یادداشتی از دکتر حسن نجف وند –مدیرمسئول روزنامه مواجهه اقتصادی

حرکت جمعیت ایران به سمت سالمندی در حالی شتاب گرفته است  که متوسط سن در کشور به ۳۵ سال و نرخ سالمندی به ۱۰.۵ درصد رسیده است.

این آمار نگران کننده کشور را به خطر جدی پیری جمعیت سوق داده است به نحوی که تا بیست سال آینده یک سوم جمعیت ایران در سن کار نخواهند بود .

پیری جمعیت ایران با آهنگ پرشتابی در حال طی شدن است ، براساس آمارهای وزارت بهداشت و درمان  نرخ باروری کل در ایران حدود ۱.۷درصد است، این نرخ که از دید کارشناسان جمعیت ،  رابطه مستقیمی با افزایش موالید دارد و اگر افزایش چشمگیری پیدا نکند ، کشور در آستانه پیر شدن قرار خواهد گرفت .

اداره جوانی جمعیت وزارت بهداشت  با تایید نرخ  ۱.۷در صدی باروری در ایران گفته است باید  این نرخ حدود ۲.۵ درصد افزایش پیدا کند و برای نیل به این چشم انداز  تنها هفت سال فرصت داریم که برنامه های فرزندآوری و رشد موالید اجرایی شده و کشور از این آمار نگران کننده فاصله بگیرد ، نگرانی ها در حالی است که  اگر برنامه‌های فرزندآوری اجرا نشود جمعیت ایران به‌ شدت پیر خواهد شد .

برای نیل به یک چشم اندازی که به جلوگیری از پیری جمعیت و جوان تر شدن نرخ جمعیت کشور منجر شود  نرخ باروری باید به  بالای ۲.۵درصد برسد که با رسیدن به این نرخ نمایه جمعیتی کشور همیشه جوان بماند.

آمارها اما نگران کننده است و حصول این چشم انداز کاغذی در عمل بسیار مشکل شده است زیرا با دست فرمان فعلی و کاهش محسوس موالید  تا ۲۰ سال آینده بیش از ۳۰درصد از جمعیت کشور پیر شده و از آنجا که  میزان باروری کل در ایران  پایین است، فرصت جبران  تا ۱۰ سال آینده وجود نخواهد داشت .

بر اساس آمارهای وزارت بهداشت در حال حاضر میزان زاد و ولد سالانه، حدود یک میلیون نفر است که باید ۲.۵درصد افزایش پیدا کرده و  باید سالانه حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار نوزاد در کشور متولد شوند و برای تحقق این دورنما ایران هفت سال مفید فرصت خواهد داشت برنامه هایش را برای نیل به چنین چشم اندازی عملیاتی کند.

در خوشبینانه‌ترین حالت نرخ رشد سالانه جمعیت در سال ۱۴۳۰ به ۰.۸۸ خواهد رسید و با خوشبینانه‌ترین حالت جمعیت ایران به ۱۱۷ میلیون نفر خواهد رسید و جمعیت فعال ما نیز از ۷۰ درصد به ۶۰ درصد در سال ۱۴۳۰ خواهد رسید.

این دورنمای نگران کننده اما تاکنون دربرنامه ریزی ها به گونه ای رقم نخورده است تا بیم ها به امید تبدیل شده و طراحی ها به مشوقی در راستای فرزند آوری و افزایش مولید در جامعه ایرانی مبدل شود و البته این در حالیست که به جای افزایش نرخ مولید ،  تمایل به فرزندآوری  در پایین ترین سطح در میان زوج های جوان و خانواده های ایرانی قرار گرفته و و به‌دنبال آن کاهش میزان باروری رقم خورده است .

سیاست های جمعیتی ایران در دولت سازندگی با عنوان فرزند کمتر ، زندگی بهتر به گونه ای جمعیت کشور را از جوانی بازداشت که  از دهه ۱۳۷۰ در گام نخست جمعیت ایران  رو به کاهش گذاشته و این کاهش پاسخی به همان  سیاست‌های جمعیتی بود که در دولت های پنجم و ششم تدوین شده بود ، در میانه های دهه نود میزان باروری کل ایران اندکی افزایش یافت اما مجدداً میزان باروری از سال ۱۳۹۶ به بعد رو به کاهش گذاشته است.

گزارش ها و داده های رسمی مرکز آمار بین سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۰ نشان می دهد در مجموع ۲۷ استان ایران باروری کمتر از سطح جانشینی را تجربه کردند که آماری بسیار نگران کننده است ، بین سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۰ تعداد کل موالید ثبت‌شده با شیب ملایم تا سال ۱۳۹۷ و شیب به نسبت تندتر تا سال ۱۱۴۰۰ مواجه شده به گونه ای که  معادل ۲۵ درصد از تعداد بچه‌های به دنیاآمده طی این مدت کاهش یافته است .

