عبدی اسبقی یکی از نقاشان با سابقه معاصر است که همواره از سوی منتقدان به دلیل سبک و سیاق مشخصی که داشته، تحسین شده است. وی می‌گوید: برای شاعرانگی در کار هنری قطعا پشتوانه و داشته‌هایی لازم است و ما پشتوانه‌ای داریم که خیلی هم غنی است. آن داشته‌های با ارزش که در دنیا شناخته شده و حرف اول را می‌زند ادبیات و شعر ماست.

به گزارش جارچی اخبار به نقل از ایلنا، آنچه که نمی‌توان در هیچ مقطع تاریخی از آن چشم‌پوشی کرد گنجینه‌های فرهنگی و ادبی است. این داشته‌های تاریخی، قدمت و پیشینه هر کشور و ملت تعیین می‌کنند. مثلا اینکه کشوری یا حتی قاره‌ای مانند آمریکا چگونه می‌تواند به خودی خود هنرهایی با قدمت داشته باشد، در حالی که سرزمینی بدون پیشینه تاریخی است! در مقابل می‌توان کشوری مثل ایران را مثال زد که دارای فرهنگ و هنری چندین هزارساله است. این ستونِ فرهنگ، تا آنجا محکم بوده که در آماج حملات و جنگ‌های دشمنان مختلف در دوره‌های تاریخی همچنان پا برجا مانده و بنا و معماری ادب و هنر را از تخریب و تاراج به دور داشته است. البته از دست دادن داشته‌های تاریخی بر اساس دانش و خلاقیت هنرمندان فاخر گذشته در مقاطع مختلف تاریخی، موضوع مهم دیگری است که در جای خود قابل بررسی است.

با وجود این اهمیت و جایگاه باید اذعان داشت، آنچه باعث مانایی و ادامه حیات فرهنگ و هنر غنی گذشته خواهد شد، توجه هنرمندان معاصر به هر آن چیزی است که در هنر امروز (خواه همه رشته‌ها) به عنوان اِلِمان‌ها، نشانه‌ها و عناصر تشکیل‌دهنده اثر هنری به کار می‌روند. مثلا گاه می‌بینیم که تصویرگران از هنر تذهیب، خوشنویسی و نسخ قدیمی به جا مانده از خطاطان و تذهیب گران مهم و تاثیرگذار در آثارشان بهره می‌برند. این بهره‌گیری در سینما و تئاتر هم امکان‌پذیر است. دیگر رشته‌های هنرهای تجسمی هم از این قاعده مستثنی نیستند. مثلا امکان بهره‌گیری از آیین‌ها و مناسک در نقاشی و طراحی همچنین استفاده از اِلِمان‌های بصری به جا مانده از دوره‌های گذشته تاریخی مقوله‌ای به جا و لازم است که در سال‌های اخیر و در آثار هنرمندان نسل‌های جدید کمتر به چشم می‌خورد. ادبیات نیز منبع بسیارغنی و عمیق است که با توجه به تعدد ادیبان و مفاخر ایرانی آوازه جهانی یافته است. همین وجود و اهمیت ادبیات و شعر در فرهنگ ایران زمین است که باعث شده شاعرانگی در هنر و فرهنگ ایرانی صفتی برای برخی هنرمندان باشد.

عبدی اسبقی (نقاش)، یکی از همین هنرمندان است که تاکنون چندین نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در نمایشگاه‌های گروهی حضور یافته است. او تلاش دارد با پایبندی به ریشه‌ها و بهره‌گیری از عناصر مهم در فرهنگ و هنر ایرانی آثاری بدیع خلق کند و تا امروز بر همین اساس به فعالیت‌های خود ادامه داده است. به طور کلی در آثار عبدی اسبقی، نمادی از نوعی پوشش توسط کاغذ و روزنامه و یا پارچه به چشم می‌خورد. کارهای او به گونه‌ای رمزآلود و همراه با خیال است و ایجاد کننده نوعی تعلیق برای مخاطب است. گفتنی است برخی از آثار عبدی اسبقی در حراج تهران مورد توجه قرار گرفته و با بالاترین رقم فروخته شده است.

