گزیده‌ای از پژوهش از سید احمد موثقی[۱] 

پوپولیسم: ویژگی‌ها و تضادها

پوپولیسم یک راهبرد سیاسی است که با تکیه بر قدرت مردم عادی، نخبگان را به چالش می‌کشد. این جریان معمولا با یک رهبر کاریزماتیک همراه است که ادعا می‌کند اراده مردم را نمایندگی می‌کند. در این سبک سیاسی، مسائل پیچیده با راه‌حل‌های ساده و زبانی مستقیم مطرح می‌شوند، در حالی که خردگرایی نخبگان رد می‌شود.

در قرن بیستم، با احیای مجدد برخی از ایده‌های پوپولیستی، نئوپوپولیسم پدید آمد که برخلاف پوپولیسم کلاسیک، نه‌تنها به نقد اجتماعی و انسانی صنعتی شدن بسنده نکرد، بلکه منطق اقتصادی توسعه صنعتی را نیز به چالش کشید

سه ویژگی کلیدی پوپولیسم عبارت‌اند از:

تقابل مردم و نخبگان: مردم عادی در برابر نخبگان حاکم قرار داده می‌شوند.

اعاده حاکمیت مردمی: مردم به عنوان یک کل واحد و همگون تلقی می‌شوند.

رهبر کاریزماتیکسخنگوی مردم که مخالفان را دشمن معرفی می‌کند.

پوپولیسم با نخبه‌گرایی که سیاست را در انحصار گروهی خاص می‌داند، در تضاد است. همچنین با تکثرگرایی مخالف است، زیرا جامعه را به‌عنوان یک کلیت همگن می‌بیند و تفاوت‌های اجتماعی را نمی‌پذیرد.

زمینه‌های تاریخی و فکری-جامعه‌شناختی ظهور پوپولیسم

پوپولیسم به‌عنوان یک جریان فکری و سیاسی، از اوایل قرن نوزدهم در واکنش به صنعتی شدن و تمرکز اقتصادی شکل گرفت. روشنفکران و هنرمندان اروپایی به‌ویژه شاعران رمانتیک مانند وردزورث، شلی و بلیک، نسبت به تأثیرات مخرب صنعتی شدن و شهرنشینی بر جامعه انتقاد داشتند. آنان در برابر «آسیاب‌های شیطانی» انقلاب صنعتی، زندگی روستایی را ستودند و نگرشی ضدصنعتی و ضدعقل‌گرایی علمی اتخاذ کردند. این نگاه انتقادی، هرچند عمدتا در میان نخبگان فکری شکل گرفت، اما بعدها الهام‌بخش جنبش‌های اجتماعی و سیاسی شد که با الگوهای توسعه سرمایه‌داری مخالفت می‌کردند.

پوپولیست‌ها به‌جای تولید متمرکز و بزرگ‌مقیاس، از بنگاه‌های کوچک فردی در کشاورزی و صنعت حمایت می‌کردند. این تفکر در میان گروه‌هایی که ابزار تولید را در اختیار داشتند، مانند دهقانان و پیشه‌وران، و حتی در میان کارگران صنعتی که از استثمار و پرولتریزه شدن رنج می‌بردند، رواج یافت. برخی مهاجران از روستاها به شهرها نیز، به دلیل نوستالژی زندگی سنتی، مواضع ضدصنعتی اتخاذ کردند.

در روسیه، پوپولیسم در قالب جنبش نارودنیک‌ها ظهور کرد. این جنبش که توسط روشنفکران شهری هدایت می‌شد، علیه صنعتی‌سازی دولتی و تولید متمرکز استدلال می‌کرد. نارودنیک‌ها با فناوری مخالف نبودند، اما بر این باور بودند که توسعه اقتصادی باید مبتنی بر جوامع کشاورزی و تولیدات کوچک‌مقیاس باشد.

از منظر جامعه‌شناختی، پوپولیسم با مفاهیم گمینشافت (جامعه پیوندی) که بر روابط سنتی و اجتماعی تأکید دارد، پیوند می‌خورد. در مقابل، جوامع مدرن صنعتی که بر پایه گزلشافت (جامعه قراردادی) و منطق سود شکل گرفته‌اند، با انتقاد پوپولیست‌ها مواجه بودند.

پوپولیسم صرفا دفاع از کشاورزی نبود، بلکه حمایت از الگوهای غیرمتمرکز اقتصادی و اجتماعی را نیز شامل می‌شد.

