کسرا منصور معتقد است؛ موسیقی سنتی یا همان موسیقی دستگاهی ایران نیز دچار مافیاست. اعضای گروه موسیقی ایرانی، ارکسترهای سازهای ملی و دیگر گروههایی که وجود دارند، عدهای ثابت هستند. این در حالی است که تعداد نوازندگان خوب و کاربلد سازهای ایرانی بیش از حد تصور است.
به گزارش جارچی اخبار به نقل از ایلنا، اگر بگوییم موسیقی سنتی یا همان موسیقی کلاسیک با وجود همه ویژگیها و محبوبیتها مانند گذشته مورد توجه نیست، اغراق نکردهایم گرچه برخی هنرمندان و مسئولان نسبت به چنین اتفاقی، نظری مخالف دارند و آن را عادی تلقی میکنند. آنها حرفشان این است که موسیقی سنتی ایران به طور طبیعی همواره مخاطبان کمی داشته است. بله همینطور است و به هرحال موسیقی فاخر در همه کشورها مخاطبان کمتری دارد، اما موضوع فراتر از این موارد است و اهالی موسیقی ایرانی که صرفا در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی فعالیت میکنند با چالشهای متعددی مواجهند.
یکی از موضوعات مهمی که درباره فعالیت گروههای سنتی مطرح است عدم حمایتهای دولتی برای برگزاری کنسرتهایی با محتوای موسیقی ایرانی است. از سویی دیگر موسیقی پاپ سایه سنگین خود را بر موسیقی سنتی و نواحی انداخته است. بدون شک خوانندگان پاپی که مدام کنسرت برگزار میکنند از حمایتهای ویژه صاحبان سرمایه برخوردارند. تبلیغات گسترده شهری و رسانهای اهالی موسیقی پاپ، یارای رقابت اهالی موسیقی کلاسیک ایرانی با این دسته از خوانندگان و تهیهکنندگان را گرفته است. گروههای موسیقی سنتی که اغلب آنها با هزینههای شخصی اداره میشوند، این توان را ندارند که یک تنه بار سرمایهگذاری میلیونی و حتی میلیاردی برگزاری کنسرت را به دوش بکشند. از سویی دیگر تولید محتوای اغلب هنرمندان موسیقی سنتی منوط به برگزاری کنسرتهای سالانه است. در غیر صورت هزینه تولید، ضبط و انتشار یک اثر بودجهای بیش از حد تصور میطلبد.
بهتر آن است که وزارت ارشاد، معاونت هنری، دفتر موسیقی و البته انجمن موسیقی ایران با انجام برنامهریزیهای جدی و سیاستگذاریهای درست و طولانیمدت، برنامهها و رپرتوارهای سالانهای را برای گروههای حرفهای موسیقی کلاسیک ایرانی در نظر گیرند. تنها در این صورت است که هنرمندان این عرصه میتوانند به برگزاری کنسرت و تولید محتوا بر اساس اجراها بپردازند و طی همین روند است که موسیقی دستگاهی ایران به حیات خود ادامه خواهد داد.
سوال این است که گروههای موسیقی کلاسیک ایرانی که اساس کارشان موسیقی دستگاهی و ردیف است، طی دو، سه سال گذشته چه فعالیتهای اجرایی داشتهاند؟
کسرا منصور (نوازنده، آهنگساز و سرپرست گروه «همنوازان صدرا») در اینباره در گفتگویی به این موضوع پرداخت. گفتنی است اعضای گروه «همنوازان صدرا» همگی فارغالتحصیل دانشگاه هنر هستند و موسیقی خواندهاند. به گفته کسرا منصور این افراد در همان ابتدای تشکیل گروه قرار گذشتهاند فقط در زمینه موسیقی دستگاهی ایران فعالیت کنند.
روال فعالیت اغلب گروههای موسیقی سنتی صرفا شرکت در جشنوارههاست و آنها معمولا در طول سال اجرایی ندارند. گروه «همنوازان صدرا» هم به چنین سرنوشتی دچار شده است؟
ما پس از آخرین اجرایمان در سی و هفتمین جشنواره موسیقی فجر دیگر اجرایی نداشتهایم. البته تمرینات ما برقرار بوده اما اینکه کنسرتی برگزار کنیم، خیر اینطور نبوده است. به هرحال طی دوسال گذشته شرایط معمولی برای فعالیتهای هنری وجود نداشت و ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم. به علاوه اینکه هیچ فرد یا نهادی برای اجرای برنامه از ما دعوت به عمل نیاورده است. البته یکی دو اجرای ارگانی بود و در این زمینه از ما هم دعوت شد، اما از آنجایی که گروه ما سعی میکند موسیقی را کلاسیکتر کار کند، از این رو اجرایی نکردیم.