عبدی اسبقی در گفتگویی با ایلنا ضمن توضیح درباره فعالیت‌هایش، از اهمیت بکارگیری عناصر ایرانی در آثار هنری، بخصوص نقاشی گفت. او همچنین درباره مقوله شاعرانگی در هنرهای ایرانی و سبک و سیاق خودش توضیح داد.

از فعالیت‌های اخیرتان بگویید. آیا در زمینه تدریس نیز مشغول به فعالیت هستید؟ 

فعالیت هنری با وجود مشکلات و دشواری‌ها کماکان ادامه دارد. اما باید بگویم در حوزه آموزش فعالیتی ندارم و سال‌هاست آن را کنار گذاشته‌ام، به این دلیل که این مقوله باعث می‌شد به کارهای خودم نرسم. از طرفی این رویه آموزش و زمانی که صرف آن می‌شد، برایم خروجی نداشت؛ بنابراین چند سالی است از آن چشم‌پوشی کرده‌ام و در این زمینه فعال نیستم. پس از این تصمیم روی کار خودم متمرکز شدم که همان نقاشی است.

 کناره‌گیری از آموزش، اتفاقی است که به نفع نسل‌های جدید نیست. با این حساب طی این سال‌ها هیچ شاگردی نداشته‌اید؟ 

بله مدتهاست شاگردی ندارم. شاید حدودا هشت تا ده سال است که تدریس نمی‌کنم و شاگردی نپذیرفته‌ام. اینکه می‌گویید نظر لطف شماست، اما به هر حال استادان خوب و متعهد و کاربلدی داریم که همچنان در زمینه آموزش فعال هستند و هنرجویان و علاقمندان می‌توانند از وجود آن‌ها بهره لازم را ببرند.

 برخی هنرمندان معتقدند تدریس و آموزش می‌تواند برای هنرمند آفت تلقی شود؛ زیرا او را از کار اصلی خود بازمی‌دارد.

بله با شما موافقم و همینطور است که می‌گویید. به هرحال تدریس مقوله‌ای زمان بر است. قاعدتا هنرمندی که خلق آثار هنری را در اولویت کارهایش دارد، با وجود چنین روندی به هرحال از کار اصلی خودش که تولید و ارائه اثر است، باز خواهد ماند.

هنرمند چقدر باید منابع فرهنگی، ادبی و هنری را برای خلق آثار و مجموعه‌هایش مورد توجه و بهره‌برداری قرار دهد و اینکه نسل‌های پس از شما تا چه حد به این اصل وفادار هستند؟ اینگونه به نظر می‌رسد که هنرمندان امروزی و نسل‌های جدیدتر نسبت به این مقولات بی‌توجه هستند و سعی دارند آثار خارجی را الگو قرار دهند یا از آن‌ها کپی‌برداری کنند

به هرحال مواردی که در سوال روی آن‌ها تاکید کردید هویت محسوب می‌شوند. این فرهنگ و هنر ملت‌هاست که نشان دهنده هویت هر کشور و سرزمین است. درباره اینکه می‌گویید نسل‌های جدید و جوانان امروزی به آن اصول که همان فرهنگ و هنر گذشته است توجه ندارند، باید بگویم که آن‌ها هم تا حدودی به اصل ماجرا و آنچه باید مدنظر داشته باشند، پی برده‌اند. آن‌ها پی برده‌اند که باید به پیشینیان، هنر و هنرمندان پیش از خود اهمیت دهند؛ منتهی شاید تعداد چنین افرادی کم است یا شاید برخی از این روند سوءاستفاده می‌کنند.

منظورتان از سوءاستفاده چیست؟ 

مثلا آن‌هایی که با قاجاریان یا بر اساس هنر قاجاری کار می‌کنند، نسبت به آن‌هایی که به مقاطع و مواردی دیگر توجه دارند، وضعشان بهتر است. برخی افراد هم از این فضا و آنچه وجود دارد و باید به آن توجه داشته باشند، سوءاستفاده می‌کنند. به هرحال شخصی که به هنر قاجاری می‌پردازد از فردی که مثلا آفتابه و لگن می‌کشد، وضعیت بهتری خواهد داشت. در کل چنین مسائلی وجود دارد.