پوپولیسم و نئوپوپولیسم: نقد صنعتی شدن و بدیل‌های اقتصادی

در دوران کنونی، بنیادگرایی مذهبی نیز به‌عنوان نوعی پوپولیسم و فاشیسم مذهبی ظهور کرده است. این جریان، فردیت را در کلیتی به نام دین و خدا مستحیل می‌کند و از طریق غیریت‌سازی‌های هویتی و قبیله‌ای، علیه اقلیت‌ها و دیگران موضع می‌گیرد

پوپولیسم از اوایل قرن نوزدهم به‌عنوان واکنشی به صنعتی شدن و رشد بنگاه‌های اقتصادی بزرگ‌مقیاس پدید آمد.

درحالی‌که اقتصاددانان کلاسیک مانند اسمیت، ریکاردو و مارکس بیشتر بر مقیاس تولید و رشد اقتصادی متمرکز بودند، متفکران پوپولیست بر نابرابری‌های توزیعی و پیامدهای اجتماعی و اخلاقی صنعتی شدن تأکید کردند. آن‌ها تمرکز قدرت اقتصادی و نابرابری شدید میان طبقات را ظالمانه می‌دانستند و توسعه سرمایه‌داری را نه مترقی، بلکه تهدیدی برای عدالت اجتماعی تلقی می‌کردند.

در قرن بیستم، با احیای مجدد برخی از ایده‌های پوپولیستی، نئوپوپولیسم پدید آمد که برخلاف پوپولیسم کلاسیک، نه‌تنها به نقد اجتماعی و انسانی صنعتی شدن بسنده نکرد، بلکه منطق اقتصادی توسعه صنعتی را نیز به چالش کشید.

برخی نظریه‌پردازان، پوپولیسم را پدیده‌ای جهانی می‌دانند که بیانگر منافع جوامع دهقانی در برابر نفوذ سرمایه‌داری صنعتی است.

این پدیده بسته به بستر سیاسی، اشکال گوناگونی به خود گرفته است:

پوپولیسم جهان سومیواکنش جوامع زراعی خوداتکا به نفوذ سرمایه‌داری، مانند جنبش نارودنیک در روسیه.

پوپولیسم آمریکای لاتین: اتحاد میان بورژوازی ملی و اتحادیه‌های کارگری برای توسعه اقتصادی.

پوپولیسم آمریکای شمالی: سرمایه‌داری کوچک مقیاس کشاورزان علیه سرمایه مالی و نخبگان شهری.

پوپولیسم خرده‌بورژوایی: جنبش ضدبوروکراتیک در دولت‌های رفاهی راکد.

در مجموع، هم پوپولیسم و هم نئوپوپولیسم به‌عنوان جریاناتی انتقادی، با توسعه صنعتی و تمرکز اقتصادی مخالفت کرده و به‌دنبال بدیل‌هایی مبتنی بر تولید کوچک‌مقیاس، خودکفایی و توزیع عادلانه‌تر ثروت بوده‌اند. بااین‌حال، نئوپوپولیسم در عرصه نظریه‌های توسعه، بیش از آنکه راه‌حلی عملی ارائه دهد، بیشتر در مقام نقد و نفی توسعه صنعتی عمل کرده است.

رمانتیسم و پوپولیسم فرهنگی: واکنشی علیه مدرنیته

پوپولیسم، به‌ویژه در بُعد فرهنگی‌اش، اغلب به‌عنوان واکنشی رمانتیک به ارزش‌های عصر روشنگری و مدرنیته در نظر گرفته می‌شود.

در گذشته، این رویکرد با ناسیونالیسم رمانتیک پیوند خورد و با تأکید بر نژاد، ملت، مردم قهرمان و دولت مقتدر، زمینه‌ساز ظهور فاشیسم در اروپا شد. تفاسیری از اندیشه‌های روسو، هگل و کارلایل به این تصور دامن زدند که آزادی فرد در اطاعت از رهبر و دولت است و فرد باید در کلیتی همچون ملت، نژاد یا دولت حل شود.

