یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛

دکتری تخصصی الهیات و مدرس گروه معارف دانشگاه

 

بنا بر مشهور، در دنیای باستان، برخی صاحبان فضل و دانش در میان مردمانِ «یونان»، تعدادی از آثار معماریِ جالب توجه را از حیث عظمت و ساختار و آفرینش هنری، جزء عجایب و نمونه‌های شگفت‌انگیز شهرها و به عبارت بهتر «عجایب و غرائب جهان» برشمردند.

بدین ترتیب، نخستین بار به واسطۀ آنان، هفت اثر معماریِ برجسته و حیرت انگیز، سال‌ها پیش از میلاد حضرت مسیح (علیه السلام) با عنوان «عجایب هفتگانۀ جهان»، در نواحی «مدیترانه» و «خاورمیانه» معرفی شد؛ مناطقی که دنیای شناخته شدۀ یونانیان را در آن روزگاران شامل می‌شد.

علت انتخاب عدد «هفت» در این رابطه و محدود کردن این عجایب به آن شُمار، در واقع ریشه در نگاه یونانیان به عدد سیارات و ثوابت شناخته شده در «منظومۀ شمسی» داشته است. آنان تعداد اَجرامی چون «خورشید» و «ماه» و پنج سیارۀ دیگر در این محیط را که برایشان شناخته شده بود به عنوان ملاک در نظر گیری عدد هفت قرار دادند.

با این بیان، عجایب هفت گانۀ دوران باستان از دیدگاه دانشمندان یونان باستان با حذف برخی اختلافات آنان در ثبت و به شکل خلاصه و گذرا، عبارت است از:

۱-هرم بزرگ «جیزَه» (هرم فرعون خوفو)، در کشور مصر کنونی که تنها شگفتی هفتگانه عصر باستان است که برای ما از آن فهرست باقی مانده است. در ادامه برای هر یک از عجایب هفتگانه دنیای باستان، با توجه به این که شش مورد آن‌ها نابود شده است تصاویری خیالی در ذیلِ هر مطلب تقدیم می‌شود که به شکلی نمودارِ زمان شُکوه و عظمت آن‌ها در ایام گذشته بوده است.

۲-مجسمۀ غولِ شهر «رودس» (Colossus of Rhodes) (خدای خورشید در اسطوره‌های یونان)، در بندر شهر «رودِس» و در جزیره‌ای یونانی به همین نام.

 

۳-باغ‌های مُعلق «بابِل»، در منطقۀ بابِل قدیم و نزدیک شهر «حِلَّه» کنونی یا در شهر «موصِل» در عراق کنونی.

۴-فانوس دریاییِ شهر ساحلی «اسکندریه»، در جوار شهری به همین نام در دنیای امروز و در کشور مصر کنونی.

۵-مقبرۀ شهر «هالیکارناسوس» (Halicarnassus)، در شهر «هالیکارناسوس» قدیم و «بودروم» امروزی، شهری در کشور ترکیۀ کنونی و در واقع آرامگاه شخصی به نام «ماسول» از حاکمان یکی از بخش‌های سلسلۀ هخامنشیان.

۶-مجسمۀ «زِئوس» (پادشاه همۀ خدایان و فرمانروای همۀ زیارتگاه ها) در «اُلِمپیا»، در کشور یونان کنونی.

۷-معبد «آرتِمیس» (ایزدبانوی شکار و طبیعت وحش و بکارت، ماه و حاصلخیزی در فرهنگ اساطیری یونانیان) در شهر «اِفِسُس» ((Ephesus، در نزدیکی شهر «سِلجوک» ((Selçuk در ترکیۀ کنونی.

چنان که بیان شد از میان این هفت شاهکار معماری در دنیای باستان، تنها هرم‌های بزرگ مصر باقی مانده و به بشریت به ارث رسیده است و در زمان ما، هیچ نمونۀ کاملی از شش اثر یاد شدۀ دیگر به رغم آن همه شُکوه و جلالی که در دنیای باستان داشته‌اند چیزی باقی نمانده است و جملگی با حوادث طبیعی و غیر طبیعی ویران شده اند.

