همه رسانههای ما اعم از شبکههای رسمی و غیر رسمی باید چنان در معرض ظرفیتسازی نوین قرار گیرند که همه اقشار جامعه با همه سبکهای زیستی و گوناگونی فرهنگی، سیمای خود را در آیینه آن بجا آورند و رسانهها مورد اعتماد شوند و در چنین روزهایی ذخیره اعتماد به رسانه بهکار بیاید. سختیهای کرونا، نیاز به آموزشهای همگانی تازه در خصوص مهارتهای زندگی و کار در شرایط کرونایی و ضرورت شکلگیری روابط تازهای با یکدیگر، با دولت، با کارشناسان حوزه سلامت و با روانشناسان و اقتصاددانها و سیاستمداران را آشکار ساخته است. اینگونه ارتباطات در لحظات بحران باید به کار ما بیایند و از همینجاست که اهمیت بنیادین اعتماد آشکار میشود. امیدوارم زعمای قوم و همه شوراها و ارکان تصمیمگیری بسیار بیش از گذشته به سرمایه اجتماعی و اعتماد و ضرورت تقویت آن اهتمام کنند و همگان اعم از نخبگان سیاسی و اجتماعی از هر کردار و گفتار اعتمادسوز بپرهیزند.
عزاداری نباید به از دست رفتن هیچ جانی بینجامد. نکند خدای ناکرده جان انسانی بر اثر کرونا گرفته شود و فرصت مشارکت در عزاداریهای سالهای آینده را نیابد. من امروز سختیهای یک بیمار کرونایی بودن را درک میکنم و فشار جسمی و روانی آن برای خود و دیگران از کادرهای درمان گرفته تا خانواده را درمییابم. تردید ندارم که گسترش بیماری کرونا بر اثر عزاداریهای بدون مراعات اصول بهداشتی، درد و تلخی نقدهای مجامع جهانی بهداشت و بدخواهان علیه دین و مذهب تشیع را نیز بر آنها خواهد افزود.
فشار برای انجام این شعائر در حال تبدیل شدن به یک موضع انقلابی و مذهبی و دینی است. ما ایرانیان سالها برای سیدالشهدا عزاداری کردهایم. عزای کربلا گرفتهایم و شعائر را بجا آوردهایم. عزاداری تعطیلبردار نیست، اما فشار برای انجام شعائر به روش همیشگی اگر با عواقب وخیم برای سلامت مردم همراه شود، ضربهای تاریخی به مراسم عزاداری و روح مشارکت ایرانیان در این مراسم وارد خواهد کرد.
این روزها، بیشتر به این میاندیشم که نظام مطالعاتی و دانش کروناشناسی هنوز وارد عرصه روانشناسی فردی، روانشناسی اجتماعی کوتاهمدت و درازمدت نشده است و اتفاقاً من غفلت از این پدیده را برای جامعه و سیاستگذاران بسیار جدی و خطرناک میبینم. تجربه زیسته من نشان میدهد ترس از بیماری با فقدان اطلاعات و حرکت در تاریکی و رفتار ناشناخته کووید-۱۹ با بیماران و علائم احتمالی نگرانکننده همراه است. خانوادههایی که کاری از ایشان برنمیآید و باید از بیمار دوری کنند، دوستانی که نمیتوانند به عیادت بیایند، ترس از ناشناختگی، تهدید مرگ در حوزه فردی و سوگواریهای تخلیه نشده خانوادهها آثاری را برای همیشه برجای خواهد گذاشت.
احساس میکنم علوم انسانی و اجتماعی ما عرصه بدیعی برای مطالعه پیشرو دارد و باید تجربه تنهایی، ترس، انزوا و طردشدگی را به عنوان آثار کووید-۱۹ بیش از گذشته بررسی کند. ما بهواقع نیازمند آن هستیم که از دست رفتن شادیهای جمعی، عدم امکان حضور در تجمعات و تخلیههای هیجانی یا پرشدن عاطفی ناشی از حضور در ورزشگاهها، مناسک و شعائر مذهبی، جشنها و عروسیها، حتی به سوگ نشستنهای جمعی در کنار اجتنابهای اجباری برای در کنار خانواده بودن و جمع شدنهای خانوادگی، محافل دوستانه در ترکیب اثر فردی و اجتماعی را با دقت بررسی کنیم. فقدان این حضورهای اجتماعی آدمیان سبب میشود آدمها درونریزتر و پرخاشگر و دچار نوعی حرمان شوند که در نهایت به تعرض اجتماعی کشانده خواهد شد. اگر بیماری برای زمانی دراز – بیش از یک سال – طول بکشد، آثار روانیای را که اکنون کم و بیش تجربه میکنیم با گستردگی بسیار زیاد در جامعه مشاهده خواهیم کرد و فضای روانی مردم ایران بسیار ناراضیکنندهتر از گذشته خواهد شد.