هاشم بیتانه یکی از فرزندان مرحوم ذوالفقار بیتانه که سال گذشته بر اثر سانحه تصادف به کما رفت و درگذشت، درباره حمایتهای صورت نگرفته از پدرش و عدم توجه مسئولان به نوازندگان برتر منطقه گفتگو کرد.
به گزارش جارچی اخبار به نقل از ایلنا، او گفت: کم درآمدی و فقر سرنوشت اغلب هنرمندان موسیقی نواحی است، حتی بزرگان در خراسان جنوبی و فردوس و دیگر توابع درآمد بسیار پایینی دارند.
اوایل سال گذشته بود که ذوالفقار بیتانه دوتارنواز و مقامدان و سازنده ساز به دلیل سانحه رانندگی به کما رفت با وجود انعکاس رسانهای از اوضاع و پیگیریها در نهایت به جایی نرسید و ذوالفقار بیتانه که قبلتر (سال ۱۳۹۸) به عنوان میراث ناملموس موسیقی و گنجینه زنده بشری، معرفی شده بود، در فقر، درگذشت. پس از درگذشت این نوازنده، با رضایت خانواده هنرمند و پس از انجام آزمایشهای پزشکی، پیکر این هنرمند به بیمارستان «منتصریه »مشهد منتقل و در تاریخ ۱۴ فروردینماه اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شد.
هاشم بیتانه (نوازنده و سازنده ساز) یکی از فرزندان او پس از گذشت یک سال در مورد وضعیت این خانواده هنرمند گفتگو کرده که از نظرتان می گذرد:
به عنوان سوال اول با توجه به اینکه سالگرد درگذشت پدرتان استاد ذوالفقار هنوز فرا نرسیده، از جایگاه و اهمیت ایشان در موسیقی خراسان و منطقه فردوس بگویید.
پدر من در منطقه و استان نوازندهای بسیار قدیمی بود که اهالی شهر و استان او را میشناختند و از جایگاهش مطلع بودند. او از بچگی در زمینه موسیقی فعالیت جدی داشته است. کلا موسیقی در خانواده ما موروثی است و حال من و سه برادر و یک خواهرم دوتارنواز هستیم. اجداد من از هفت نسل قبلتر دوتارنواز و سازنده ساز بودهاند. پدرم از پدربزرگم آموخته و به ساخت ساز پرداخته و حال این میراث کهن و با ارزش، به ما که فرزندان او هستیم، رسیده است. در واقع الان ما نسل هشتم خانواده محسوب میشویم که میراث موسیقی و دوتار به ما رسیده است. ما با تمام سختی، تمام و کمال تلاش داریم این میراث را حفظ کنیم و به هرحال آن را به نسلهای پس از خود برسانیم.
برای بالا نگاه داشتن پرچمِ این هنر موروثی چه تلاشهایی داشتهاید؟
واقعیت این است که من برای ادامه دادن این هنر و حرفه هر تلاشی را انجام دادهام. بله همانطور که گفتید پدر من که مشخصا متعلق به هنر این سرزمین و موسیقی کهن خراسان و کشورمان است، مورد حمایت قرار نگرفت و حتی بعدتر هم کسی سراغمان نیامد. حقیقتش را بخواهید من از مسئولان استان و منطقهمان توقع حمایت داشتم؛ خانوادهام نیز همینطور. لااقل اینکه از رییس اداره ارشاد و مدیرکل میراث، گردشگری و صنایع دستی منطقه، توقع توجه و حمایت داشتم. باید بگویم پدرم ذوالفقار بیتانه، خودم و دیگر اعضای خانواده که همگی هنرمند هستند، تا امروز برای این همه سال فعالیت بیچشمداشت در عرصه موسیقی، مورد تشویق قرار نگرفتهایم. اینکه میگویم تشویق بیشتر منظورم توجه است.
آیا طی این یک سال خدماتی به دیگران داده شده و شما نادیده گرفته شدهاید؟
بله نادیده گرفته شدهایم که در ادامه برایتان دربارهاش توضیح خواهم داد. برایتان مثال میزنم. طی همین روزهای گذشته و هفتههای آخر بهمنماه بود که هجدهمین نمایشگاه بینالمللی گردشگری در تهران برگزار شد. طی این رویداد نمایندگانی از شهرهای مختلف به تهران آمدند و چند روزی در نمایشگاه حضور داشتند. توقع ما این بود با همیاری اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان ما نیز در این رویداد حضور یابیم.
