مختار شکری‌پور می‌گوید: شاید شاملو منتقدهای بسیاری هم داشته باشد اما اصرارم بر این بود که افراد حاضر در مستندم اشخاصی باشند که شایستگی صحبت درباره شاملو را، در مقایسه با جایگاه دیگر شخصیت‌هایی که در فیلم حضور دارند، داشته باشند. نمی‌خواستم سطح گفتگوکنندگان فیلم را تنزل دهم به کسان کمتر شناحته شده‌تر و سطح پایین‌تری که واقعا بحث جدی برای گفتن نداشتند!

به گزارش جارچی اخبار به نقل از  ایلنا، مستند «در آستانه بامداد» ساخته مختار شکری‌پور به تازگی از پلتفرم فیلیمو به صورت آنلاین عرضه شده است. این مستند که در آن از برخی سخنرانی‌های شاملو نیز استفاده شده است ساختار آن بر پایه مصاحبه‌هایی شکل گرفته که متخصصان حوزه ادبیات، آثار این شاعر و نقش آن در ادبیات فارسی را مورد بررسی قرار می‌دهند.

مستند «در آستانه بامداد» در چند فصل این شخصیت ادبی را از مناظر مختلف با تخصص‌هایی که داشته، تحلیل می‌کند و در نهایت مخاطب خود را به شناختی از او می‌رساند.

مختار شکری‌پور در این زمینه گفتگویی داشته که در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر می‌گذرانید:

با چه دغدغه‌ای به سراغ احمد شاملو رفتید و ساختار«در آستانه بامداد» چگونه شکل گرفت؟

شاملو نه تنها یکی از سرآمدان ادبیات و فرهنگ معاصر است بلکه به عنوان یک شخصیت روشنفکری، تأثیرات چشمگیری در فرهنگ و ادبیات و هنر و جامعه ما و حتی سایر عرصه‌ها داشته است. به گمان من، شاملو در هر عرصه‌ای که جدی به آن‌پرداخته، تاثیر تعیین کننده و جریان ساز بر آن عرصه گذاشته است؛ در شعر با بنیان گذاشتن شعر سپید، حرکت کامل نشده و نیمه راه نیما را کامل کرد و شعر را به تمامی از دامن محدود وزن و قافیه رها کرد. ترجمه‌هایی که از شعر شاعران جهان کرده، باعث دگردیسی و تحولی اساسی در ترجمه شعر شد و چشم‌اندازی تازه و بدیع در این عرصه بر دیگران گشود و آثار نه چندان درجه یک شاعرانی مثل آثار مارکوت بیگل را چند پله از اثر اصلی طبق نظر کسانی که آثار او را به زبان اصلی خوانده اند ارتقا داده است. فعالیت‌هایش به عنوان یک روزنامه نگار با سردبیری نشریاتی چون کتاب هفته و کتاب جمعه و خوشه در این عرصه جریان ساز و پیشرو بوده و پژوهش‌هایش در کتاب کوچه، در حد کار یک موسسه است. نوارهایی که از او منتشر شد، حرکتی بود که مخاطبان بیشتری را متوجه این آثار کرد و تکرار نشدنی است و می‌توان به عنوان نمونه کاست رباعیات خیام را، که حاصل همکاری او با استاد شجریان و فریدون شهبازیان است، چون اثری شاهکار در کنار آثاری چون دیوان شاعران بزرگ  داشت. به هرحال همه این موارد و تعلق خاطر به نسبت شدیدی که با و آثارش دارم،  به نوعی در من این انگیزه را ایجاد کرد که سراغ او بروم.

گرایش من به شاملو از اوایل دهه ۱۳۷۰ که دانشجو بودم در من شکل گرفت و سالهاست که طنین صدای جادویی و محتوا و درونمایه آثارش در زندگی‌ام جریان دارد، این اُنس شخصی در کنار اقبال مردم به آثارش و همچنین کاریزمای عجیبی که دارد و تأثیری که بر جامعه‌اش گذاشته من را به سمت ساخت مستندی درباره‌ او کشاند تا هم به نوبه خود کاری درخصوص شناساندن هرچه بهتر او کرده باشم و هم اینکه از دیدگاه شخصی خودم، ساخت این مستندهایی که در باره‌اش ساختم، به نوعی می‌تواند رفع عطشی شخصی و مرهمی بر حسرت ندیدنش هم باشد.