آیا گروه «همنوازان صدرا» اعضای ثابتی دارد؟
همه اعضای گروه «همنوازان صدرا» از جمله خودم در هنرستان موسیقی تحصیل کردهایم و همگی فارغ التحصیل دانشگاه هنریم. یعنی من و دیگر دوستان همگی کنکور دادهایم و در ادامه به صورت آکادمیک و عملی موسیقی را فراگرفتهایم و فعالیت گروهمان هم بر همین مبناست.
شکی نیست که گروههای موسیقی «کلاسیک ایرانی» با دشواریهای بسیار فعالیت خود را ادامه میدهند. به نظرتان با توجه به تنگتر شدن عرصه رقابت، نهادهای دولتی و زیر مجموعههای آنها مانند معاونت هنری ارشاد، دفتر موسیقی، انجمن موسیقی ایران، بنیاد رودکی و دیگر نهادهای مربوطه تا چه حد باید اهالی موسیقی کلاسیک ایرانی را حمایت کنند.
مطمئنا و قطعا موسیقی ایرانی به حمایت دستگاههای فرهنگی دولتی نیاز دارد. اما حال که از بنیاد رودکی نام بردید لازم میدانم در اینباره توضیحاتی بدهم. من خودم تجربه همکاری با این مجموعه را داشتهام. چند سال پیش «ارکستر ملی ایران» دوباره تشکیل شد و آقای فریدون شهبازیان رهبری آن را به عهده داشت؛ من در آن مقطع به عنوان نوازنده تار، شش ماه اول در ارکستر ملی حضور داشتم. این همراهی باعث شد ما و دیگر اعضای ارکستر ملی با خوانندگی سالار عقیلی در جشنواره موسیقی فجر سه سال پیش، یعنی جشنواره سی و ششم به اجرای برنامه بپردازیم.
این همکاری مستقیم با بنیاد رودکی و «ارکستر ملی ایران» در رابطه با اوضاع و مشکلات موجود، چه تجربیاتی برایتان داشت؟
باید بگویم بنیاد رودکی مونوپل یکسری از افراد است. اگر دقت کنید بنیاد رودکی یک گروه موسیقی ایرانی دارد. شبهای ساز ایرانی هم رویدادی است که در بنیاد رودکی گروه دارد. اعضای این گروهها به نوعی همان اعضای گروه موسیقی ایرانی هستند. نمیخواهم از افراد خاصی نام ببرم و اگر اسم ببرم شما آنها را میشناسید. در کل اعضای گروه موسیقی ایرانی، ارکسترهای سازهای ملی و دیگر گروههایی که وجود دارند، عدهای ثابت هستند. این در حالی است که تعداد نوازندگان خوب و کاربلد سازهای ایرانی بیش از حد تصور است. خدا راشکر من و اعضای گروهم افرادی فعال هستیم، اما دوستانی دارم که بهتر از ما بودهاند و حرفهای هستند و کیفیت کار بالایی دارند. این دسته از هنرمندان راهی به گروههایی که گفتم، نمییابند چون امور به دست عدهای خاص انجام و اجرا میشود. متاسفانه نه کسی از این دسته از هنرمندان کاربلد و متعهد دعوت به عمل میآورد و نه کسی سراغشان را میگیرد.
طی سالهای قبل پروژههایی با محوریت اجرای موسیقی ایرانی شکل گرفتند و تا جایی هم پیش رفتند. مشکل این است که برگزاری رویدادهای درست و اصولی مستمر نیست. گویی همه برنامهها با رفت و آمد مدیران دچار تغییر میشود.
بله همینطور است. اتفاقا میخواستم درباره همین پروژههایی که میگویید توضیح دهم. دو، سه سال پیش که درگیر همهگیری کرونا بودیم موسسه فرهنگی هنری «هفدانگ» چنین کاری کرد. مسئولان «هفدانگ» آمدند و طی برگزاری کنسرتهایی به موسیقی کلاسیک ایرانی پرداختند. در همین راستا چندین گروه نیز به اجرای برنامه پرداختند.