یعنی شهرستان فردوس و استان خراسان در نمایشگاه گردشگری امسال نمایندهای نداشت؟
چرا نماینده داشت، اما خب بحث بر سر همین انتخاب نماینده است. دوست عزیزی که به عنوان نماینده معرفی شده، از شاگردان پدرم بوده اما نمیتوان او را بهترین دانست. صحبت بر سر این است که تا زمانی که من و برادرانم هستیم، چرا باید فرد دیگری به عنوان شاگرد پدرم انتخاب شود و در نمایشگاه حضور یابد؟ این را هم بگویم که منظورم اصلا فرد یا شخص نیست و بحث بر سر اولویتها و حمایتهاست. سوال این است که آیا نباید در این زمینه با هنرمندان مشورت میشد؟ تا نماینده شایستهتری را به نمایشگاه بفرستیم؟ همه اینها در حالی است که نه تنها ما را از برگزاری چنین رویدادی مطلع نکردند، بلکه حتی تماسی هم با ما نگرفتند. به هرحال پدر من آخرین نسل از هنرمندان و استادان گذشته است. به نظرم انتظار و توقع ما بیجا نیست.
مرحوم پدرتان کارگاهی داشت و سازهای معتبر و با کیفیتی میساخت. الان کارگاه ایشان چه اوضاعی دارد؟
الان نزدیک به یک سال است که خودم تنها در کارگاه مشغول به کار هستم و تلاشم این است که چراغی که پدر افروخته را روشن نگه دارم. منتهی با مشکلاتی نیز مواجهم. الان یک سال است به مسئولان مربوطه التماس و درخواست میکنم که کار بیمه مرا درست کنند. من الان بیمهای ندارم و هرچه بابت آن سعی کردهام، نتیجه نداشته است. من به عنوان سازنده ساز با ابزارهای تیز و برنده سر و کار دارم. هر آن ممکن است دست و انگشتانم لای دستگاه برود و چنین خطراتی هر روز وجود دارد. آیا همین مورد گویای اهمیت شغلمان نیست و آیا لازم نیست که من و امسال من زیر پوشش بیمه قرار گیریم. درباره همین موضوع بیمه بارها با عزیزان مسئول صحبت کردهایم. به نظر میرسد مسئولان عزیز کار افرادی را انجام میدهند که نفعی برایشان داشته باشند. زمانی که نفعی نباشد خدمات و حمایتی هم وجود نخواهد داشت. الان اگر توجه کنید درخواهید یافت که مثلا این صنف نگینتراشها هستند که در زمینه بیمه کارشان زود انجام میشود و زیر پوشش قرار میگیرند. چنین فعالانی درآمد خوبی دارند و دستشان پر است. اما ما نوازندگان و سازندگان ساز دستمان خالی است. زمانی که دست شما خالی باشد، حرفتان هم خریدار نخواهد داشت. من به اداره میراث فرهنگی شهرمان رفتم و با مدیر کل میراث خرسان جنوبی آقای شاهوردی و مدیر میراث فردوس آقای شبنمزاده صحبت کردم، که نتیجهای نداشت! به جز این مورد با مشکلات دیگری هم مواجه هستیم. مشکلات ما بیش از اینهاست و بسیار هم جدی است. من الان نمیدانم بابت انجام کارهای بیمه چه کسی بروم؛ چون پاسخگو نیستند. من نزد روسا و مسئولان رفتهام و کارم انجام نشده! حرفم این است که اگر کاری از چنین اشخاصی بر نمیآید چرا اصلا رییس یا مدیر فلان اداره و نهاد هستند؟
پدر از ارشاد یا نهادهای دیگر حقوق دریافت میکرد؟
تنها فردی که حقوق دریافت میکرد، پدرم بود که مبلغ بسیار ناچیزی دریافت میکرد. تنها اتفاق رخ داده برای ما گرفتن کارتی است که آن هم به لطف خانم دهشوری رییس اداره ارشاد شهرستان فردوس میسر شده است.