شعرها و ترجمه‌های شاملو در همان دوران توجه من را به خود جلب کرد. در سال ۱۳۸۰ که مقیم تهران شدم، در سالروز تولدش بود که به مزار او رفتم و در آنجا خدمت خانم آیدا شاملو رسیدم و پیشنهاد مصاحبه‌ای با ایشان را مطرح کردم و ایشان هم پذیرفتند. چند باری خدمت‌شان رسیدم و مصاحبه‌ای آماده کردم که در روزنامه شرق منتشر شد و بسیار هم دیده شد. به دنبال آن، با چشم‌انداز انتشار کتابی، مصاحبه‌های دیگری با خانم آیدا داشتم که حدود صد صفحه‌ای شد، آن زمان فراهم کردن دوربین و تجهیزات فیلمبرداری کار سختی بود و به همین دلیل روی نوشتن کتاب تمرکز داشتم تا اینکه موضوع را با یکی از دوستان فیلمساز مطرح کردم و از علاقه‌ام برای ساخت یک مستند با موضوع رابطه عاشقانه شاملو و آیدا گفتم که ایشان با در اختیار گذاشتن دوربین و یک فیلمبردار، به من هم بسیار کمک کرد و هم انگیزه داد. چند روز فیلمبرداری در خانه شاملو داشتیم و متریال گفتاری و تصویری لازم فراهم شد. صحبت‌هایی که با خانم آیدا داشتم و قصدم این بود که درابتدا به مستندی با محوریت شاملو از نگاه آیدا و جایگاه و نقش ارزنده او در زندگی و کار شاملو بسازم اما ایشان گفتند که من یک همراه ایشان بوده‌ام و جا دارد که درباره شاملو بسازی. با اینکه پیش از من مستند دیگری درباره شاملو ساخته شده بود که در آن گفتگوهایی با شخصیت‌های مطرح ادبی وهنری در باره شاملو و خود شاملو شده بود و به همین دلیل ازانجام یک کار شبیه آن پرهیز داشتم اما به خاطر کمبود شدید متریال فیلم و عکس از شاملو و دیگر، لزوم انجام بحث‌هایی دیگر با رویکرد متفاوت‌تری و افراد دیگری، به این نتیجه رسیدم که جا دارد به سراغ شخصیت‌های دیگری با رویکرد متفاوت‌تری بروم و گفتگوهایی با آن‌ها درخصوص زندگی، شخصیت و آثار و کارکرد فرهنگی شاملو در حوزه‌های مختلف داشته باشم. در خصوص چگونگی رسیدن به این ساختار، باید بگویم که شخصیت و عملکرد و نقش فرهنگی شاملو در حوزه‌های مختلف دارای ابعاد و لایه‌های و سیع و بسیار مختلفی بود و نمی‌شد با یک ایده متمرکز بر یک هسته محوری و ساخت کاری به نسبت کوتاه پیش رفت و در نهایت تک بعدی می‌شد. بنابراین تصمیم گرفتم که در قالب فصل‌هایی مجزا اما با درنظر گرفتن فرم یکدستی به شاملو وآثارش بپردازم و از آنجا که پرداخت به همین ابعاد در یک فیلم حتی صد دقیقه‌ای برایم میسر نبود و کلی متریال خوب هم از شخصیت‌های بسیار برجسته داشتم، خساست نکردم و به نظرم رسید که یک مستند با موضوع زندگی و شخصیت شاملو بسازم که شد مستند پرتره‌ای با عنوان «پرواز در دایره حضور» و دیگر مستندی در باره آثارش که شد همین مستند «در آستانه بامداد». این دو مستند، در عین مستقل بودن، در گرو هم هستند. در مستندی که زندگی شخصی این شاعر را دنبال می‌کنیم؛ فصل‌های مختلفی در نظر گرفته شده است؛ یک فصل به شاملو و آیدا می‌پردازیم، یک فصل مربوط به ویژگی‌های فردی او و کنش‌های اجتماعی‌اش می‌شود، یک فصل به شاملو و جایگاه مردم در نظر او و تعهدش در هنر وادبیات می‌پردازد و به طور کل از طریق این اثر به شناختی از این شخصیت می‌رسیم. این مستند به بخش مسابقه جشنواره هفتم سینماحقیقت راه پیدا کرد اما هیچ جایزه‌ای به آن اهدا نشد بلکه نامزد هم نشد. البته یک مستند دیگر با عنوان «آیدا در آینه شاملو» نیز ساخته‌ام که آن هم درجشنواره هشتم سینماحقیقت در بخش مستندهای نیمه بلند به نمایش درآمد و اتفاقا نامزد بهترین مستند نیمه بلند نهمین جشن منتقدان سینما شد. این مستند به‌رغم نمایش در سینما حقیقت و جشنوارهای تصویر سال و پروین اعتصامی، هنوز از نظرم کامل نیست و با توجه به متریال‌های تازه‌ای که از آیدا دارم، قصد دارم با کامل کردن آن سه گانه‌ام در باره شاملو را کامل کنم هرچند ایده‌های دیگری باز در سر دارم و پرداخت به آن‌ها را به گذر زمان واگذار کرده‌ام چون دافعه‌هایی هم از جانب برخی مخاطبان هست و این در صورتی است که شاملو شخصیتی است که پرداخت به آن مستلزم ساخت اثرهای متعدد با رویکردها و موضوعات متنوع دیگری هم هست.

