرح است، آیا خانواده همچنان در این زمینه به مطالبه‌گری ادامه می‌دهد؟

درباره رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی باید بگویم که این واقعه برای خانواده ما واقعاً یک شوک بود، نه که فقط برای ما، بلکه برای همه ایران شوک بود. این واقعه حتی برای خارجی‌ها هم شوک بود. روز قبل فوت ایشان ما مراسم عقد دختر یاسر را در منزل یاسر برگزار کردیم و ایشان سرحال بود و در آنجا خطبه عقد را خواند و فیلم آن هم موجود است و در آنجا هم ابوی و هم سایرین خیلی خندان و بشاش بودند و ابوی هیچ مشکلی نداشت و خیلی سرحال در این مراسم حضور داشت.

صبح روز بعد در مجمع تشخیص حضور داشت و به کارهای مجمع رسیدگی کرد. ظهر هم ناهار را با وزیر بهداشت و درمان میل کردند، بنابراین اگر احساس بیماری داشت به وزیر بهداشت می‌گفت و بعد هم برای ورزش به استخر رفت، خب اگر احساس بیماری داشت که به استخر نمی‌رفت؛ اما یکباره ساعت ۶ زنگ زدند که چنین اتفاقی افتاده و پدر سکته کرده‌اند.

این موضوع برای ما شوک بود و هنوز هم این شوک برای خانواده ما و خیلی‌ها رفع نشده است. بعد از آن اتفاق البته هر چند کمی دیر ولی شورای امنیت تصمیم گرفت به این موضوع رسیدگی کند و یک سری تحقیقاتی شکل گرفت و گزارش‌هایی هم تهیه شد که البته ما را راضی نکرد؛ در نهایت این گزارش به رئیس شورای امنیت کشور آقای روحانی در آن زمان ارائه شد و ایشان بعد از خواندن گزارش نوشتند که این گزارش استحکام کافی را ندارد و گزارش را برگرداندند و بعد از آن ما دیگر خبر نداریم که چه اتفاقاتی افتاده است و با ما دیگر تماسی برقرار نشده است.

در نتیجه از نظر ما اسناد قابل ارائه‌ای برای اینکه چه اتفاقی افتاده است، به ما ارائه نشده که الان بتوانیم عرضه کنیم از سوی دیگر هم دلمان هنوز راضی نشده که چه اتفاقی افتاده و برای ما هنوز این موضوع گنگ است و این مطالبه‌گری نه فقط از سوی ما بلکه از سوی همه مردم ایران ادامه دارد و امیدواریم که یک روزی انشالله این موضوع حل شود.

همانطور که می‌دانید آیت الله هاشمی رفسنجانی در جوانی‌شان وقتی وارد مبارزه شد فقط به فکر مبارزه نبود و تقریبا می‌توان گفت از معدود شخصیت‌هایی بود که به غیر از مطالعات مذهبی و فقهی مطالعات تاریخی هم داشت به طور مثال تحقیقات وسیعی درباره امیرکبیر داشت و یادم هست که آن موقع‌ها که من پنج الی شش سالم بود بیشتر وقت‌شان را در کتابخانه ملی می‌گذراند و اطلاعات جمع می‌کرد. مادر همیشه به ایشان می‌گفت فرض کردیم که شاه را سرنگون کردید آیا برای اداره کشور برنامه دارید؟ اصلا صبح شاه رفت شما چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟ در نتیجه ایشان همیشه این دغدغه را برای مدیریت کشور داشت و می‌توان گفت مسئله امیرکبیر برای ابوی خیلی مهم بود و کتاب «امیرکبیر» یا «قهرمان مبارزه با استعمار» را ایشان در سال‌های ۴۵ یا ۴۶ نوشت که البته کسانی هم که مورخ هستند درباره این کتاب حرف‌های مثبتی می‌زنند و می‌گویند بسیار دغدغه‌مند این کتاب نوشته شده است و مشخص است که آقای هاشمی نگاه توسعه‌ای و رفع مشکلات مردم را در ذهن داشته و انقلاب را پیگیری می‌کرده است که از استعمار و استبداد عبور کند.

در اواخر عمرشان حدود یک الی دو ماه قبل از فوت‌شان هم دوباره مقدمه همان کتاب را می‌خوانند و گریه می‌کنند و جالب هم این است که این اتفاق در شب شهادت امیرکبیر برای ایشان می‌افتد و حالا نمی‌خواهیم مشابه سازی کنیم اما بالاخره همه این‌ها یک معنی می‌تواند داشته باشد. این موارد باعث شده است که امثال ما هنوز آن رضایت کامل را برای اینکه دلیل فوت چیست نداشته باشیم هرچند که نوشته شده که ایشان سکته کرده‌اند اما قلب ما هنوز راضی نشده است.

آیت الله هاشمی در بالای «نامه‌ای به رهبری» نوشته بود «به کُلی سِری» که آن را به رهبری دادم

در صحبت های اعضای خانواده شما به وصیت‌نامه دوم آیت‌الله اشاره شده است چرا وصیتنامه دوم آقای هاشمی رفسنجانی هنوز منتشر نشده است؟ چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟

آن وصیت‌نامه نیست بلکه یک نامه‌ای بود که ایشان در بیش از ۱۰۰ صفحه به مقام معظم رهبری نوشته بودند و از سال‌های مثلاً ۸۶ الی ۸۷ به بعد مشغول نوشتن این نامه بود و نامه طولانی شده بود که در این نامه به موارد زیادی اشاره شده است و حالا بعضی‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند اسم آن را وصیت‌نامه بگذارند ولی این وصیت‌نامه نیست بلکه نامه است و مخصوص رهبر معظم انقلاب بود که من به ایشان تحویل دادم. این نامه موجود است اما ایشان بالای نامه نوشته بود به کلی سری و فقط یک نسخه به خط خودشان هم بود و ابوی خطاب به رهبری نوشته بود این را من برای شما نوشتم، شما بخوانید و اگر نظری دارید بدهید که من بعد بتوانم آن را تکمیل کنم. یعنی در واقع ابوی می‌خواست این نامه را به رهبری بدهد که ایشان نظرشان را درباره آن ارائه دهند و بعد پدر آن را تکمیل کند ولی هنوز نداده بود و همچنان مشغول نوشتن نامه بود و بعد از فوت ایشان این نامه در گاوصندوقشان در منزل بود که من آن را خدمت رهبری تحویل دادم تا در صورتی که خودشان خواستند آن را منتشر کنند.