مشکل این است که سازگران در واقع صنف مشخص و معینی ندارند. اینکه بالاخره وزارت ارشاد باید متولی باشد یا میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، مشکلی است که نا بسامانیهایی را رقم زده است.
بله همینطور است که میگویید. اما به هرحال سابقه و کارنامه نوازندگان و سازندگان ساز نیز موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد که در این زمینه نیز هیچ جایگاهی برای ذوالفقار بیتانه نائل نشدند تا از این نابسامانیهایی که میگویید، دور بماند. خودتان میدانید که پدر من فرد کوچک یا معمولی نبود. یادم هست زمانی که ایشان از دنیا رفت، برخی مسئولان میگفتند کاش ما این هنرمند را زودتر میشناختیم! این نادیده گرفتنها و مواردی از این دست را باید نابسامانی جدی تلقی کرد. جالب این است که پدرم پیش از سانحه و آن مسائل بعدی و اذیتشدنها، یک بار که با من صحبت میکرد، حقایقی را مطرح نمود که همانها پس از فوتش اتفاق افتاد. او میگفت آن زمان که من بمیرم تعداد زیادی هنرمند و مسئول میآیند و مقابل خانهمان پرچم و پلاکارد عزا نصب میکنند و تازه میگویند بله ذوالفقار بیتانه فرد مهمی بود و کاش زودتر از او سراغ میگرفتیم. هرآنچه پدرم پیشبینی کرده بود، درست درآمد. همانطور که پیشتر گفتم هیچ حمایتی وجود نداشته و پس از مرگ پدر هم کسی سراغ کارگاه و خانوادهاش نیامده است. به هرحال همکاران و همنسلان پدرم او را بیش از خیلیهای دیگر میشناسند؛ چون به ارزش کار و فعالیتهایش واقف بودند. مثلا یکی از همکاران پدر در فیلم مستندی که قبلا ساخته شده میگوید: ذوالفقار بیتانه گمنام بود و گمنام ماند و همچنان گمنام است. صحبت من بر سر این موضوع است؛ فردی که میراث ناملموس و جهانی کشور محسوب میشود چرا باید گمنام باشد. پس با این حساب چگونه است که مدام میگویند منزلت و احترام هنرمندان پیشکسوت باید حفظ شود؟! پس چرا در عمل اینگونه نیست. اصلا فرض بگیریم من یا شما میراث کشورمان هستیم، وقتی هیچ کاری برایمان نکنند، این جایگاه و عناوین به چه دردمان خواهد خورد؟
یکی از بخشهای مهمی که باید هنرمندان موسیقی نواحی همکاری کند، صدا و سیما و شبکههای استانی است.
اتفاقا به موضوع خوبی اشاره کردید. در پاسخ به سوالتان باید بگویم در حالی که سازسازی ارتباطی با صدا و سیما ندارد اما آقای گروسی مدیر موسیقی استانهای صدا وسیما در معیت آقای آینه دار مدیر کل صدا و سیمای استان و محمدزاده مدیر موسیقی و سرود صدا و سیمای استان در منزل ما تشریف آوردند و قرار شد در تهران پیگیر مشکلات ما باشند و با وزارت میراث رایزنی نمایند. در طی مدت کوتاهی که آقای محمدزاده مدیریت موسیقی و سرود صدا و سیمای استان را برعهده گرفتهاند نیز، دو مرتبه برای اجرای برنامه به بیرجند دعوت شدهایم و در برنامههای صدا و سیما هنرنمایی کردهایم. صدا و سیمای استان مستندی رادیویی در مورد پدرم ساخت که بسیار شنیدنی بود. آقای محمدزاده هم با دوستانشان در رادیو استان، رادیو فرهنگ و رادیو صبا برنامههایی برای معرفی جایگاه پدرم تهیه نمودند که بنده به نمایندگی از طرف خانواده از ایشان تشکر مینمایم.
مسئله این است که هنرمندان کمتوقع نواحی مختلف کشور از ابتدا یا از مقطعی به بعد دچار انزوایی اجباری میشوند. همین چند سال پیش بود که طاهر میر ویسی تنبورنواز، مقامدان و مقامخوان خطه کرمانشاه و حوزه تنبور گوران، در فقر چهره در نقاب خاک کشید. او از نسل طلایی هنرمندان موسیقی نواحی بود.