البته شاید در سال‌ها و دهه‌های قبل هم این توجه و غفلت‌ها وجود داشته است. مثلا در دهه چهل و پنجاه هم افرادی بوده‌اند که اساس کارشان سبک‌های خارجی بوده و طی همین روند به خلق آثاری بر اساس فرهنگ و منش دیگر ملت‌ها می‌پرداخته‌اند. شما درباره این مقایسه و درست یا غلط آن توضیح دهید

دهه چهل و پنجاه با الان فرق می‌کرد و فضا بسیار متفاوت بود. در آن مقاطع اغلب هنرمندان دوست داشتند سبک و سیاقی را به جهانیان نشان دهند تا به واسطه آن بگویند ما ایرانی هستیم و در همین راستا فرهنگ و هنر ایران معرفی می‌شد. یا لااقل عده‌ای بودند که برای محقق شدن این موضوع تلاش کنند. به طور مثال هنر سقاخانه و نقاشی‌های سقاخانه‌ای طی این روند به وجود آمد و مورد توجه قرار گرفت. الان اوضاع با آن دوران و حتی با یکی دو دهه قبل بسیار متفاوت است. الان کشورها در مقایسه با قبل خیلی به هم نزدیک شده‌اند. این یعنی اینکه فرهنگ‌ها به هم نزدیک شده‌اند و واسطه چنین اتفاقی مقوله‌ای به اسم «اینترنت» است. در دهه چهل و پنجاه و چند دهه پیش، چنین امکانی وجود نداشت. در دنیای امروز جوان‌ها هرچه بخواهند و هر کجای دنیا که باشند، در کمترین زمان ممکن، به آن دست می‌یابند. زمان ما یعنی همان دهه‌های چهل و پنجاه، واقعا دسترسی به یک اثر با کتاب و هر مورد دیگر امری دشوار و زمان‌بر بود.

 آن زمان هنرمند حتما باید برای پرداختن به موضوعی مهم، دیتاهای مختلفی را تهیه می‌کرد. در آن دوران هیچ منبعی جز کتاب‌هایی نبود که در کتابفروشی‌ها به فروش می‌رسند. دسترسی به مقاله فردی و دانشگاهی و آثار هنرمندان روز آن دوران تقریبا ناممکن بوده است

دقیقا همینطور است. مثلا اگر کتابی را می‌خواستیم، باید آن را سفارش می‌دادیم و در ادامه آن را به وسیله پست از کشوری دیگر برای ما ارسال می‌کردند. زمانی طولانی باید صرف می‌شد تا کتاب به دست ما برسد. ممکن بود کتاب آسیب ببیند یا صفحاتی از آن از بین برود. خلاصه اینکه هیچ تضمینی نبود که اثر سفارش داده شده سالم به دست ما برسد. حال می‌خواست کتاب باشد یا هر چیز دیگر. در نهایت اینکه ما آن مقاطع و دوران را پشت سر گذاشته‌ایم.

در ادامه این نسل‌های جدید هستند که باید درنوع فعالیت‌های‌شان به آگاهی برسند.

به نظرم جوانان راه خودشان را پیدا می‌کنند. در دنیای امروز جهان یک دهکده است. به هرحال کارها انجام می‌شود و به مرور در حال پیش رفتن است و اینکه هر آنچه می‌خواهیم و وجود ندارد در آینده اتفاق خواهد افتاد.

در نهایت هنرمند باید به اصل خودش بازگردد تا هنرش فاخر و حتی جهانی شود

بله؛ منتهی باید در ابتدا در اینباره اعتقادی از سوی هنرمند وجود داشته باشد. او باید به کارش معتقد باشد.

اینکه هنرمند در دهه چهل یا پنجاه برای تهیه یک اثر کمیاب با مشکلات زیادی مواجه بوده و همین روند باعث می‌شده قدر داشته‌هایش را بداند! در در ادامه هم با دقت و تلاش و وسواس بیشتر به خلق آثار هنری یا مکتوب بپردازد

همینطور است. روند باید طوری پیش برود که هنرمند قدر داشته‌هایش را بداند و بر اساس آن‌ها و تاکید بر عناصر مهم هنری و فرهنگی، به کارش ادامه دهد.