فیلم «در آستانه بامداد» نگاهی تخصصی دارد. آیا از ابتدا قشری از مخاطبان را در نظر داشتید که از ادبیات شناختی کافی داشته باشند؟

اصلا قصد ساخت مستندی برای طیف محدودی نداشتم بلکه سعی‌ام بر این بود که هر کس به اندازه بضاعت و شناختش از احمد شاملو با این مستند ارتباط برقرار ‌کند که اینگونه هم هست. بسیاری بحث‌ها و نکات تخصصی برغم نگاه صاحب‌نظران‌، که در فیلم با آن‌ها به گفتگو پرداخته‌ام، به زبان ساده بیان می‌شود اما از آنجا که همین مطالب خیلی تخصصی هم هستند، ممکن است جنبه‌های تخصصی اثر را بالا برده باشد ولی به هرحال «درآستانه بامداد» فیلمی درباره آثاراحمد شاملو است و صحبت درباره جایگاه و توان و خلاقیت‌های او در ادبیات، ناخودآگاه فیلم را به اثری تبدیل می‌کند که احتمالاً بیش از هر چیز مخاطبان فرهیخته، که به هرحال دستی در ادبیات و شعر دارند، می‌توانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.اما این فیلم برای هر کسی که علاقمند به شاملو و شناخت از آثارش است مفید و مناسب است؛ حتی کسانی که شاملو را اصلا هم نمی‌شناسند را جذب می‌کند چون بعید می‌دانم که کسی این شعرها و ترجمه‌ها را با این صدا بشنود اما تحت تاثیر قرار نگیرد.

این مستند برای دوست‌داران شاملو هم که می‌خواهند درک عمیق‌تری از آثار او داشته باشند مناسب است. حتی کسانی که او را می‌شناسند هم می‌توانند از این طریق با جنبه‌های دیگری از این شخصیت آشنا شوند. حتی خانم آیدا گفتند که برخی بحثها برای من هم تازگی دارد. به اعتقاد من دیدن این مستند برای کسانی که احمد شاملو را هم می‌شناسند، می‌تواند حاوی نکات جدید و متفاوت و جالبی باشد که تازه طرح شده و برای رسیدن به عمق آثار این شاعر و ویژگی‌های کار او در حوزه‌های شعر و زبان و ترجمه و دیدگاههای دیگرش می‌تواند خیلی موثر باشد چون با ایجاز اما کافی و مستدل به این مهم پرداخت شده است و دیدن آن موجب ارتباط بهتر و متفاوت‌تری با شاملو و آثارش در مخاطبین بشود.

در این مستند به عملکرد شاملو در حوزه‌های مختلف پرداخته‌اید اما هیچ نشانی از شاملوی سینماگر در «در‌ آستانه بامداد» وجود ندارد.

اتفاقاً به طرح این موضوع و حتی شاملوی روزنامه‌نگار هم فکر کرده بودم و می‌خواستم به سراغ افرادی بروم تا بتوانیم به این بخش‌ها هم نگاهی واقعگرایانه داشته باشیم اما واقعیت این است که اگر این بخش را هم به مستند اضافه می‌کردم خیلی طولانی می‌شد. درباره فیلمنامه میراث شاملو با مسعود کیمیایی گفتگویی کردم و چون به آن موضوع نپرداختم نمی‌شد تنها به آن اکتفا کرد. تازه در همین نسخه هم برخی فصل‌ها را با سرعت بیشتری روایت کردیم چراکه نمی‌خواستیم زمان فیلم بیش از این طولانی شود و مخاطب آن را به اصطلاح پس بزند کما اینکه برخی این نقد را هم بر من وارد کرده‌اند اما به گمان من، اثری است که اگر مخاطبی کشش این اثر به نسبت طولانی را ندارد، می‌تواند فصل فصل ببیند.