بله این کم درآمدی و فقر سرنوشت اغلب هنرمندان موسیقی نواحی است، حتی بزرگان در خراسان جنوبی و فردوس و دیگر توابع درآمد بسیار پایینتر از حد تصور شماست. حال در این میان هنرمندانی که از راه هنر ارتزاق میکنند، اوضاع بسیار بدتری دارند. اینکه مثلا الان در کارگاه مشغول ساخت و ساز هستم دلیلش پردرآمد بودن این شغل نیست. هدفی که مرا به ادامه دادن این مسیر سوق داده و ترغیب میکند، این است که بتوانم نام پدرم و البته کارگاه و مهرش را زنده نگه دارم. همین الان نوازندگان مطرحی را سراغ دارم که مهر کارگاه پدر بر بدنه دوتارشان است. موضوع برای من و خانواده این است که اسم ذوالفقار بیتانه گم نشود. ضمن اینکه این هنری که نسل به نسل به ما رسیده را به نسلهای آینده برسانم. وگرنه اگر جز این موارد باشد، مطمئن باشید درآمدی درکار نیست. به هرحال زمانی که در یک منطقه میزان کسب درآمد عموم مردم پایین است، درآمد ما نیز تنزل مییابد. یک نوازنده با درآمد ناچیز نمیتواندسازی با کیفیت را گران بخرد. لذا ما قیمتهایمان بر اساس درآمد مردم و اهالی است.
کلا سازندگان ساز معمولا با مشکلات معیشتی مواجه هستند مگر آنهایی که برای تبلیغات هزینه میکنند و وجهای بازاری به کارشان میدهند.
بله اما الان و طی این چند سال شرایط بدتر شده است؛ لااقل در منطقه ما همینطور است. اصلا اینطور نیست که بگویم شرایط و کسب و کار ما مانند گذشته است؛ خیر اصلا اینطور نیست. مشتری داریم اما نه مثل قبل. سازهایی که میسازیم به شدت قیمتشان پایین است. این پایین بودن قیمتها از روی ناچاری و گذران زندگی با درآمدی ناچیز است. سازهایی که ما میسازیم در واقع قیمتشان معادل بیست میلیون، بیست و پنج میلیون و سی میلیون تومان است. مجبورم برای معاش زندگی آنها را با تمام زحماتی که برای ساختشان میکشم، ارزان بفروشم. اتفاقا اینجاست که مسئولان و نهادها باید سازندگان ساز را مورد حمایت قرار دهند تا به واسطه تسهیلات و امتیازاتی که اعطا میشود، آن کمبودها و ارزان فروختنها تا حدودی جبران شود.
با اینکه صنف سازگران دچار شلختگیهای صنفی است اما به هرحال بخش صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی باید کارگاه شما را مورد پوشش قرار دهد.
اداره میراث فرهنگی و مسئولانش اصلا برای ما کاری نکردهاند. تازه شما حساب کنید کارگاه سازسازی ما کنار اداره میراث فرهنگی و گردشگری فردوس قرار دارد. مسئولان مربوطه هر روز از مقابل کارگاه ما رد میشوند و میدانند همچنان فعال است؛ اما با این حال حتی یک بار هم سراغی نگرفتهاند. با وجود آنکه در جریان جزییات هستند، اما حتی یک بار درب کارگاه را به روی ما باز نکردهاند تا از مشکلاتمان بپرسند.
آیا خودتان در صندوق اعتباری هنر عضو هستید؟
خیر از صندوق و چند و چون عضویت در آن اطلاعی ندارم و مسئولان هم چنین مواردی را اطلاعرسانی نمیکنند؛ یا اگر این کار را انجام میدهند، گسترده نیست. به هرحال برخی هنرمندان در روستاهای دورافتاده زندگی میکنند و چنین اخباری به آنها نمیرسد.
ازفعالیتهایتان بگویید. آیا در زمینه تولید و اجرای موسیقی مشغول به کار هستید؟
در حال حاضر فقط در کارگاه مشغول به کار هستم و ساز دوتار و تار میسازم.