در دوران کنونی، بنیادگرایی مذهبی نیز به‌عنوان نوعی پوپولیسم و فاشیسم مذهبی ظهور کرده است. این جریان، فردیت را در کلیتی به نام دین و خدا مستحیل می‌کند و از طریق غیریت‌سازی‌های هویتی و قبیله‌ای، علیه اقلیت‌ها و دیگران موضع می‌گیرد. به همین دلیل، پوپولیسم، بنیادگرایی مذهبی و حتی برخی اشکال بنیادگرایی سکولار، به‌رغم آنکه واکنشی به نارسایی‌های مدرنیته و سرمایه‌داری هستند، خود به جریانات ویرانگر و ضد دموکراسی تبدیل شده‌اند.

پوپولیسم و دموکراسی هر دو به حاکمیت مردم اشاره می‌کنند اما تفاوت‌های بنیادینی در رویکرد به این مفهوم دارند. طرفداران پوپولیسم دموکراسی را به‌عنوان حاکمیت مستقیم مردم می‌بینند، در حالی‌که مخالفان آن بر اصول لیبرال، نمایندگی و حقوق فردی تأکید دارند. در پوپولیسم، مرجعیت از مردم گرفته می‌شود، اما در دموکراسی از طریق قانون و نظارت‌های عمومی اعمال می‌شود

پوپولیسم فرهنگی در عصر پست‌مدرن

در حوزه فرهنگ و هنر، پست‌مدرنیسم گونه‌ای جدید از پوپولیسم فرهنگی را به همراه داشته است. این پدیده از یک‌سو با تفوق رسانه‌های جمعی و جامعه مصرفی، و از سوی دیگر با تکثرگرایی فرهنگی و احیای آوانگاردهای هنری همراه شده است. پست‌مدرنیسم، برخلاف مدرنیسم که بر نوآوری و پیشرفت تأکید داشت، به نوعی احیای سنت‌های فرهنگی و حس نوستالژی برای گذشته گرایش داردرابرت دان، پست‌مدرنیسم را واکنشی به نیروی عقلانی و انسان‌زدای مدرنیته می‌داند که در تلاش است تا تفاوت‌های فرهنگی را احیا کند.

یکی از پیامدهای این وضعیت، ارزش‌گذاری مجدد بر عناصر سنتی مانند خانواده، مذهب، جماعت و ملت است. این ارزش‌ها که مدرنیسم تلاش داشت آن‌ها را به حاشیه براند، در پست‌مدرنیسم با معانی جدیدی مطرح شده‌اند و در برابر ساختارهای رسانه‌ای تجاری و جامعه مصرفی مقاومت می‌کنند.

پوپولیسم فرهنگی در کشورهای جهان سوم

با این ‌حال، این واکنش سنت علیه مدرنیته در کشورهای جهان سوم یا جوامع توسعه‌نیافته، به‌دلیل فقر، بیکاری، عقب‌ماندگی اقتصادی، فساد و شکاف طبقاتی، اغلب به اشکال ایدئولوژیک و بنیادگرایانه بدل شده است. در این کشورها، حکومت‌ها از پوپولیسم و نوستالژی سنتی، به‌عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت خود استفاده می‌کنند. آنان سنت را به سلاحی علیه دشمنان داخلی و خارجی -به‌ویژه غرب، مدرنیته و سرمایه‌داری- تبدیل کرده‌اند.

در چنین بستری، بنیاد عقلانیت، علم، اختیار، آزادی اندیشه و تنوع فرهنگی مورد حمله قرار می‌گیرد و توسعه فکری و سیاسی جامعه تضعیف می‌شود. پوپولیسم در این کشورها نه‌تنها به دموکراسی و نهادهای مدرن آسیب می‌زند، بلکه به تحکیم قدرت نخبگان و تقویت استبداد نیز منجر می‌شود.

پوپولیسم و دموکراسی: تضاد یا همزیستی؟

پوپولیسم و دموکراسی هر دو به حاکمیت مردم اشاره دارند، اما تفاوت‌های بنیادینی در رویکرد به این مفهوم دارند. طرفداران پوپولیسم دموکراسی را به‌عنوان حاکمیت مستقیم مردم می‌بینند، در حالی‌که مخالفان آن بر اصول لیبرال، نمایندگی و حقوق فردی تأکید دارند. در پوپولیسم، مرجعیت از مردم گرفته می‌شود، اما در دموکراسی از طریق قانون و نظارت‌های عمومی اعمال می‌شود.

