یادداشتی از عباس دارایی
نسل دیجیتالی های مادرزاد در اصطلاح جامعه شناسی به نسل “Z” موسوم شده اند . جامعهشناسان در حالی متولدین ادوار مختلف را بر اساس سبک زندگی و تغییرات اساسی در روش ها به گروههای مختلفی دستهبندی کرده اند که در این تقسیم بندی جامعه شناسانه متولدین ۱۹۸۱ – ۱۹۶۴ را «نسل X»، متولدین ۱۹۹۷ – ۱۹۸۲ را «نسل Y» و متولدین ۱۹۹۷ – ۲۰۱۰ را «نسل Z یا نسل اینترنت نامگذاری کردهاند.
دقیقا بر اساس این تقسیم بندی در ایران متولدین ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۹ در ایران جزو نسل Z قرار میگیرند که به نسل دهه هشتادی شهرت یافته اند .
ویژگیای که نسل Z یا همان دهه هشتادی ها را از نسلهای پیشین خود متمایز می کند تاثیرپذیری شدید و عمیق آنها از فناوری اطلاعات و ارتباطات دیجیتالی است. همین تاثیرپذیری یا به عبارتی بهتر دیجیتالی شدن مادرزاد باعث شده است تا دهه هشتادی ها عمده وقت خود را با اینترنت و گوشیهای هوشمند و بازیهای رایانهای سپری کرده و بیشتر از نسلهای قبلی خود با اینترنت و فناوری هم آشنایی دارد و هم در هم گسیخته شده است .
بخش عمده و اعظمی از ارتباطات میان اعضای این دیجیتالزادهها یا همان نسل z در بستر شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای مجازی شکل گرفته و جریان دارد ، همین موضوع باعث شده این نسل این امکان را داشته باشد تا با دیگرانی که نمی شناسند تعامل برقرار کنند و در این تعاملات هر طور که سبک و سیاقی کهمیخواهد خود را بروز دهند.
برای این نسل ، محبوبیت میان دایره بزرگی از دوستان و حضور در میان شبکههای ارتباطی از افراد مختلف آن هم به صورت آنلاین مهم ترین اولویت است ، این نسل برای جذب فالوئر در اینستاگرام ساعتها زمان خود را سپری می کنند، با دوستان مجازی خود احساس صمیمیت زیادی داشته و بیش از حد اطلاعات شخصی را در میان گذاشته و بسیار جستجو گر هستند و به نوعی بین دوستانی که بهصورت آنلاین در فضای مجازی پیدا می کنند و بین آنهایی که در دنیای واقعی و فیزیکال دارند، تفاوت قائل نمیشوند.
بر اساس یافته های دقیق آماری شمار جمعیت دهه هشتادی ها در ایران ۱۲میلیون نفر است و علاوه بر این ۱۴میلیون از حجم جمعیتی کشور را نیز دهه نودی ها تشکیل می دهد ، این آمار نشان می دهد که ۲۶میلیون از جمعیت کشور را ۱۰ تا ۲۰ ساله ها تشکیل می دهند .
به همان میزانی که دهه شصتی ها و نسل های پیشین نسلی حرف شنو ، درس خوان ، ساده و غیر پیچیده بودند ، نسل جدید نسلی مبتنی بر پرسشگری ، جستجوگر و ارتباط محور است ، کمترین ارتباط را با نظام رسانه ای رسمی کشور دارد ، برخلاف دهه شصتی ها که الگو پذیر از نظام رسمی آموزشی و صداوسیما و نهادهای رسمی است این نسل اما در درون شبکه های اجتماعی پرورش یافته است ، مصرف کننده ساده نیست و بیش از اینکه قائل به شنیدن باشد ، به دیدن باور دارد .
نسل “ز” متوجه شده است که با یادگیری مهارتهایی که در بازار مشتری دارد آن هم نه در قالب در آموزش رسمی بلکه به صورت خودآموز و کسب میزان کمی تجربه میتواند کسب درآمد کند ، آنها به این باور رسیده اند که باید مهارت فنی داشته باشند ، به درس و دانشگاه رغبت کمتری دارند و بیشتر در پی کسب و کار مجازی هستند .
در کنکور سال ۱۴۰۰ از میان یک میلیون و هشتاد و دو هزار داوطلب مجاز به انتخاب رشته، پانصد و سی هزار نفر انتخاب رشته کردند، رقمی در حدود ۵۳درصد ، این آمار حاکی از آن است که بر خلاف نسل های پیشین که برای صندلی های دانشگاه غافل از کیفیت رشته های آن رقابتی سخت داشتند ، این نسل ها که میتوانستند وارد دانشگاه شوند میلی ندارند به دانشگاه بروند.