با این اوصاف، حین مطالعۀ آثار کهن اسلامی، به نکته‌ای مرتبط با بحث حاضر برخورد نمودم که شاید برای علاقه مندان به حوزۀ «کتابشناسی»، «باستانشناسی»، «تاریخ» و «فرهنگ»، قابل توجه و حرف نو محسوب شود. از فهرست آثار یکی از نویسندگان کهن جهان اسلام استفاده می‌شود که او نیز همانند دانشمندان یونان یا شاید متأثر از نگرش آن ها، کتابی مستقل در خصوص عجایب جهان و محدود کردن آنان به تعدادی معدود، پرداخته است الا آن که به جای نامگذاری «عجایب هفتگانه» بر روی نوشتۀ خویش، نام و عنوان کتاب را «اَلْعَجائِبُ الْاَرْبَعَه» (عجایب چهارگانه) نامیده و تعداد سازه‌های خاص از منظر خویش یا ابنیۀ شگفت‌انگیز و مطرح در فرهنگ جاری روزگار خود را با عدد «چهار» بیان نموده است. البته انتخاب عجایب یا تأکید و محدود نمودن آثار خاص به تعداد هفت یا چهار، علاوه بر برخی دلایل فرهنگی، به طور کل می‌تواند امری سلیقه‌ای نیز به شمار آید اما آنچه برای ما در این زمینه، نکته‌ای با اهمیت می‌باشد این حقیقت است که یکی از مسلمانان دانشمند و به خصوص از پیروان مکتب «تشیع» در قرون نخستین از طلوع اسلام، به این موضوع علاقه‌مند بوده و در خصوص آن اثری مستقل تألیف و تحریر کرده است.

نویسندۀ تنها کتاب «اَلْعَجائِبُ الْاَرْبَعَه» (عجایب چهارگانه) در جهان اسلام کیست؟

او «هِشام بن محمد بن سائِب بن بِشْر کَلبی» معروف به «ابن کَلبی» از تاریخ نگاران برجستۀ جهان اسلام است که به سال ۲۰۴ هجری، دیده از جهان فرو بست و از سال وفات او به تاریخ امروز، ۱۲۴۱ سال سپری شده است. او پیرو مکتب «شیعه» و از اصحاب گرامی امام جعفر صادق (علیه السلام) (م. ۱۴۸ق.) بوده [۱] و آثار فراوانی در حوزۀ تاریخ با عناوین گوناگون تحریر نموده که متأسفانه تعداد بسیار اندکی از آن‌ها در زمان ما باقی مانده و در دسترس عموم است.

«ابن نَدیم» (م. ۳۸۵ق.)، فهرست نگار شهیر قرن چهارم هجری، در کتاب پُر ارج خود در فهرست آثار قلمی و گوناگون این دانشمند در بخش مربوط به «اَخبارُ الْبُلْدان» (خبرهای شهرها)، اثری از وی به نام «اَلْعَجائِب الْاَربَعَه» (عجایب چهارگانه) ضبط و ثبت نموده است [۲]که پیشتر و به صورت گذرا از آن سخن گفتیم ولی با نهایت تأسف باید گفت که این کتاب ارزشمند و بدیع مانند بسیاری از تألیفات او در زمانۀ ما دیگر در دسترس همگان نیست یا برای همیشه از بین رفته یا در گوشه‌ای از کتابخانه‌ای شخصی یا عمومی در جهان، گَرد و غبار بی‌مِهری و غفلت بر آن نشسته است و این چنین، ما نسبت به محتویات و مندرجات دقیق در آن بی‌خبر و بی‌اطلاعیم.

با بررسی و کاوش بیشتر در فهرست‌های مختلف در جهان اسلام، با عنوان «اَلْعَجائِب الْاَربَعَه» (عجایب چهارگانه)، هیچ اثر و نویسندۀ دیگری در این رابطه، جز «ابن کَلبی» یافت نشد و دیگر مؤلفان اسلامی نیز در طول تاریخ بدین موضوع، حداقل به شکل مستقل نپرداخته‌اند اگر چه به صورت غیر مستقل آن نیز با این نوع عناوین در متون تاریخی و جغرافیایی قدیم مطلبی به نظر نرسید.

