یادداشتی از صیدمیرزا بزرگ تبار-فعال اجتماعی

چگونه پدیده دروغ و ریاکاری در جوامع بشری رواج پیدا می کند؟این دوصفت چگونه مولد وتکثیرمی شوند؟به چه علت این پدیده ها درجوامع بشری حادث می شوند؟راه برون رفت ازاین پدیده هاچیست ومسائلی ازاین دست که اشاره خواهدشد.

ما نسل هوموسپین ها(انسان خردمند)هستیم. دروغ،ریا،چاپلوسی ونیرنگ با روابط انسانی، سنخیت وسازگاری ندارد بعضا دربین طبقات اجتماعی و…در سیستم های “نومن کلاتورا» برای دست یابی به مقام و منصب «گروهی در رایزنش ها ویا بارویکرد تاکتیک سالامی به این حربه ریاکاری ودروغ متوسل می‌شوند» که با اخلاق و منش انسانی هیچ تطابق وسنخیتی ندارد.معمولااین رویکرهادراکثرجوامع بشری اتفاق می افتدوالبته بخشی ازاین روش هادرحوزه بندی کشورهای استعمارگر برکشورهای فقیراین امر هم به وقوع می پیوندد.علت دیگر دروغگویی دربین طبقات اجتماعی،شاید«کمبود شخصیت» باشد که طرف خودش رابادیگران مقایسه می کند وکمبودهایی راازاین بابت احساس می کندو می خواهد بالاپوشانی نقص هاو عیوب خویش را نزد دیگران بروزندهد،درصورتی که آنچه دراین فراروند درست به نظر می‌رسد همگرایی واخلاق است که برسایر عملکردها ارجحیت دارد ودرواقع با رویکرد«هستی شناسانه ونه جایگزین»این قطب های اجتماعی بیشتربه هم نزدیک می شوندزوبهتردرگلوی همدیگر فرو می روند، پس ترندزوگرایش به ریاکاری ودروغ با معیارهای اخلاقی و انسانی هیچ فیدبک قابل قبولی ندارد ولازم است انسانهازخود راازاین پدیده زشت دورنگه دارند تا بتوانندازظرفیت ها وتوانایی های خویش به شکل منطقی و خردمندانه استفاده ی مفید ببرند.

ازدیگرعوامل دروغ و ریاکاری به سیستم های تئولوژیک وباورهای تاریخی ونمادها وحتی اسطوره سازی ها دربین طبقات اجتماعی و فرهنگی ودیگرطبقات بر می گردد که« دراین فراگرد تاریخ آلت فعل می شود»و طبقات اجتماعی درپیچ تاریخ به نیرنگ یادروغ روی  می آورند وبا اشکال تصنعی نقش آفرینی می کنند تابعضا به شکل دروغ و یا ریاکاری بخواهند خود را درجای اسطورها قرار دهند.درصورتی که «هر پدیده در مقطع تاریخی خاص خودش قابل ارزیابی است» و«باتوجه به خواسته ها ونیازهای جوامع امروزی بعضی پدیده ها تاریخ انقضا مجدد ندارند»چون بافرهنگ روزجامعه همخوانی ندارند وطبقات اجتماعی منقاد ومطیع نمی شوند و« انسانهای امروزی با استدلال ومنطق حقایق اجتماعی و رویدادها را ترسیم می کنند»نه با احساسات و هیجانات روحی!!

ازدیگرعلل دروغ و ریاکاری در جوامع بشری که شاید به صورت رویه و رادیکال مدمی شود وغلبه برآن مقداری مشکل ساز می شود این است که «بعضی انسانها معیار،اعتبار،مشروعیت واستاندارد خویش را بالاترازآن پتانسیلی که هستند،متصور می کنند»ودرواقع به قضایا واتفاقات وماجراها نگاه  کهکشانی دارند»وخود رابیشترازظرفیت موجود جلوه می دهند ووقتی ظرفیت آنها جواب نمی دهد به دروغ و ریاکاری متوسل می شوند تا کاستی ها ونداشته های خویش را به این شکل جبران کنند اما هیچگاه این رویکردهاآنهارابه مرزتعادلی ونرمال نمی رساند. خودخواهی،تعصب؛خودپرستی؛عدم واقع گرایی؛خشم وکینه نسبت به همنوعان خویش ازدیگرعللی است که این حس قوی منفی  دربین طبقات اجتماعی رواج پیدا می کند تادراین بسترتظاهروریاکاری در جوامع بشری رشدکندوتکثیر گردد،بنابراین« راه برون رفت ازاین چالش اجتماعی این است که باتوجه به اینکه« فطرت انسانها غیرقابل تغییراست»انسانها خودرابه رفتارهای تصنعی مزین نکنند»ودراین فرایند روابط وارتباطات انسانی درمسیرو مجرای طبیعی خودش بهینه سازی گردد چراکه ماهیت‌ درونی انسانها بابوتاکس های ظاهری ترمیم و بهسازی نخواهدشد» بلکه دراین تکانه اخلاقیات انسانی است که مسیر درست را طی می کند.