طی یک بازه زمانی پنج ساله بین سالهای ۹۵ تا ۱۴۰۰ جمعیت دانشجویی از ۴میلیون و ۷۳هزار و ۸۳۷ نفر به سه میلیون و ۱۷۳هزار و ۷۷۹ نفر در پایان سال ۱۴۰۰ رسیده است ، بر اساس آمارهای سازمان سنجش نیمی از ظرفیت دانشگاههای کشور خالی مانده است .
در دبیرستان ها نیز نسل ز عملا میلی به تحصیل در رشته هایی غیر از تجربی و فنی و حرفه ای ندارد و عملا کار به جایی رسیده است که صددرصد شرکت کنندگان کنکور ریاضی موفق به قبولی در کنکور می شوند.
پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و یا فیزیوتراپی رشته های محبوب نسل ز هستند و علاوه بر این افزایش سیصد هزاری شمار دانش آموزان رشته های فنی و حرفه ای نیز حاکی از این واقعیت است که نسل ز ، تجربهای متفاوت از «درس» و «مدرسه» دارند و دقیقا همین کیفیت ذهنی است که برخی از پژوهشگران را به این باور رسانده است که این نسل دهه هشتادی از حیث اجتماعی و آموزشی توسعهیافتهتر از نسلهای قبلی خود بوده و توانایی تبدیل شدن به هوشمندترین نسل را نیز دارند.
نتایج پژوهشهاهای رسمی در ایران حاکی از آن است نسل دهه هشتادی ها متعهد به آزادی شخصی بوده و نسبت به نسل های قبلی خود به سرمایهداری باور بیشتری دارند ، ضمن اینکه رغبت و میل بسیار زیادی برای سردرآوردن از اوضاع و عوامل پشت پرده وقایع دارد و گفتمان رسمی را به راحتی نمیپذیرد و با نسل های پیشین خود به یک شکاف عمیق از حیث باور و درک مسائل رسیده است .
گفتگوی رحمانی فضلی وزیر سابق کشور با روزنامه ایران پس از وقایع سال ۹۶حاکی از یک نکته مهم بود ، او در آن مقطع به درستی عنوان کرده بود که : ” نسلی که حالا به سن کنشگری سیاسی رسیده و از طریق اینترنت، دسترسی بیحد و حصری هم به جهان و اطراف خود دارد، متفاوت عمل خواهد کرد ، ما دریافته ایم که به غیر از نارضایتیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای نخستین بار یک عامل جدید هم به عوامل نارضایتی افزوده شده و آن «شکاف عمیق نسلی» در ایران است “.
این نسل به راحتی احساسات و عقاید خود را بروز می کند ، معتقد به گفتگو است ، دنیا محور است ، یافته هایش از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی او را به باوری می رساند که نتیجه گیری کند ، خودسانسور نیست ، باوری به اطاعت پذیری ندارد ، به وضع موجود معترض است زیرا دریافته است که زندگی ایده آل رویا نیست بلکه حق طبیعی هر شهروندی است ، نسل ز مشکلات خود را ناشی از تصمیمات نسلهای پیشین دانسته و پرسشگر و منتقد است .
نگاهی به رخدادهای اخیر کشور که دقیقا پس از مرگ مهسا امینی در اواخر شهریور سالجاری رخ داد و تحلیل دقیق آن نشان می دهد که حجم وسیعی از معترضین را همین نسلی تشکیل می دهند که به دهه هشتادی ها موسوم هستند ، این نسل که از درون این ساختار رسمی و آموزشی ما آموزش دیده اند به همان دلیلی که ذکر شد یعنی عدم باور به رفتارهای نسل پیشین خود ، به وضع فعلی معترض بوده و رفتاری تقابلی را برگزیده اند و چندان هم ابایی ندارند در کف خیابان رفتاری خشن را در مواجهه با هر رفتاری اتخاذ کنند.
جامعه ایران یک جامعه در حال گذار است ، در این جامعه یک گسست نسلی رقم خورده است به طوری که نسل ها حرف هم را نمی فهمند و درکی از همدیگر ندارند ،نسل جدید روش های فعلی را نمی پذیرد ، ساختار رسمی کشور در سوژه و همراه کردن این نسل با باورهای رسمی دچار دشواری هایی شده است که ملموس هستند.