با توجه به اِشرافی که ابن نَدیم به کتاب‌ها و موضوعات مختلف آن‌ها داشته و حتی بیشتر آثار در نزد او موجود بوده و از نزدیک دیده و مطالعه کرده است و همچنین کتاب ابن کلبی را در ذیل عنوان «اخبار شهرها» آورده و موضوع را از حالت عجایب و شگفتی‌های مربوط به «انسان» یا «حیوان» برای کتاب ابن کلبی، خارج ساخته است؛ می‌توان به این نتیجه رسید که این کتاب با همان موضوعاتِ آثار و ابنیۀ خاص و حیرت‌انگیز معماری در دنیای قدیم، تألیف و تحقیق شده است.

با توجه به اینکه اصل کتاب در دسترس نیست؛ بر ما معلوم نمی‌شود که «ابن کَلبی»، کدام چهار نمونه از آثار و سازه‌های معماریِ شگفت‌انگیز در دنیای قدیم را مد نظر داشته و همین طور کدام شهرهایِ آن ایام را به عنوان بستر آن ابنیۀ تعجب‌آور در کتاب خویش ثبت و ضبط نموده است؟

اگر ابن کلبی، عجایب هفتگانۀ جهان به تعبیر یونانیان و مطالب کتاب خویش را مُتأثر از آنان تألیف و روایت کرده، چرا تنها به چهار نمونه از هفت مورد از آن شگفتی‌ها اکتفاء کرده است؟

آیا ابن کلبی، به سلیقۀ خودش، چهار نمونه از عجایب معماری جهان را در کتاب خویش ثبت و معرفی کرده است؟

آیا عجایبی که ابن کلبی ثبت کرده، عجایب و شگفتی‌های معماری در نزد «عربِ» آن روزگار بوده و اساساً ربطی به سلیقۀ شخصی ابن کلبی یا تأثیرات فرهنگ نافذ یونانی نداشته است؟

آیا آن عجایب متعلق به سرزمین‌های عربی بوده یا شامل مناطقی هم می‌شده است که عرب‌ها در آن جا نبودند؟

آیا آن عجایب، چه با سلیقۀ فردی شخصِ ابن کلبی و چه در آرایِ مردمان عرب، به عنوان سازه‌های شگفت‌انگیز جهان، در زمان او موجود و پابرجا بوده است؟

آیا ابن کلبی، آن عجایب چهارگانه را فقط از استادن و راویان و ناقلان اخبار، روایت نموده و شخصِ وی در این مقام، تنها نقل کننده و راوی بوده یا خودش آن ابنیه و شاهکارهای بشری را از نزدیک رؤیت و نظاره نیز نموده است؟ با عنایت به اینکه ابن ندیم، این کتاب او را ذیل عنوان «اَخبار البُلْدان» (خبرهای شهرها) ذکر و فهرست کرده است؛ شاید بهتر است که چنین در نظر بگیریم که شکل خبری در آن بیشتر غالب و راجح بوده است.

آیا در انتخاب عدد «چهار» از سوی ابن کلبی در محدود کردن آن ابنیه و سازه‌های شگفت در شهرها، علت و حکمتی خاص در کار بوده است؟

آیا ممکن است انتخاب عدد چهار به مقولۀ «چهار اَضداد» یا «چهار عُنصُر» (آب، باد، خاک و آتش) در فرهنگ هایِ قدیمِ بشری بازگردد یا خیر، این فرض را در نظر بگیریم که تعداد عجایبِ خاص در بُلدان و شهرهای مد نظر ابن کلبی و اخبار مرتبط با آن‌ها بیش از این تعداد نبوده است؟

پی نوشت:

[۱]رجال النجاشی، ص۴۳۴. [۲]الفهرست لابن الندیم، ص۱۴۲.