یکی از ویژگی‌های آثارتان این است که کلیت آن‌ها با نوعی شوریدگی و شاعرانگی گره خورده است. حتی این شاعرانگی در جزییات آثار هم قابل مشاهده است. اما موضوع این است که مقوله «شاعرانگی» هیچ‌گاه به عنوان یک شاخصه مشخص توسط منتقدان و هنرمندان ما جدی گرفته نشده است

به نظرم شاعرانگی مقوله‌ای غریزی است و این را البته در مورد خودم می‌گویم. اگر هم آثارم شاعرانه تلقی می‌شوند، این عنوانی است که منتقدان به کار برده‌اند.

یعنی خودتان این صفت را به آثارتان نسبت نداده‌اید

خیر اینطور نبوده. من حتی قبلا به آثارم عنوانی نمی‌دادم و الان هم همینطور است. اینکه می‌گویید آثارم شاعرانه است موضوعی است که توسط منتقدان بیان شده و به نوعی جا افتاده است. من تا آنجایی که می‌توانم از عنوان دادن به آثارم دوری می‌کنم. همه چیز باید حساب شده باشد و عنوان دادن به اثر هم همینطور است. همینطوری نمی‌توان یک نقاشی کشید و بعد اسمی برای آن انتخاب کرد. متاسفانه آنچه که در گالری‌ها و نمایشگاه‌های امروزی می‌بینیم عنوان‌هایی است که در استیتمت‌ها به کار می‌رود. می‌بینیم عنوان دادن به هر تابلو توسط شخص نقاش انجام می‌شود و معمولا این عنوان‌ها ربطی به اثر ندارند.

این مورد یکی از اتفاقات بدی است که نباید رخ دهد. به هرحال هنرمند در هر رشته‌ای باید از برچسب زدن به آثارش برحذر باشد و درگیر ایسم‌ها نشود. یا می‌بینیم فلان شخص می‌گوید آثار من ابزود است یا سورئال است. یا می‌شنویم که فلان نقاش می‌گوید می‌خواستم این مجموعه‌ام در سبک اکسپرسیونیست باشد!

بله درست است. چنین کارهایی را درست نمی‌دانم. خودم هم هرگز به آثارم عنوان نداده‌ام و آن‌ها را در سبک و سیاق خاصی قرار نداده‌ام. به اینکه آثارم شاعرانه هستند فکر نکرده‌ام؛ اما خب از چنین عنوانی و نسبت دادنش به خودم و آثارم، بدم نمی‌آید. گاه می‌بینیم بیننده یا مخاطب نظری می‌دهد که خیلی با نظر من متفاوت است. چنین چیزی به دل من می‌نشیند. حتی باید بگویم دادن عنوان از سوی مخاطبان و منتقدان بیش از آنچه که فکر می‌کردم به دلم می‌نشیند. اما باید بگویم شاعرانگی هنرمند و انعکاس آن در آثارش مقوله‌ای غریزی است و این را نمی‌توان کتمان کرد.

آنچه لازمه شاعرانگی هنرمند است، چیست؟ 

قطعا پشتوانه و داشته‌هایی لازم است و ما پشتوانه‌ای داریم که خیلی هم غنی است. آن داشته‌های با ارزش که در دنیا شناخته شده و حرف اول را می‌زند ادبیات و شعر ماست. جا دارد همچنان روی ادبیات و شعر متمرکز شویم. با وجود اینکه حفظیاتم ضعیف است و همیشه این را گفته‌ام؛ اما همواره ادبیات و شعر را مد نظر داشته‌ام. من واقعا یک بیت شعر را هم نمی‌توانم حفظ کنم. مثلا اگر یک شعر را هزار بار بخوانم آن را بر نخواهم شد. ممکن است در همان لحظه دو یا چند بینی از اثر را حفظ کنم، اما اگر فردا از من درباره‌اش بپرسید آن را فراموش کرده‌ام. این روند برای من همان لحظه است و بس. این را هم باید در نظر داشته باشیم که تاثیراتی که از اطرافمان می‌گیریم ناخودآگاه است. در نقاشی هم مسائل روز و اجتماعی وجود دارد و همه این‌ها در نوع کار هنرمند دخیل است و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت. حال اگر بخواهیم همه اینها را عمدا (و نه ناخودآگاه) در کارمان لحاظ کنیم موضوع دیگری است.