آیا گروه «همنوازان صدرا» در این پروژه حضور داشت؟
اتفاقا من در اینباره با مسئولان مربوطه صحبت کردم و گفتم من تمایل دارم همکاری کنم و به اتفاق اعضای گروه «همنوازان صدرا» به اجرای کنسرت بپردازم. جالب اینکه به من گفتند برای حضور در پروژه کنسرتها باید هشت میلیون تومان پول پرداخت کنی! زمانی که این را شنیدم دیگر وارد چالش ایجاد شده نشدم و از حضور و برگزاری کنسرت منصرف شدم.
این هشت میلیون تومان پول را در اعضای چه مواردی از شما طلب کردند؟
گفتند این مبلغ باب ضبط، تصویربرداری و تحویل فیلم از ما دریافت میشود. الان همانهایی که در «هفدانگ» بودند همچنان به ساز زدن مشغول هستند. این افراد همدورههای خودم در هنرستان و دانشگاه هستند و دوستان من محسوب میشوند.
آنچه این اولویتبندیها را تعیین میکند صرفا رفاقت و رابطه است؟ یعنی در این میان هیچ ویژگی هنری و موسیقایی و تخصصی مورد توجه نیست؟
خیر متاسفانه مواردی که گفتید ارجحیت و اولویتی ایجاد نمیکنند. چیزی که در این میان اهمیت ندارد اعتبار و رزومه و تحصیلات موزیسینهاست. به طور مثال من خودم درجشنواره موسیقی جوان رتبه حفظ کل ردیف را دارم. یا مثلا در همین جشنواره موسیقی جوان رتبه اول تکنوازی تار را کسب کردهام. البته این عدم توجهها و نادیدهانگاریها همیشه وجود داشته و موضوع تازهای نیست.
در این میان مخاطبان که بعد مهم سهگانه «مسئولان»، «هنرمندان» و «مردم» هستند چه نقشی در بهتر یا بدتر شدن اوضاع دارند؟
متاسفانه جامعه مخاطبان تصور میکند موسیقی همانی است که به او ارائه میشود و همانی است که میشنود. مثلا تصورش این است فقط فلان نوازنده سهتار میزند. یا نوازنده مهم تار فقط فلان شخص یا اشخاص است. موضوع بد این است که مردم با توجه و دقتی که به فضای مجازی دارند، فرزندانشان را برای آموزش نزد چنین افرادی میبرند. اشخاصی که بدون دانش و تجربه لازم صلاحیت تدریس ندارند!
متاسفانه عمده موزیسینها و مدرسان موسیقی فعال در اینستاگرام و دیگر فضاهای مجازی از صلاحیت لازم برای آموزش برخوردار نیستند؛ اما در کمال تعجب فالوررها و مخاطبان بسیاری دارند. در مقابل استادان و مدرسان با صلاحیت حضور کمرنگی در فضای مجازی دارند. مردم هم قاعدتا به دلیل عدم شناخت درست با شنیدن یا دیدن چند فایل صوتی یا تصویری اغفال میشوند؛ چون آگاهیشان نسبت به موسیقی کم است.
بله موافقم. گاه میبینیم طرف فقط در اینستاگرام رزومه دارد که آن هم کامل نیست، بلکه ضعیف است! چنین افرادی بر اساس داشتههای غلط یا ناقص نسلهای جدید را به غلط آموزش میدهند. این رویه بدون شک در آینده مشکلات متعددی ایجاد خواهد کرد.
به هر حال وزارت ارشاد، دفتر موسیقی و دیگر نهادهای مرتبط باید در نهایت طرح و آییننامهای را تالیف و تنظیم کنند تا به واسطه آن گروههای منتخب موسیقی ایرانی در ابتدای هر سال برنامههای اجرایی خود را بدانند. در غیر این صورت دیر یا زود موسیقی ایرانی بیش از حال به انزوا خواهد رفت.
اتفاقا طرحهایی که میگویید داده میشود و مسئولان مربوطه آنها را اجرا هم میکنند، منتهی در اجرای طرحها و پروژهها از همان افرادی استفاده میشود که همیشه هستند.