درخصوص نپرداختن به شاملوی مستندساز هم باید بگویم که پرداخت به این فصل ازطرفی مستلزم داشتن متریال‌هایی تصویری بود. به همین دلیل من به سراغ پیدا کردن مستندهایی که شاملو ساخته هم رفتم اما اثری موجود نبود و حتی خود آیدا هم ندارد. حتی پرس و جویی هم کردم که شاید بتوان در آرشیو تلویزیون پیدا کرد اما به نتیجه‌ای نرسیدم. انگار کسی از این از این مستندها خبر ندارد و معلوم نیست آثاری که شاملو خلق کرده کجا هستند.

از طرف دیگر، به نظر می‌رسد که شاملو برخی از کارها چون همکاری با برخی سینماگران در برخی فیلم‌‌فارسی‌ها که گویا در زمینه دیالوگ نویسی و نوشتن فیلمنامه برای آنها بوده یا حتی نقش در آنها بازی کرده، چندان برایش جدی نبوده است. او در مصاحبه‌ای که با مجله فیلم سال‌ها پیش داشته گفته بود که این کارهایش کارنامه بردگی او بوده است. من از محمدرضا اصلانی در باره ارزیابی‌اش از این فعالیت‌های سینمایی شاملو پرسیدم اما او هم خاطرنشان کرد که شاملوی شاعر و مترجم و پژوهشگر است که برای ما جدی است و پرداختن به این فعالیت‌ها که برایش جدی نبوده است، منزل کردن شأن او است. البته قضیه مستندهای او از این قبیل کارهایش کاملا جداست و مشخص است که از روی علاقه و جدیت بوده است. اگر این مستندها را پیدا بتوان کرد، می‌توان درباره این بُعد از کار و فعالیت شاملو مستند مستقلی هم ساخت.

کنش‌های اجتماعی و سیاسی احمد شاملو همواره یکی از مسائلی است که درباره او مطرح می‌شود. چرا در این مستند هیچ پرداختی به این مسائل نداشتید؟

این مستند به عملکرد ادبی و هنری و در کل فرهنگی شاملو و آثارش پرداخته است. اما اتفاقا این موضوع را در مستند «پرواز در دایره حضور» مطرح کرده‌ایم و فصلی را به کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی شاملو اختصاص داده‌ایم. در آن مستند به وضوح می‌بینید که او نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی چه نگاهی و چه واکنش‌های شاعرانه‌ای داشته و حتی به شعرهای او که برای وارتان و خسرو گلسرخی و دیگران که آن‌ها را به قهرمان قلمداد کرده، اشاراتی کرده‌ایم.

«در آستانه بامداد» نگاهی صرفاً‌ تحسین‌کننده نسبت به احمد شاملو دارد. چرا از حضور منتقدان آثار او در این فیلم استفاده نکردید؟

در نگاه اول، قصد من ساخت مستندی چالشی نبود و بیشتر سعی‌ام بر آن بود که به تبیین شاملو و آثارش بپردازم اما شیفته‌وار هم به این شخصیت نپرداختم و حتی از شخصیت‌هایی که با آنها گفتگو کردم خواستم که اگرانتقاداتی هم دارند مطرح کنند که نمونه‌اش محموددولت آبادی در مستند پرواز در دایره حضور انتقادی پرسشگونه مطرح می‌کند. اینکه شاملو با افرادی ارتباط داشت که من حیرت می‌کردم که انسانی با این کیفیت چگونه با این قبیل افراد مرتبط است؟!

درواقع، آنچه آمده برتاباننده نگاه واقعی خود این شخصیت‌ها درباره شاملو است و خودشان این نوع نگاه را داشته‌اند و من مبحثی تحمیل نکردم و اگر انتقادی هم می‌بود قطعا می‌آوردم. کما اینکه انتقاداتی که به او در خصوص بحثی انتقادی که در یک سخنرانی به فردوسی داشته، در این مستند «در آستانه بامداد» به صراحت مطرح می‌شود و تا آنجا که جا داشت این موضوع طرح شده است. دکتر جواد مجابی در بخشی از این مستند آورده است که شاملو با ارجاع به یک مقاله از آقای حصوری این بحث فردوسی را بازخوانی کرده و در اینجا عنوان می‌شود که اظهارنظرهای او درباره فردوسی به معنای نفی این شاعر نیست بلکه منظور تجدیدنظر و دقت بیشتر در خصوص راستی آزمایی مباحث تاریخی و غیره است.