در دموکراسی، تنوع فردی مورد احترام است، ولی در پوپولیسم تمایل به ایجاد یک هویت جمعی اجباری وجود دارد که تفاوت‌ها را سرکوب می‌کند. این رویکرد ممکن است به توتالیتاریسم منتهی شود، جایی که خواست رهبران پوپولیستی در اولویت قرار می‌گیرد و مخالفان سیاسی سرکوب می‌شوند. در نهایت، پوپولیسم به تهدید تنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی منجر می‌شود و ممکن است جامعه را به سوی یک نظام توتالیتر سوق دهد.

پوپولیسم در کشورهای مختلف: علل، اشکال و تأثیرات بر دموکراسی و توسعه

پوپولیسم به‌عنوان یک ایدئولوژی سطحی و کم‌مایه با استفاده از تاکتیک‌های بسیج توده‌ای توسط رهبران کاریزماتیک یا احزاب توده‌ای، تضاد و آشتی‌ناپذیری با نظم مستقر و نخبگان حاکم ایجاد می‌کند.

پوپولیسم با اتخاذ تاکتیک‌های بسیج‌کننده، توزیع منابع از طریق یارانه‌ها و خدمات اجتماعی در کوتاه‌مدت و نیز شعارهای عدالت‌خواهانه، به بی‌ثباتی سیاسی دامن می‌زند و منجر به فساد و رانت‌خواری بیشتر می‌شود. این اقدامات در نهایت به رکود، تورم، فقر و تبعیض دامن می‌زنند و طبقات متوسط و پایین را تضعیف می‌کند

این پدیده در کشورهای مختلف به اشکال گوناگونی خود را نشان داده است؛ در کشورهای غربی نظیر اروپا و آمریکا، پوپولیسم بیشتر در پیوند با ناسیونالیسم اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، و واکنش به مسائل مهاجرت، بیکاری و تحولات فناوری، ظهور کرده و علیه جهانی شدن و اتحادیه‌های اقتصادی چون اتحادیه اروپا موضع دارد.

در کشورهای جنوب جهانی، به‌ویژه در آمریکای لاتین، پوپولیسم به‌عنوان واکنشی به ناکامی‌های توسعه، فقر، بیکاری و شکاف‌های طبقاتی شکل می‌گیرد و در پیوند با ایدئولوژی‌های چپ و سوسیالیستی گسترش می‌یابد.

در خاورمیانه و شمال آفریقا نیز پوپولیسم با بنیادگرایی مذهبی ترکیب شده و به یک جهت‌گیری ضدغربی و ضدمدرنیته منجر شده است.

پوپولیسم در کشورهای جهان سوم، به‌ویژه در آمریکای لاتین و خاورمیانه، محصول ناکامی در نوسازی و توسعه است. فقر، بیکاری و تورم، حتی با وجود رشد اقتصادی، باعث شده است که گروه‌های اجتماعی به حاشیه رانده‌شده توسط احزاب حاکم، توسط رهبران پوپولیستی بسیج شوند. پوپولیسم با اتخاذ تاکتیک‌های بسیجی، توزیع منابع از طریق یارانه‌ها و خدمات اجتماعی در کوتاه‌مدت، و شعارهای عدالت‌خواهانه، به بی‌ثباتی سیاسی دامن می‌زند و منجر به فساد و رانت‌خواری بیشتر می‌شود. این اقدامات در نهایت به رکود، تورم، فقر و تبعیض دامن می‌زنند و طبقات متوسط و پایین را تضعیف می‌کنند.

در کشورهای شمال جهانی، جنبش‌های پوپولیستی پایدار نیستند و نمی‌توانند در درازمدت غالب شوند، اما در کشورهای جنوب جهانی، به‌ویژه با اکثریت فقیر و محروم، پوپولیسم به‌عنوان یک واکنش به عدم توسعه‌ یافتگی و شکاف‌های اجتماعی در پیوند با ایدئولوژی‌های سوسیالیستی یا بنیادگرایی مذهبی، بسط می‌یابد. در چنین شرایطی، پوپولیسم مردم را علیه دموکراسی و توسعه بسیج کرده و این جنبش‌ها با استفاده از منافع خاص نخبگان حزبی یا جناحی، روند توسعه و دموکراسی را تهدید می‌کنند.

پی‌نوشت

[۱] . سید احمد موثقی، «پوپولیسم سیاسی- اقتصادی و فرهنگی، دموکراسی و توسعه»، فصلنامه سیاست، دوره ۴۹، شماره ۴، اسفند ۱۳۹۸.