آیا میتوان گفت این لابیها و ارتباطات نامحسوس در دستگاههای فرهنگی با برخی اهالی موسیقی ایرانی نوعی مافیاست؟
قطعا همینطور است. این مدل ارتباطها میان عدهای معدود اگر مافیا نیست پس چیست؟ ما دوسال پیش هم با کمک و همراهی امیرعباس ستایشگر در جشنواره موسیقی فجر حضور یافتیم. آقای ستایشگر معلم من بوده و در هنرستان همکار بودهایم. میدانید چرا؟ چون در هنرستان موسیقی کار میکرد و بچهها و چند و چون فعالیتهایشان را میدید.
امیرعباس ستایشگر حال یک سالی است مدیرعامل انجمن موسیقی ایران شده است. دو سال پیش ایشان در انجمن سمتی نداشت.
بله درست است. متاسفانه تعداد چنین افرادی کم است.
از محتوا و محوریت آثار اجرای و تولیدی گروه «همنوازان صدرا» بگویید. اصولا مبنای فعالیت شما ساخت و بازسازی آثار کلاسیک ایرانی است؟ در جشنواره موسیقی فجر به بازآفرینی آثار استاد محمدرضا لطفی پرداخته بودید.
مبنا و اساس فعالیت من و دیگر اعضای گروه «همنوازان صدرا» موسیقی کلاسیک ایرانی است. بله همه قطعات اجرا شده ما در جشنواره سی و هفتم فجر بر اساس اجراهای قدیمی استاد محمدرضا لطفی بود.
فعالیت در چهارچوب موسیقی ایرانی و بازسازی و بازتولید آثار استادان و هنرمندان مهم گذشته کار دشواری است؟
بدون شک بازسازی و بازآفرینی آثار استادان گذشته و قطعات ایرانی کار راحتی نیست و دشواریهایی دارد. بنا به تجارب خودمان باید بگویم ما معمولا برای اجرای چنین آثاری زمان و وسواس زیادی صرف میکنیم؛ چرا که قطعات باید خیلی ژوست و دقیق اجرا شوند. زمانی که میخواستیم آثار زندهیاد محمدرضا لطفی را در جشنواره موسیقی فجر اجرا کنیم، بچهها خیلی اذیت شدند چون باید همه چیز درست اجرا میشد. مهمترین اصل اعضای گروه «همنوازان صدرا» اجرای درست رپرتوارهای موسیقی ایرانی است. جمع شدن بچهها گرد یکدیگر هم به دلایل متعدد کار دشواری است. همانطور که گفتم همه ما در دانشگاه هنر با هم آشنا شدهایم و تحصیل کردهایم و برخی از دوستان اهل و ساکن تهران نیستند. خواننده ما که صدای خیلی خوبی هم دارد، آقای نوید رحمانی در کردستان زندگی میکند. یا برخی نوازندگان در تهران نیستند. مثلا یکی از آنها ساکن بوشهر است و در آخرین اجرای ما نتوانست گروه را همراهی کند و فرد دیگری را جایگزینش کردیم. این موارد در تمرینات یک گروه مشکلاتی را ایجاد میکند.
نتنویسیها با خودتان است؟ و اینکه چقدر به اصل آثار وفادارید؟
سعیمان این است در آثار دخل و تصرف نکنیم. اما «تکنوازیها»، «ساز و آوازها» و «گوشههای مختلف» که کار کردهایم پردازش خودمان بوده است. در جشنواره من نتها را نوشتم و به فیلمهای موجود رجوع کردیم.
اجرای آثار لطفی برایتان چگونه تجربهای بود؟
در آن اجرا ما در واقع به اجرای گروه بازسازی «همنوازان شیدا» رجوع کردیم که ابتدای دهه نود توسط استاد لطفی تشکیل شده بود. قاعدتا آن اجرا و هر اجرای دیگر تجربه خوبی برای من و دیگر اعضای گروهمان است.
با تولید آثار ایرانی با سازهای امروزی با حال و هوای مدرن موافقید؟
استاد حسین علیزاده حرف خوبی زدهاند. ایشان میگویند برخی توهم مدرنیته زدهاند. لازمه مدرن بودن سواد است. در همین راستا لازمه تولید آثار نو و مدرن دانش و سواد و اشراف بر موسیقی کلاسیک؛ همچنین توجه به ردیفها و آثاری است که استادان گذشته ساخته و نواختهاند.