قاعده درست این است هنرمند با نگاه اجتماعی و فرهنگی و بر اساس اتفاقات روز به فعالیت مشغول باشد. اینکه می‌گویند هنرمند فرزند زمانه خویش است، به این معناست

بله همینطور است.

شما از عنصر کاغذ و روزنامه به وفور در آثارتان بهره برده‌اید. کمی درباره دلایل این اتفاق توضیح دهید

این قضیه به همان سالهای اولی برمی‌گردد که نقاشی را شروع کردم. در ابتدا کنجکاوی بود و در ادامه به بسته‌بندی چیزهای مختلف رسید. دیدن اشیایی که بسته‌بندی شده‌اند و بعد باز می‌شوند برایم جالب بود. این رویه به نوعی مرموز است، چون افراد نمی‌دانند در آن بسته‌ها چه چیزهایی هست و از داخل آن‌ها بی‌خبرند. مخاطب نمی‌داند وقتی بسته‌ها باز می‌شوند چه اتفاقی رخ خواهد داد. زمانی که هم بسته باز می‌شود متوجه می‌شویم که تکه‌ای از آن هنوز پنهان است. می‌دانید طی این روند با اثری لایه به لایه مواجه می‌شویم که مدام ایجاد سوال می‌کند. البته این لایه به لایه بودن آثار موردی بود که منتقدان می‌گفتند و حرف خودم نیست. آن‌ها نظرشان این بود که من به واسطه نقاشی‌هایم حرفم را در لفافه می‌زنم که تا حدودی هم درست است.

 در لفافه صحبت کردن و در لفافه و پنهان بودن اتفاقات، مسئله‌ای است که در کشور ما وجود دارد و شاید با نگاهی منتقدانه بتوان این قضیه را در کارهایتان نوعی نماد دانست

بله همینطور است.

اگر آثارتان را از همان ابتدا تا امروز (حتی به عنوان مخاطب عام) بررسی کنیم، درخواهیم یافت که شما طی یک روند مشخص در آثارتان به نوعی سادگی رسیده‌اید که با آن ساده‌ای اوائل فعالیت اغلب هنرمندان بخصوص نقاشان متفاوت است. این رویه چگونه ایجاد شده و ادامه یافته است؟

این نظر لطف شماست و امیدوارم در کارم به آن درجه از سادگی که شما می‌گویید رسیده باشم. شاید آن سادگی را در آثارم آورده باشم اما خودم نمی‌دانم. یعنی شاید این رویه و رسیدن به آن سادگی در کارم رخ داده باشد، اما من به آن فکر نکرده‌ام و از این روند بی‌خبر بوده‌ام. یعنی اصلا دانسته نبوده. اما خب روندی که می‌گویید باید طی سالیان در کار هنرمند رخ دهد. ممنونم که آثار مرا اینگونه می‌بینید. واقعیت این است که تقریبا همه هنرمندان دوست دارند به چنین مرحله‌ای برسند. اگر یادتان باشد مرحوم کامبیز درم بخش هم چنین روندی را طی کرده بود و موفق هم بود. او به کشیدن آدمهایی رسید که خاص خودش بود.

اگر آثار درم بخش را دیده باشیم، حتی اگر یک خط از او ببینیم متوجه خواهیم شد که صاحب اثر کیست. به این دلیل که او به آن سادگی بی‌پیرایه رسیده و حتی به این واسطه امضا و سبک خودش را داشته است

بله همینطور است. و خب این خیلی خوب است که نقاش یا هنرمندان رشته‌های از جایی به بعد به آن سادگی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم برسند. امیدوارم من هم پس از این همه سال فعالیت هنری به چنین مرحله‌ای رسیده باشم. معتقدم در هر حرفه و هنری اگر شخص بر اساس دلش کار کند بالاخره جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.