درباره همین بحث فردوسی با دکتر میرجلال‌الدین کزازی به عنوان یک شاهنامه شناس صحبت کردم که به این مسئله بپردازد اما ایشان نپذیرفت و با دکتر فریدون جنیدی هم در نشست رونمایی شاهنامه‌اش صحبت کردم اما او نه تنها انجام مصاحبه را نپذیرفت بلکه انتقادهای بسیار تندی به شاملو در این خصوص داشت و حتی گفتم که این بحث را با استدلال مطرح کن ولی در نهایت حاضر نشد که در این مستند با ما همکاری کند. درباره اظهارنظر شاملو درباره موسیقی سنتی و تحلیل نظری آن هم با آقای علیزاده صحبت کردم و ایشان پذیرفتند که در این مستند حاضر شوند اما آن‌قدر حضورشان به تعویق افتاد که دیگر فرصت نشد با هم صحبت کنیم. آقای محمدرضا کلهر هم همین طورو حتی قرار بود شعری برایم بخواند اما انجام آن هم به خاطر مشغله‌هایش و فکر کنم سفرش میسر نشد. با استاد محمدرضا شجریان هم درباره همکاری‌شان با شاملو و همچنین این بحث موسیقی صحبت کردم که ایشان بزرگوارانه پذیرفت اما گفت که باید دفتر بیایی و بیشتر در این باره صحبت کنیم که ببینم چه می‌خواهی. قرار بود از حضورشان در این مستند استفاده کنیم که متأسفانه به‌رغم پیگیری زیاد، دوباره امکان دسترسی پیدا نکردم تا بحث بیماری‌شان پیش آمد. با آقای محمدرضا لطفی هم می‌خواستم درباره اظهاراتی که شاملو درباره موسیقی داشت و نامه‌هایی که بین این دو نفر رد و بدل شده بود گفتگویی داشته باشیم که متأسفانه فرصتش فراهم نشد. به سراغ استاد شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج هم رفتم اما هر دو نفر نپذیرفتند که در این مستند حاضر شوند. وقتی این بزرگان حاضر نشدند، دیگر نمی خواستم سراغ آن دسته از منتقدان شاملو بروم که انتقادهای‌شان بیشتر از روی حب و بغض است نه استدلال و حقیقت محوری!

شاید شاملو منتقدهای بسیاری هم داشته باشد اما اصرار من بر این بود که افراد حاضر در مستندم اشخاصی باشند که شایستگی صحبت درباره شاملو را، در مقایسه با جایگاه دیگر شخصیت‌هایی که در فیلم حضور دارند، داشته باشند. نمی‌خواستم سطح گفتگوکنندگان فیلم را تنزل دهم به کسان کمتر شناحته شده‌تر و سطح پایین‌تری که واقعا بحث جدی برای گفتن نداشتند! فکر کن افرادی درجه چندم ادبی را در کنار محمود دولت‌آبادی و سیمین بهبهانی و مسعود کیمیایی و دکتر علی رفیعی و … می‌گذاشتم!

با این حال در بخشی از مستند درباره شاملوی مترجم انتقاداتی و شاید بهتر است بگویم پرسش‌هایی مطرح می‌شود که واقعا جای طرح داشت که به  آن پرداخت شده و سعی کردم که با کنار هم قراردادن این بحث‌ها در کنارهم به آن بحث‌ها بپردازم و حتی گاهی جدل‌هایی از دل این گفتگوها در گرفته که مبتنی بر سعی در درج دیدگاههای مختلف است. به عنوان مثال محمد بهارلو در پاسخ به صحبتی در خصوص انتقاداتی به ترجمه‌های شاملو، می گویند که شاملوی مترجم، خیلی جاها جدی‌تر از شاملوی شاعر است. به طور کل هدف من کنکاش در آثار شاملو و بررسی و شناخت بیشتر این شاعر و مترجم بود و قصدم ورود به مسائل چالشی نبود.

نظر آیدا سرکیسیان درباره این مستند چیست؟

ایشان در جاهایی نقطه نطراتی داشتند که تا آنجا ممکن بود برای ارتقای سطح اثر در نظر گرفته شد و لی در کل نظر بسیار مثبتی دارند و حتی پیرو صحبت‌هایی که داشتیم، جاهایی پاسخگوی انتقاداتی هم بوده است و می‌گفت با وجود اینکه ۴۰ سال با شاملو زندگی کردم اما در این مستند نکاتی مطرح می‌شود که برای من هم تازگی دارد. چند وقت پیش ایشان با من تماس گرفت و گفت که برای چندمین باردارم «در آستانه بامداد» را می‌بینم و گفت که با گذر زمان است که یک اثر در ذهن ته‌نشین می‌شود.