بله نه فقط موسیقی که اساس باقی هنرها برای مدرن و پستمدرن بودن سواد و شناخت هنر کلاسیک است. مثلا اینکه خیلی از نوازندههای امروزی ردیف نمیدانند!
بله و بخش مهم منشاء چنین خلایی چیز دیگری است. موضوع این است که معلمانی که امروزه به تدریس و آموزش هنرجویان مشغول هستند خودشان ردیفها را بلد نیستند. ردیف مقولهای واقعا بینظیر است. متاسفانه امروزه معلمان از ردیف خیلی استقبال نمیکنند. آن را آموزش نمیدهند چون خودشان بلدش نیستند.
خودتان به چه دلیل ردیف را آموختید و بر آن اشراف یافتید؟
من ردیف را خیلی دوست داشتم و آن را جزو علائق شخصی خودم میدانم. واقعا دوست داشتم ردیفها را بیاموزم و حفظ شوم و در جشنوارههایی با این محوریت شرکت کنم.
ردیف تئوری نیست و صرفا با فراگیری مقولات مهم و تمرین و تمرین و تمرین به دست میآید. تمرین برای نوازندگان نسلهای جدید خیلی خوشایند نیست. به هرحال یک هنرجو برای رسیدن به جایگاهی متوسط باید روزی سه ساعت تمرین کند.
به موضوع خیلی مهمی اشاره کردید. بله تمرین موضوعی بسیار مهمی است که متاسفانه جدی گرفته نمیشود. یادگیری ردیف هم علامه بر یادگیری تئوریها با تمرین جدی به دست میآید. باید بگویم خلاقانهترین آثار ایرانی بر اساس همین ردیفها ساخته و پرداخته شدهاند.
ردیف بستری مهم و عمیق و اساسی است که میتوان پس از چند دهه همچنان به آن استناد کرد. جز این موضوع حرکت در مسیر دشوار موسیقی کلاسیک ایرانی چقدر برای شما و دیگر اعضای گروه «همنوازان صدرا» ادامه دارد؟
این کار کردن و توجه ویژه به موسیقی ایرانی و کار کردن روی آثار مهم گذشتگان، از ابتدا سلیقه شخصی و جمعی من و دوستانم در گروه «همنوازان صدرا» بوده است. از همان ابتدا با هم قرار گذاشتیم و فعالیت در چنین بستری را انتخاب کردیم. هم قرارمان و هم علاقهمان این بوده که این سبک از موسیقی را جلو ببریم. من در تکنوازیها و فعالیتهای انفرادیام هم این رویه و پایبندی را رعایت میکنم. بداههنوازیهایم هم در همین فرم و چهارچوب است.
به نظرتان موسیقی دستگاهی ایران با وجود توجه هنرمندان گذشته هنوز سرچشمهای برای ارائه آثار بدیع و نو محسوب میشود؟
معتقدم موسیقی ایرانی خیلی جای کار دارد. این بستر بسیار گسترده و عمیق است.
به شرط آنکه نوازنده یا آهنگساز دانش و توان کافی را داشته باشد. تمرین یکی از مهمترین موضوعات است.
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. بله تمرین از اهمیت خیلی بالایی برخوردار است و تضمین کننده توان نوازنده محسوب میشود.
جدا از فعالیتهای گروه «همنوازان صدرا» خودتان آثاری را در دست تولید یا انتشار دارید؟
من در استودیو «پژواک» نزد استاد اردستانی یک آلبوم ضبط کردهام. این اثر شامل پنج، شش ترک است. این اثر را هنوز منتشر نکردهام و فعلا دست نگه داشتهام تا در زمان مناسب منتشرش کنم. حال اینکه چه کسی منتشرش کند و چگونه به مرحله فروش رسد در نوع خود پروسهای جداگانه و پرچالش است. این اثر به دونوازی سهتار و تنبک اختصاص دارد و بیشتر قطعات آن به شیوه استاد عبادی است. یکی دیگر از قطعات هم به شیوه استاد حسین علیزاده تولید شده. دو تکنوازی رپرتوار تار هم دارم که مرحله ضبط را پشت سر گذاشتهاند اما هنوز منتشرشان نکردهام.
اگر ناگفتهای مانده توضیح دهید.
از شما و رسانهتان بابت توجه به موسیقی ایرانی و گروههای فعال در این زمینه ممنونم.
گفتگو: وحید خانهساز