بله خب هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. این واژه «لاجرم» تاکیدی بر این رسیدن است

موافقم. شخصا زمانی که خلق اثری را آغاز کرده‌ام به فردا و اینکه آیا فروش می‌رود یا نمی‌رود فکر نکرده ام. کلا چنین روحیه‌ای ندارم.

 

اثری از عبدی اسبقی برای کامبیز درم‌بخش/ سال نود و پنج، خانه هنرمندان ایران

این خصوصیت خوب اخلاقی به ندرت در نسل‌های جدید یافت می‌شود

بله به این دلیل که بچه‌های جدید کمی از مسیر منحرف شده‌اند که دلیلش مقوله دیجیتال است. تاثیر دیجیتال و مواردی در این راستا بر نوع فعالیت بچه‌های جدید مشهود است. مثلا می‌بینیم طرف ده اثر کشیده با همین تعداد نمایشگاه برگزار کرده است. نمایش دادن آثار در قالب نمایشگاه هیچ اشکالی ندارد و تا به اینجا مشکلی نیست. اما سه ماه بعد می‌بینیم که همان نقاش نمایشگاهی دیگر برگزار کرده و زمانی که آثارش را می‌بینید، متوجه نمی‌شوید که آن‌ها متعلق به همان شخص است!

موارد بسیاری از این دست وجود دارد. به هرحال این هنرمند است که باید مسیر فعالیت مشخصی برای خود در نظر گیرد. شاید اینکه می‌گویند امضای کار هنرمند باید پای آثارش وجود داشته باشد، همین موضوع است

مسیر این دسته از نقاشان ادامه دار نیست. یعنی آن روند از جایی شروع نشده تا به آن پرداخته شود و در ادامه به نقطه مشخصی برسد. روندی که هنرمند ایجاد کرده در میانه مسیر قطع شده یا کلا تغییر کرده! در ادامه هم خروجی چیز دیگری بوده است. به طور مثال می‌بینیم که برخی از این دوستان مقطعی تحت تاثیر یک نقاش در اروپا و آمریکا یا هر جای دیگر قرار گرفته‌اند. در نتیجه شاهد نوعی شلختگی در آثار و سبک و سیاق آن‌ها خواهیم بود. اینگونه است که مثلا وقتی آثار هنرمندی را پس از چند دهه ارزیابی می‌کنیم به خط و ربط مشخصی نمی‌رسیم تا بگوییم که او پس از سال‌ها فعالیت چه سیری را طی کرده تا به دوران فعلی رسیده است.

طی چند ماه گذشته چه فعالیت‌هایی داشته‌اید و در آینده شاهد کارهایی از شما خواهیم بود؟ 

من به طور کم و بیش مشغول فعالیت هستم و آن را متوقف نکرده‌ام. در نمایشگاه گروهی «کلکسیونر» که از هفت مهر تا بیست و پنجم ماه برگزار شده بود حضور یافتم. «بوی گل و بانگ مرغ» هم یکی دیگر از نمایشگاه‌هایم است که اردیبهشت ماه امسال در گالری ویستا انفرادی برگزار شد. «بازیابی/سری سوم» هم یک نمایشگاه گروهی بود که اواخر سال گذشته برگزار شد و تا بیست و هشتم فروردین ماه ۱۴۰۲ ادامه داشت. اواخر سال نود و نه هم که درگیر پاندمی کرونا بودیم، یک نمایشگاه آنلاین در گالری گلستان برگزار کردم.

در حال حاضر به چه فعالیت‌هایی مشغول هستید؟ 

من مدت دوسال است درگیر مسائل جسمی خودم هستم. در اوج همه گیری کرونا بود که ریه‌ام را عمل کردم. الان هم درگیر بیماری دستگاه گوارش و درمان آن هستم. قرار بود که امسال در گالری «آرتیبیشن» نمایشگاه انفرادی داشته باشم، اما بیماری و مشکلاتی که در این رابطه ایجاد شد انجام کارها را به تعویق انداخت. در ادامه «آرتییشن» تغییر مکان داد و حال قرار شده سال آینده نمایشگاه انفرادی‌ام را برگزار کنم. انشالله سال آینده این نمایشگاه انفرادی را برگزار خواهم کرد.

گفتگو: وحید خانه ساز