کاهش باروری در میان خانوارهای جوان تر محسوس تر است ، الگوی سنی باروری در ایران هم از کاهش میزان باروری در همه سنین ازجمله گروه‌های سنی ۲۴-۲۰ و ۲۹-۲۵و ۳۴-۳۰ ساله حکایت می کند که نشان می دهد  کاهش باروری به‌ویژه در میان گروه سنی جوان محسوس تر است و همین موضوع بیش از پیش  سیاستگذاری و برنامه‌ریزی‌های جمعیتی از سوی مسئولین امر را ضروری تر کرده است .

دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی متعددی در کاهش میزان باروری کل ایران موثر و دخیل است ، گرچه آمارهای رسمی در خصوص ازدواج سفید در ایران وجود ندارد اما تمایل به این سبک از زندگی طی سالهای گذشته به دلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی و تغییر سبک زندگی پررنگ شده است و این در حالی است که با کاهش میل به ازدواج و افزایش طلاق در جامعه ایرانی شاهد عدم تمایل به فرزند آوری نیز هستیم .

کاهش مولید به طور قطع به کاهش جمعیت کشور منجر خواهد شد اما این موضوع تنها نکته منفی نخواهد بود که خانواده ایرانی را در معرض تهدیدهای ناشی از کاهش موالید قرار می دهد ، جامعه نیز متاثر از بی میلی جوانان به ازدواج و نرخ بالای طلاق و بی رغبتی به فرزندآوری طی دو دهه آینده نیروی کارش را از دست خواهد داد ، از آنجا که شاخص سالخوردگی از مهمترین شاخص‌های مرتبط با تحولات جمعیتی به شمار می رود  که ازطریق نسبت سالمندان بالای ۶۵ سال به کودکان زیر ۱۵ سال محاسبه می‌شود ، چنانچه این نسبت روند صعودی را در پیش گیرد، جامعه با انفجار سالمندی و کاهش شدید عرضه‌ی نیروی کار سالم مواجه خواه شد که طی آن خانواده ها کم رمق و جامعه در شرایط بحرانی خواهد شد که حتی در تامین نیروی کارش نیز با چالش اساسی مواجه خواهد شد .

علاوه بر این جامعه پیر از  سیستم ایمنی پایین برخوردار خواهد شد که  تبعات و آسیب‌های ناشی ازاین  بحران تشدید شده و میزان مرگ و میر در مقایسه با کشورهای جوان افزایش چشمگیری پیدا می کند .

روندها باروری در کشور بر اساس گزارش های رسمی  طی چهار دهه نشان می دهد  که میزان باروری کل در  اوایل دهه ۱۳۶۰ حدود ۷ فرزند برای هر زن بوده است که این میزان در حدود سال ۱۳۸۵ به زیر سطح جانشینی یعنی رقم  (۲.۱) رسید ،در سال ۱۳۹۰ میزان باروری کل ایران ۱.۸ بوده که این میزان در سال ۱۳۹۵ با اندکی افزایش به حدود ۲.۰۱ رسیده و  در حال حاضر نیز میزان باروری کل در حدود ۱.۷ فرزند برای هر زن رسیده است.

تغییر سبک زندگی تحت نفوذ فرهنگ‌های وارداتی، کاهش فرزندآوری به دلیل مشکلات اقتصادی خانوارها ،  عدم توجه برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران به افزایش جمعیت به ویژه در دو حوزه اجتماعی و اقتصادی وضع فعلی را رقم زده است ،  به طور قطع وضعیت بهینه اقتصادی در کنار ثبات ملی در کشور به فرهنگ‌سازی فرزند آوری  در کانون خانواده منجر خواهد شد اما نباید فراموش کرد که  حمایت‌های همه جانبه دولت از فرزندآوری و عملیاتی کردن برنامه های تشویقی زمانی ممکن خواهد بود که عوامل دیگری از جمله مدیریت مهاجرت جوانان ، ارتقای سلامت جامعه و تولید سلامتی در جامعه و در نهایت توسعه‌ی سبک زندگی ایرانی-اسلامی مدنظر سیاست گذاران کشور قرار گرفته و تقویت نظام خانواده و فرزندآوری نه به عنوان یک سیاست کاغذی بلکه بعنوان یک دغدغه ملی در صدر برنامه های کشور قرار گیرد